در نیمهی قرن ۱۴م (قرن هشتم ه.ق)، «تیمور» (تیمور گورکانی، تیمور لنگ) وارد صحنهی سیاست آسیای میانه و ماوراءالنهر گردید. این مرد در سال ۷۳۶ه.ق در قریهای نزدیک شهر «کش» متولد شد. پدرش یکی از متنفذین ایل «برلاس» بود. چون زندگیِ کوچنشینی داشت، ضمن مسافرتها به ماوراءالنهر رسید و با مردم محلی درآمیخت. در سال ۱۳۶۱م، موقعی که «تُغلُق تیمور» (توگلوگ تیمور؛ خانِ مغولستان) سمرقند را فتح کرد و وطن «تیمور» به دست خان افتاد، «تیمور» خود در صف اشغالگران قرار داشت و جزو یاران او بود. خان نیز به او کمک کرد تا حاکم ناحیهی «کش» شود و از این لحظه بود که «تیمور» به «امیر تیمور» تبدیل شد، اما او کسی نبود که به حکومت بر یک منطقه قانع باشد؛ پس اولین جنگش با همین خانی بود که حاکمش کردهبود! هر چند در این جنگ شکست خورد، اما فهمید که برای داشتن ارتشی قدرتمند، باید سران قبایل را تطمیع کند.
تمام مورخین و سفرنامهنویسان، «هارولد لمب» و «کلاویخو» و سایرین در این نکته متفقالقول هستند که «تیمور لنگ» میجنگید و غارت میکرد تا بتواند سمرقند را چون یک شهر رؤیایی بسازد؛ به همین علت هست که ازبکها وی را مؤسس کشور خود میپندارند. «تیمور» پس از قتل حاکم بلخ در فاصلهی سالهای ۷۷۱ تا ۷۸۲ ه.ق سراسر افغانستان و ماوراءالنهر و خوارزم را فتح کرد، سپس به خراسان هجوم برد و پس از غارت و کشتار مردم آن حدود، مازندران، ری و سلطانیه را نیز تسخیر کرد و سپس به سمرقند برگشت. پس از چندی بار دیگر به قصد آذربایجان حرکت کرد و بعد از آن گیلان، گرجستان و داغستان را فتح کرد، سپس راه اصفهان پیش گرفت. در این موقع «ملوک آل مظفر» این ناحیه را در تصرف داشتند. چون مردم به جنگهای پارتیزانی مبادرت کردند و قریب ۳۰ هزار تَن از همراهانش را کشتند، وی از راه انتقام، سرِ ۷۰ هزار نفر از مردم این سامان را از تَن جدا کرد و از کلهی آنها منارهها ساخت!
در ادامهی پاراگراف فوق، نویسندهی کتاب «روضهالصفا» مینویسد:
«عدهای از مردم اصفهان که از مظالم محصلان و نوکران امراء بهجان آمدهبودند، بهاتفاق مردی بهنام «علی کچهپا» با مأمورین به جنگ پرداختند و عدهی زیادی را کشتند. پس از آنکه جاسوسان «تیمور» خبر این واقعه را به او اعلام کردند، آتش خشم جهانسوزش زبانه کشید… سپس فرمان داد که تیغ انتقام از نیام بیرون کشیده، بر قتلعام اهتمام نمایند. سیاست درآمد به گردنزنی | ز چشم جهان دور شد روشنی… به روایتی اقل، ۷۰ هزار سر جمع آمده… از رئوس کشتگان منارهها برآوردند…!»
«تیمور لنگ» پس از آنکه حوزهی قدرت خود را بسط داد، عازم شیراز شد و با ۴۰ هزار نفر از همراهان خود بر چهار هزار نفر سرباز «شاه منصور» حمله برد و با این نبرد سلسلهی آل مظفر برافتاد. پس از فتح خطهی فارس، «تیمور» به عراق رفت و از آنجا متوجه روسیه شد. پس از غارت مسکو، برای آنکه خود را آمادهی سفر به هندوستان کند، به سمرقند برگشت. در طیِ سال ۸۰۰ه.ق «تیمور» قسمت اعظم هند را به متصرفات خود ضمیمه نمود و پس از تسخیر عراق و شام، راه تبریز پیش گرفت و بالاخره در سال ۸۰۴ه.ق به آسیای صغیر حملهور شد و در نبردی که بین او و سلطان «بایزید یکم» امپراتور عثمانی درگرفت، پیروزی نصیب «تیمور» شد و «بایزید» را مثل یک مرغ در قفس انداخت و با خود به سفر برد تا آخر در همان قفس جان باخت. در مراجعت به سمرقند، «تیمور» با وجود پیری، خود را آمادهی فتح چین میکرد تا در مسابقهی تسخیر جهان از «چنگیز خان» عقب نماند، ولی قبل از آنکه این قسمت از نقشهی نظامیِ او عملی شود، به دیار نیستی شتافت. نخست او را در مدرسهای در روحآباد به خاک سپردند و پس از آنکه مقبرهی «تیمور» ساختهشد، جسد او را به آنجا منتقل کردند. عجیبتر از همه آنکه مشتی از بیخبران، قبر این مرد شقی و جنایتکار را مرکز نذر و نیاز و خواستن حاجتها قرار دادند و از روح پلید او در گشایش کارها استمداد میجستند…!
«ادوارد براون» از اعمال سبعانهی «تیمور لنگ» چنین یاد میکند: «قتلعام مردم سیستان در سال ۷۸۵ه.ق که در آن واقعه دو هزار تَن اسیر را در دیواری زندهزنده جا دادند، و نیز سر بُریدن صدهزار تَن اسیر هندی در نزدیکیِ دهلی در سال ۸۰۱ه.ق، دیگر زندهبهگورکردن چهار هزار نفر ارمنی در سال ۸۰۳ه.ق، و دیگر برپاکردن ۲۰ کله منار در همانسال نزدیک حلب و دمشق، و همچنین قتلعام ۷۰ هزار نفر سکنهی بیگناه اصفهان در سال ۷۸۹ه.ق، اینها اندکی از بسیار حوادث خونینی است که بیاعتناییِ او را به جان ابناء نوع انسانی نشان میدهد.» سپس «ادوارد براون» عقیدهی هموطن خود «سر جان مَلکُم» را نقل میکند: «با ۶۰۰ یا ۷۰۰ هزار نفر لشکر، که او را میپرستیدند، اعتنایی به خیالات سایر طبقات مردم نداشت؛ مقصود او بلندیِ نام و فتح بلاد بود. برای تحصیل اسباب این دو مطلب، پروا نداشت که ملکی با خاک یکسان شود، یا خلقی با تیغ بیجان گردند.» سپس در جای دیگر میگوید: «تیمور اگرچه از بزرگترین ابطال و جنگجویان است، لیکن از بدترین سلاطین است. در قابلیت و شجاعت و جوانمردیِ او حرفی نیست، اما جبار و متکبر و ظالم بود. حیات و عافیت جمیع افراد بشر را در مقابل ترقی و استیفای خواهش خود، به پَرِ کاهی نمیسنجید…»
جالب است بدانید که «تیمور لنگ» بهشدت مردی دیندار بوده و در این رابطه نیز نوشتهاند که «هیچگاه نمازش قضا نمیشد؛ مگر زمانی که در میدان جنگ بود و کسی را به فرماندهیِ سپاه انتخاب میکرد، که از نظر منش و شخصیت سنگدلتر و دیندارتر باشد…!» به همین علت در جامعهی اسلامی نیز مورد توجه علمای اسلامی قرار گرفت. در ادامه تصاویری مربوط به «تیمور لنگ» را مشاهده میکنید.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم