«خرمدینان» فرقهای مذهبی و در عین حال ملی بودند که در منطقهی آذربایجان و پیرامون آن فعالیت داشتند و برخی از مورخان اسلامی، آنان را از پیروان «مزدک» میدانستند. آنها با خلافت عباسیان و سلطهی آنان بر ایران مخالف بودند و این مخالفت آنان پس از قتل «ابومسلم» به صورتی حاد و آشکارا درآمد. پیشوای این فرقه در زمان توطئهی ناجوانمردانهی مرگ «ابومسلم» مردی بهنام «جاویدان بن سهل» بود که بعد از مرگ وی «بابک خرمدین» جانشین او شد. نسب «بابک» به درستی مشخص نیست، «دینوری» در «اخبار الطوال» او را از فرزندان دخترزادهی «ابومسلم» دانستهاست، ولی اکثریت مورخان مسلمان به پیروی از «ابن الندیم»، از قول «واقد بن عمرو تمیمی» (گردآورندهی اخبار بابک) پدر او را روغنفروش دُورهگردی از اهالیِ «مداین» بهنام «مِرداس» معرفی کردهاند که در دهکدهای در آذربایجان با زنی که کور بود، رابطهی نامشروع داشت و «بابک» از این رابطهی نامشروع به وجود آمد!
به تذکر «زرینکوب» در «دو قرن سکوت»، تأکید بر اینکه مادر «بابک خرمدین» را زن بدکارهی یکچشم و پدر او را «مِرداس»نامی (که در پارسیِ کهن معنیِ مرد مِیخواره دارد و پدر «ضحاک» نیز همین نام را داشتهاست) معرفی کنند، به روشنی بیانگر این است که دستگاه تبلیغاتیِ خلافت میکوشیده تا «بابک» را به صورتی هر قدر ممکن، ناخوشایندتر نشان دهد و در راستای همین هدف کلیست که در فهرست «ابن ندیم» آمدهاست که «بابک» برای گروهی از مردم گاوچرانی میکرد و روزی که در حین چرانیدن گاوان برهنه در زیر درختی به خواب رفتهبود، مادرش بر او گذر کرد و دید که در زیر هر مویی از موهای سینهاش، قطرهی خونی نمایان است! و از اینجا دانست که خونریزیِ بسیار در طالع اوست! علیرغم همهی این دشمنیها و بدخواهیها، گواه تاریخ این است که «بابک خرمدین» از بزرگترین قهرمانان ملیِ تاریخ است و همواره نیز در این مقام باقی خواهد بود.
قیام «بابک خرمدین» بر خلافت عباسی، در زمان خلافت «مأمون» از دژِ «بَذ» (قلعهی بابک) در آذربایجان که مرکز خرمدینان بود آغاز شد. «طبری» در اینباره در وقایع سال ۲۰۱ه.ق مینویسد: «در این سال بود که «بابک خرمدین» بر کیش جاویدانیه بیرون آمد و دعوی کرد که روان «جاویدان بن سهل» در او حلول کردهاست و فتنه را آغاز کرد. در این قیام، لشکریان خلیفه پیاپی شکست خوردند و قلعههای آنان یکی پس از دیگری به دست «بابک» افتاد. این سلسلهجنگها و پیروزیها که اساس خلافت عباسی را در دوران «مأمون» و «معتصم» به لرزه درآورد، حدود ۲۰ سالِ تمام ادامه یافت و در همهی نبردهای این دوران، خرمدینان پیروز بودند.» بهطوریکه وقایعنگاران شمار کشتهشدگان خلافت را تا ۵۰۰ هزار نوشتهاند؛ هر چند که این ارقام مسلماً اغراقآمیز است.
سقوط «بابک» نه با جنگ، بلکه با توطئه و فریب انجام گرفت و متأسفانه عامل اجرای این توطئه، یک ایرانیِ دیگر؛ یعنی «افشین» امیرزادهی ایرانی بود که احتمالاً بهخاطر رسیدن به ولایت «اَشروسَنه» خود را در خدمت خلفای عباسیِ وقت (مأمون و معتصم) گذاشت و ظاهراً اسلام آورد و از طرف خلیفه مأمورِ دستیابی به «بابک» شد که نیروی خلافت در تمام مدت ۲۰ سال موفق بدان نشدهبود. «بابک» در این هنگام در جریان ائتلاف با «تئوفیل» امپراتور بیزانس برای لشکرکشیِ وی به آذربایجان بود، اما پیش از آنکه این برنامه به نتیجه برسد، «افشین» در لباس دوست، «بابک» را فریفت و با فرستادن پیامهای محبتآمیز و ضد خلافت، او را به دام انداخت و دژ «بَذ» را از دست او درآورد. «بابک» که موفق به فرار از دام شدهبود، به نزد پادشاه ارمنستان رفت، ولی او با سازش با «افشین» وی را دستوپابسته به بغداد فرستاد.
«حمیری» ماجرای مرگ فجیع وی را چنین شرح دادهاست:
«خلیفه امر به احضار «بابک» داد که دستوپایش در غل و زنجیر بود. از او پرسید: «بابک» تو هستی؟! ولی وی جواب نداد، تا او چندبار سؤال خود را تکرار کرد و سرانجام گفت: آری! «بابک» منم. آنگاه «معتصم» فرمان داد که غل و زنجیر از او بردارند. به فرمان او دست راستش را قطع کردند تا با آن به صورتش سیلی بزنند. «بابک» در حالی که خون از بدنش میریخت، با دست دیگرش چهرهاش را به خون خود رنگین کرد. خلیفه پرسید: ای سگ! این کار از چه رو میکنی؟! جواب داد: از اینرو که با رفتن خون به ناچار چهرهام بیرنگ شود و تو نامرد پنداری که از ترس تو رنگ باختهام. خلیفه خشمگینانه فرمان داد که بازوی دیگرش را نیز بِبُرند. «بابک» در این هنگام به صورت خلیفه تُف انداخت و وی از جلاد خواست که خنجر خود را در پایین قلب او به میان دندههایش جای دهد، تا عذاب لحظات مرگ او بیشتر به طول انجامد. سرانجام سرش را بُریدند و بر بالای نیزه کردند و به بغداد بردند، تا در روی پل بزرگ دجله به دیدگاه عمومی گذارند. پس از مدتی سر را به خراسان فرستادند، تا در یکایک شهرهای آن گردانده شود.»
دربارهی عقاید فرقهی «بابکیه» و «خرمدینان» هرچه به ما رسیده، از تاریخنویسان مسلمان رسیدهاست که در انتساب انواع جرایم و اتهامات به او با یکدیگر مسابقه گذاشتهاند؛ زیرا کتابها و نوشتههای خودِ «بابکیان» پس از تصرف دژ «بَذ» جملگی توسط مسلمین در آتش سوزاندهشد. «بغدادی» در «الفرق بینالفرقِ» خود، آنها را «اباهیه» فاسدی میخواند که همهی منکرات را مرتکب میشوند و همهی معروفهای وحی و قرآن را منکر هستند. «شهرستانی» آنان را دنبالهرُوی «مزدک» میداند که تحت تأثیر تعلیمات او فرائض مذهبیِ اسلام را ملغی کردهبودند. «طبری» و «ابن خلدون» از هماهنگیِ کامل «خرمدینان» با «مزدکیان» یاد میکنند که بر مساوات همهی افراد و مخالفت با سرمایهداری و لزوم توزیع ثروت توانگران میان تنگدستان متکیست. «مسعودی» و «یعقوبی» نیز تأکید میکنند که اموال زمینداران بزرگ را میگرفتند و املاکشان را میان کشاورزان فقیر تقسیم میکردند.
«خواجه نظامالملک» در «سیاستنامه»، تاریخ جنبشهای بزرگ «خرمدینان» را، سالهای ۱۱۲ و ۱۷۱ و ۲۰۱ و ۲۱۲ و ۲۱۴ و ۲۱۸ه.ق تعیین کردهاست. همچنین مینویسد که در سال بعد از قتل «بابک»، «مازیار» اسپهبد ایرانیِ طبرستان بر خلیفه عصیان کرد و اینبار او نیز به دسیسهی خلیفه به دست یک ایرانیِ دستنشاندهی دیگر؛ یعنی «عبدالله بن طاهر»، اسیر و به بغداد فرستاده شده و در آنجا خلیفه او را به ضرب تازیانه کشت و جسدش را روبهروی جسد «بابک» به دار آویخت. چندی پس از آن، همین «معتصم» خلیفهی عباسی، «افشین» را متهم کرد که در توطئه بر علیه او با «مازیار» همدست بودهاست و به همین جهت او را به زندان انداخت و «افشین» نیز در سال ۲۲۷ه.ق در همانجا مُرد. به گفتهی «مایکل فیشر» در کتاب «تاریخ ایران مدرن»، بهخاطر رشد ناسیونالیسم در قرن ۲۰م و تجدید خاطر ایران باستان، «بابک خرمدین» بیشتر شناخته شد و بهعنوان قهرمان ملی، او را ستایش کردند. با این حال، «بابک» بهعنوان چهرهای محبوب و ملی همواره مورد انتقاد و توهین روحانیون قرار گرفتهاست! یادش گرامی و راهش پُررهرو باد…
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منابع؛
دو قرن سکوت، عبدالحسین زرینکوب، انتشارات سخن
بابک خرمدین، سعید نفیسی، انتشارات اساطیر
جنبشهای دینیِ ایرانی در قرنهای دوم و سوم هجری، غلامحسین صدیقی، انتشارات پاژن
5 پاسخ
خوب امثال مطهری خوب مغلطه بلد بودند برای مردم ساده.
به این اشاره نمی کنن که عده ایی هم که ایشان مسلمان ایرانی نام می برند و با بابک می جنگیدند همانهایی هستند که در کشتن امام شیعیان همراه معتصم و مامون بودند. اگر اینطور است که امام شیعیان هم با ایرانیان می جنگید نه با خلفا
احسنت بر شما
بابک یک قهرمان واقعی برای ایران است وبااین چرندیات خراب نمی شود
زنده باد بابک خرمدین. واقعا زنده باد
تا دنیا هست جان فشانهای بابک خرمدین از یاد نخواهد رفت درود خدا بر او باد در بهشت جاویدان بماند