گزنه؛ حکومتِ فهم یا جهل، نه از یازده

احوال نویسنده‌ی نوجوان بهتر شد و سرِکار برگشت، اما دکان نانوایی نیز بر اثر اعمال گذشته‌ی پدر از بین می‌رود و بدهی بالا می‌آید. او دوستانی نیز در اراک و محل سکونت پیدا کرده که یکی از آن‌ها ازدواج می‌کند، اما آداب شب زفاف را نمی‌داند و از همه‌چیز بی‌اطلاع است. نویسنده‌ی نوجوان نیز قواعد سنتی را به‌ او آموزش می‌دهد، اما...!
پادکست داستان‎‌های تاریخی
چکیده‌ی اپیزود نهم از گزنه؛

احوال نویسنده‌ی نوجوان بهتر شد و سرِکار برگشت، اما دکان نانوایی نیز بر اثر اعمال گذشته‌ی پدر از بین می‌رود و بدهی بالا می‌آید. او دوستانی نیز در اراک و محل سکونت پیدا کرده که یکی از آن‌ها ازدواج می‌کند، اما آداب شب زفاف را نمی‌داند و از همه‌چیز بی‌اطلاع است. نویسنده‌ی نوجوان نیز قواعد سنتی را به‌خوبی به‌او آموزش می‌دهد، اما…!

چی می‌شد اگر از بینِ فهم یا جهل، یکی‌شون حکومتِ مطلق می‌کرد…؟!

نویسنده؛ جعفر شهری باف
راوی؛ فرهاد مهرآبادی

برای حمایت از صدای قجرتایم؛ لینک پادکست‌های ما را با دوستان و خانوادۀ محترم خود به اشتراک بگذارید، سپاسگزاریم.

 

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  گزنه؛ دائماً يکسان نماند، هشت از یازده
3.5/5 - (21 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *