چکیدهی اپیزود سوم از فصل اول:
قبل از طلوع آفتاب، میرزاباقر داستان ما از خواب برمیخیزد و لباس بسیار تمیز، زیبا و فاخری بهتَن میکند. پس از اتمام آرایش سر و زلف و زرق و برق، با همسرش کبری بگو مگویی دارد. او برای آزادیِ یکی از دوستانش میرود، اما دل همسرش کبری به درستی شور چیز دیگری را میزند…!
نویسنده؛ جعفر شهری باف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی
برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکستهای ما را با دوستان و خانوادۀ محترم خود به اشتراک بگذارید، سپاسگزاریم.