قلم سرنوشت؛ ضعف و قوت، ۵ از ۲۵

قلم سرنوشت؛ ضعف و قوت، ۵ از ۲۵

نویسنده همچنان از ناهنجاری‌های اجتماعی در مشاغل موجود فراری‌ست. او با دو پیرمردِ دنیادیده و عجیب آشنا می‌شود که هرکدام ماجرای خود را دارند. گویی گذشته‌ی شیخ‌قربان و سخنانش دلچسب‌تر است، مخصوصاً تیزفهمی‌هایش. به همین دلیل، نویسنده از علاقه و البته ناچاری، در کنار آن‌ها مشغول به کارِ کفاشی می‌شود…!

در ادامه بشنوید
قلم سرنوشت؛ رفيق و شفيق، ۴ از ۲۵

قلم سرنوشت؛ رفیق و شفیق، ۴ از ۲۵

دیگر فراگرفتن کار برای نویسنده سختی ندارد. روزی هوای دیدن مادر به دلش می‌افتد که دیدارش جنجالی می‌شود. تقی‌خان همچنان بر سرِ خشم و کینه و حسادت می‌باشد، مادرش هم به گونه‌ای از آمدن‌های او و دست‌و‌دل‌بازی‌هایش ناراحت است. در این بین او با دو پیرمردِ متضاد آشنا می‌شود که آینده‌اش را مقداری تغییر می‌دهد…!

در ادامه بشنوید
قلم سرنوشت؛ کار و اعتقاد، ۳ از ۲۵

قلم سرنوشت؛ پول و قلم، ۳ از ۲۵

منازعه و مرافعه‌ای رخ می‌دهد که نویسنده در نوجوانی تحت‌الشعاعِ آن حادثه‌ی تلخ قرار می‌گیرد، اما طبیعتاً باز هم شرط بیکاری نیست. از اینجا به بعد است که دست او با قلم آشنا می‌شود تا اشعار عاشقانه‌ای نیز در قالب غزل بنویسد. هرچند که نوشتن و سُرودن و خواندن برای او، چندان خوش‌خاطره درنمی‌آید. نصایح، فقط برای پول است…!

در ادامه بشنوید
قلم سرنوشت؛ کار و اعتقاد، 2 از 25

قلم سرنوشت؛ کار و اعتقاد، ۲ از ۲۵

مادر دعایی می‌کند و مستجاب می‌شود، استجابتی به وسعت جدایی، برای آسایش و آرامش. مادربزرگ نویسنده او را می‌پذیرد، اما همانند گذشته باید کار کند. از عبادوزی و خیاطی، تا دوزنگیِ کت‌و‌شلوار هرکدام به نحوی مشکل‌ساز می‌شوند. شغل بعدیِ او کارگری و بنّایی است که با توجه به شخصیت مذهبیِ صاحب‌کار، ماجرا کمی پیچیده می‌شود…!

در ادامه بشنوید
قلم سرنوشت؛ حسودان و چموشان، 1 از 25

قلم سرنوشت؛ حسودان و چموشان، ۱ از ۲۵

قلم سرنوشت ادامه‌ی زندگانیِ نویسنده پس از گزنه در دوران نوجوانی است. داستان با زندگی در خانه‌ی شوهر مادر شروع می‌شود، همراه با مشقات فراوان. تقی‌خان مردی دوشخصیته است و کبری نیز بین دوراهی قرار گرفته‌است؛ فرزند و شوهر! نویسنده خود را مسبب رنج‌های مادر از سوی شوهر او می‌بیند و از همین رو باید فکر دیگری کند…!

در ادامه بشنوید
مقدمه‌ی پادکست قلم سرنوشت

مقدمه‌ی پادکست سریالی قلم سرنوشت

در این اپیزود؛ کوتاه از مشکلاتی گفته‌ایم که از مهمترین دلایل عقب‌افتادنِ زمان انتشار «قلم سرنوشت» بوده‌اند. همچنین خلاصه‌ای از دو فصل قبل که تاکنون منتشر شده (“شکرتلخ” و “گزنه”) را شرح داده‌ایم و زمان انتشار فصل سوم نیز مشخص شده است.

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‎‌های تاریخی؛ گزنه (آتش سرد عشق)

گزنه؛ آتشِ سردِ عشق، یازده از یازده (پایان)

زمان دل‌کندن از کسب تجربه‌ است. پدر نویسنده‌ی نوجوان او را مجاب می‌کند تا به‌تهران برگردد؛ چرا که خودش در فکر تغییراتی است. دل‌کندن نه از کار و شهر، بلکه از عشق دوران نوجوانیش اصلاً کار آسانی نیست، اما بی‌چون و چرا باید دستور پدر را اطاعت کند. تو گویی تلخی‌ها را پایانی نیست…! در آینده چه میشود؟ همراه قجرتایم باشید.

در ادامه بشنوید
گزنه نااُمیدی و ناکامی

گزنه؛ ناامیدی و ناکامی، دَه از یازده

یک حادثه‌ی ناگوار برای نویسنده‌ی نوجوان موجب روی‌آوری او به‌طبابت می‌شود. همین امر او را در جمعی از افراد قرار می‌دهد که با وجود کاستی‌ها لذت می‌برد و تجربیات شیرینی کسب می‌کند. او با وجود تمام دردی که دارد به‌زندگی ادامه می‌دهد. روزی از سوی نامادری مورد لطف قرار می‌گیرد و همین لطف، عشق و علاقه‌اش به‌دختر او را برمی‌انگیزد..!

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‎‌های تاریخی

گزنه؛ حکومتِ فهم یا جهل، نه از یازده

احوال نویسنده‌ی نوجوان بهتر شد و سرِکار برگشت، اما دکان نانوایی نیز بر اثر اعمال گذشته‌ی پدر از بین می‌رود و بدهی بالا می‌آید. او دوستانی نیز در اراک و محل سکونت پیدا کرده که یکی از آن‌ها ازدواج می‌کند، اما آداب شب زفاف را نمی‌داند و از همه‌چیز بی‌اطلاع است. نویسنده‌ی نوجوان نیز قواعد سنتی را به‌ او آموزش می‌دهد، اما…!

در ادامه بشنوید
دائما یکسان نماند

گزنه؛ دائماً یکسان نماند، هشت از یازده

از آن‌جایی که پدر نویسنده‌ی نوجوان قول سپردن دکان بقالی در اراک را به‌او داده، امور فروشندگی و دیگر وظایف را برایش شرح می‌دهد، اما پدرش چندان مایل به‌پذیرش مسئولیت نیست و همچنان مانند دوران جوانی‌اش رفتار می‌کند. به‌همین دلیل پس از ورشکستگیِ بقالی، یک نانوایی باز می‌کند که آن‌هم چندان جالب از کار درنمی‌آید و …!

در ادامه بشنوید