الکساندر گریبایدوف؛ از قتل سفیر روس تا سفیر انگلیس!

تکرار تاریخ، این مرتبه ماجرایی‌ست بسیار هول‌انگیز؛ پس از امضای عهدنامه‌ی ترکمانچای در زمان فتحعلی‌شاه قاجار، الکساندر گریبایدوف (نویسنده‌ی روسی) به عنوان سفیر روسیه به ایران آمد. در مواد ۱۳-۱۴-۱۵ عهدنامه‌ی ترکمانچای، قیدهایی درباره‌ی استرداد اسیران جنگی به میان آمده‌‌بود.
الکساندر گریبایدوف

پس از امضای «عهدنامه‌ی ترکمانچای» در زمان «فتحعلی‌شاه قاجار»، «الکساندر گریبایدوف» (نویسنده‌ی معروف روسی) به عنوان سفیر روسیه به ایران آمد. در مواد ۱۳-۱۴-۱۵ «عهدنامه‌ی ترکمانچای»، قیدهایی درباره‌ی استرداد اسیران جنگی به میان آمده‌‌بود. اما تکرار تاریخ…!

تصویری از لحظه‌ی انعقاد عهدنامه‌ی ترکمانچای
تصویری از لحظه‌ی انعقاد عهدنامه‌ی ترکمانچای

در میان اسیران، گروهی بودند که خواستار بازگشت به میهن خود شدند که دچار موانعی گشتند؛ از آن جمله زنانی بودند که آن‌ها را به اسارت به تهران آورده‌بودند و به این و آن فروخته، یا به زور به عقد این و آن درآورده‌بودند! گویا برخی از آن‌ها فرزندانی هم داشتند، اما بازگشت به سرزمین خود را به سرشکستگی و اسارت و بردگی ترجیح می‌دادند. در میان آن‌ها، زنان گرجی و ارمنی هم بودند که از ترس جان‌شان به ناچار مسلمان گشته‌بودند؛ زیرا رفتارهای خشن در آن روزگار بسیار رایج بود و برای ایشان هیچ آزادی و حقی قائل نمی‌شدند. در هر حال، «گریبایدوف» سفیر روسیه، برای آزادیِ این اسیران می‌بایست کارهایی انجام می‌داد. در این میان چند تَن از گرجیان و ارمنیانی که در شمار همان اسیران، آرزوی بازگشت به دیار خود را داشتند و بازگشت‌شان به موانعی برخورده‌بود، ریخته و به او پناه بُرده‌بودند و در سفارت روسیه می‌زیستند.

الکساندر سرگییویچ گریبایدوف
وسط: الکساندر سرگییویچ گریبایدوف

در اسناد ایرانی آمده؛ ۲ زن ارمنی که گویا به زور با ایرانیان ازدواج کرده‌بودند و در خانه‌ی «الهیار آصف‌الدوله» زندگی می‌کردند را «گریبایدوف» به سفارت روس بُرده‌بود تا به میهن خودشان بازگرداند، اما روحانیون به سرکردگی و فتوای نبرد علیه کفارِ «میرزا مسیحِ» مجتهد، احساسات عوام را علیه روس‌ها تحریک کردند و ارازل و اوباش به سفارت روس حمله بُرده و «گریبایدوف» و همراهان او را تکه‌تکه کردند! دولت روسیه از این پیشامد سخت خشمگین شد و چیزی نمانده‌بود که جنگ سوم در بگیرد که «شاهزاده عباس میرزا» ۳ روز عزای عمومی اعلام کرد و یکی از پسران بزرگ‌تر خود؛ یعنی «خسرو میرزا» را همراه هیأتی که «میرزا تقی‌خان فراهانی» (امیرکبیر) نیز همراه آن‌ها بود، برای عذرخواهی نزد تزار روسیه فرستاد و خوشبختانه از شروع جنگ ایران و روس جلوگیری نمود، اما از آن روز به بعد، رفتار «عباس میرزا»ی ولیعهد با «نیکُلا» (نیکُلای اول) به رابطه‌ی عبد و عبید بدل گشت… حتی وی مجبور شد به خواست روس‌ها بر ترکمانان سرخس حمله کند و آنان را از ییلاق و قشلاق در سرحدات روسیه باز دارد.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  کوتاه از پرویز کلانتری؛ خالق آثار نوستالژیک کتاب‌های درسی!
الکساندر سرگییویچ گریبایدوف
سمت راست: الکساندر سرگییویچ گریبایدوف

«هما ناطق» درباره‌ی توطئه‌ی قتل «گریبایدوف» می‌نویسد:
رقبای «عباس میرزا» که سرکردگی‌شان با «آصف‌الدوله» بود، مجتهد تهران (میرزا مسیح) را با خود یار کردند. در یک سحرگاهان، «میرزا مسیح» و جمعی چماق‌دار بازار به سرای «گریبایدوف» ریختند. از آن‌جایی که سفیر را از دیگران تشخیص ندادند، هر ۳۷ اعضای سفارت را تکه‌پاره کردند. بعدها «بارون دوبو» در سفر به ایران دست و پای «گریبایدوف» را از گورستان ارامنه و از میان چال عمومی درآورد و به تفلیس فرستاد. داستان آن کشتار؛ یکی از رویدادهای مهم تاریخی ایران به‌شمار می‌رود، به‌ویژه در ربط با واکنش روحانیون در برابر تجددطلبی…! بدیهی‌ست که مورخان درباری، همه‌ی داستان را به مسئله‌ی ناموس و کنیز و غیره کشانده‌اند، یا از بدطبیعتیِ «گریبایدوف» سخن به گزاف گفته‌اند، تا سرِ مطلب را درز بگیرند.

هما ناطق - عباس میرزای ولیعهد
از راست: هما ناطق – عباس میرزای ولیعهد

«محمدهاشم آصف» (رُستم‌الحکما) در «احکام و اشعار» سخن از دسیسه و هم‌دستیِ درباریان و روحانیون راند و از جمله نوشت:
مُلاهای خالی از حکمتِ تهران، از روی سفاهت و از برای قدرت، به‌اتفاق اوباش و رندان بازاری، سفیر روس را با ۳۶ نفر از ملازمانش کشتند!

در حقیقت، هنگامی که «عباس میرزا»ی ولیعهد و نایب‌السلطنه، به تقلید از عثمانی به نوسازیِ سپاه پرداخت و اقدام به فرستادن دانشجو به فرنگ و گشایش مِی‌خانه‌ها برای فرنگیان تبریز کرد و اجازه‌ی برپاییِ مدارس مسیحی و درخواست از صاحبین صنایع و سرمایه‌داران اروپایی برای استقرار در آذربایجان در جهت آبادانیِ منطقه نمود، علمای اسلام او را کافر خواندند و روی‌گردان شدند. توطئه علیه «عباس میرزا» را در قتل «گریبایدوف» (شاعر و دکابریست روس) به سرکردگیِ «میرزا مسیحِ» مجتهد در سال ۱۸۲۹م را می‌توان خیانتی دیگر، به دنبال ماجرای «میرفتاحِ» مجتهد دانست. (که در این پست از او نیز نوشته‌ایم.) در واقع قتل آن سفیر، برخلاف نوشته‌های مورخانِ درباری، نه در اعتراض به «عهدنامه‌ی ترکمانچای» بود، نه به قول «حامد الگار»، نخستین جنبش مذهبی در ایران به‌شمار می‌رفت. «گریبایدوف» را کشتند تا از سلطنت «عباس میرزا» جلوگیری شود.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  چشم انسان؛ شاید کار چشم‌های انسان فراتر از تماشاست!
حامد الگار - حسنعلی میرزا شجاع‌السلطنه
از راست: حامد الگار – حسنعلی میرزا شجاع‌السلطنه

قتل هیأت سفارت روس در ایران، طبق نقشه‌ی قبلی انجام شد و محرکین کسانی بودند که می‌خواستند جنگ سوم را آغاز کنند و «عباس میرزا» را از ولیعهدی بی‌اندازند و «حسنعلی میرزا شجاع‌السلطنه» را که قول همکاری با روحانیون داده‌بود بر جای او بنشانند…!

نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منابع؛
ایران در راه‌یابیِ فرهنگی، هما ناطق، انتشارات خ‍اوران‌، پاریس – ۱۹۹۰م
تاریخ اجتماعی و سیاسیِ ایران معاصر، ج۲، سعید نفیسی، انتشارات اهورا

پی‌نوشت؛ پیشتر در پیج اینستاگرام این پست را گذاشته‌بودیم، منتها چون این صحبت‌های آقای «علم‌الهدی» دقیقاً شبیه به اسلافش «میرزا مسیحِ» مجتهد بود، دوباره با اندکی تغییر در متن و تکمیل آن، تقدیم شد. در آن دوره واقعاً شانس بزرگی آوردیم که «الکساندر سرگییویچ گریبایدوف» از دکابریست‌ها بود و تقریباً اپوزسیون حکومت روس محسوب می‌شد و مرگش آن‌چنان برای روس‌ها ناراحت‌کننده نبود! کمااینکه خودش هم گفته‌بود مرا برای تبعید به ایران می‌فرستند! در غیر این صورت، به خاطر کار این مجتهد نادان، روس‌ها خاک ایران را با توبره می‌بردند… چرا که ما در آن دوره، جنگ مدرن بلد نبودیم. مطالبی در تاریخ جنگ‌های ایران و روس داریم که الحال باید بگذریم…! فقط بدانید تحقیر شدیم! همه‌ی مورخ‌ها نوشته‌اند که «عباس میرزا» مریض شد و درگذشت، اما بنده باور دارم که از غصه دق کرد و استناد به متن وصیت‌نامه‌ی او می‌کنم…

حرف‌های عجیب آقای «علم‌الهدی» را اگر جمع کنیم، کتابی قطور خواهد شد! قبل از این نیز گفته‌بود: «این امیرکبیر عامل بی‌دینیِ امروز ایرانی‌هاست! اجازه نداد تا آخوند به دارالفنون برود، سکولار بود…!»

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  بازگشت پائولو مالدینی؛ پیوسته راه برو کاپیتان! + فیلم و تصاویر

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

امتیاز دهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *