قرمطیان که بودند؟
تقریباً همهی جنبشهای اجتماعی در دوران اولیهی تسلط اسلام بر مناطق خاورمیانه و ایران، دارای ویژگیهای مشترکی بودند. هدف مشترک همه، رهایی از زیر سلطهی بیگانگان و مقاومت در برابر پذیرش دین اسلام بود. جنبشی بهنام «قرمطیان» یا «قرامطه» نیز از آن جملهست. در واقع میتوان جنبش قرمطیان را شکل تکاملیافتهی جنبشهای قبلی، بهویژه وارث قیام «صاحبالزنج» دانست که با مبارزهی مسلحانه علیه حاکمیت خلفای اسلام و زیرسؤالبردن حقانیت آنان شکل گرفتهبود. هر چند که قرمطیان را یکی از شاخههای دین اسلام میشناسند و آن را با «اسماعیلیان» مرتبط میدانند، اما شواهدی تاریخی وجود دارد که نشان میدهد بیشتر گرایشات قرمطیان به حفظ هویت ملیِ ایرانیان مربوط میشود. «عبدالله حمدان قرمط» (حمدان اهوازی) بنیانگذار این جنبش، از مردم بندر دیلم در کنارهی خلیجفارس بود، که در سالهای میانیِ قرن سوم هجریقمری در شهر کوفه میزیست، در میان مردم به پارسایی شهره بود و همه او را به خردمندی میستودند.
بدعتگذاری به سبک قرمطیان!
«عبدالله حمدان قرمط» به سبب مردمداری و بلندنامی در آزادگی و عدالتخواهی، همواره از سوی مردم و ستمکشیدگان، با جُور دستگاه خلافت درمیافتاد. مردم از شهرهای دور و نزدیک، بهویژه از شهرهای ایرانینشین میان رودان و سواحل خلیجفارس بر او گرد میآمدند. «خواجهنظامالملک» در کتاب «سیاستنامه» مینویسد:
«قرمطیان خیلیزود در بین ایالات مختلف اسلامی و در میان قشر بازرگانان و روشنفکران، طرفداران بسیار بهدست آوردند. آنها کسانی را که به آیین اسلام گرویدهبودند و مقررات آن را محترم میشمردند، به دیدهی استهزاء مینگریستند و پس از آنکه به احساء برگشتند، هر چه قدر قرآن و تورات و انجیل بود، همه را به صحرا افکندند و از بین بردند. بهنظر آنها سهنفر، مردم جهان را گمراه کردند: «شبانی» که مقصودشان حضرت «موسی» بود، «طبیبی» که مرادشان حضرت «عیسی» بود و «شتربانی» که منظورشان حضرت «محمد» بود؛ این «شتربان» یعنی حضرت «محمد» از دیگران شعبدهبازتر، سبکدستتر و محتالتر بود.»
از کشتار بیرحمانه تا حمله به کعبه!
همچنین «ناصرخسرو» ضمن بررسیِ پایگاه طبقاتی و شکل حکومتیِ قرمطیان، در سفرنامهاش دربارهی فرایض دینی و سیاست مذهبیِ قرمطیان مینویسد: «در شهر احساء مسجد جامع و بهطور کلی مسجد وجود نداشت و ساکنان این شهر نماز روزانه نمیگزاردند.» یکی از رهبران قرمطیان بهنام «ابوطاهر گناوهای» در سال ۳۱۷ه.ق با لشکرکشی از بحرین به مکه، بیرحمانه به کشتار حاجیان در مکه پرداخته، همگیِ آنان را گردن زده و کشتهها را در چاه زمزم ریخت. او و سربازانش دائم فریاد میزدند «کجاست ابابیلهایتان؟» و به تلافیِ پارهشدن درفش کاویانی به دست اعراب متجاوز به ایران، پردهی اطراف کعبه را تکهتکه کرده و با خود بردند. در کتابهای «سیاستنامه» و «تاریخ فلسفهی اسلامی» آمدهاست:
«قرمطیان سنگ سیاه حجرالاسود را از خانهی خدا جدا کردند، بر بام کعبه شدند، ناودان زرّین کعبه را کَندَند و میگفتند: «چون خدای شما به آسمان شود و خانهی خود را بر زمین ضایع گذارد، خانهاش را غارت و ویران میکنند» و سپس جامه از خانه باز کردند و پارهپاره به غارت بردند. سپس ضمن اشاره به آیهی ۹۷ از سورهی آلعمران (و مَنْ دَخَلَه کانَ آمناً و آمنهم مِنْ خوفْ) به معنیِ «هر که در خانهی کعبه داخل شود ایمن میگردد»، به استهزاء میگفتند اگر خدایی میبود شما را، از بیم شمشیرها ایمن میکرد.»
قرمطیان؛ بلشویکان اسلام!
بر اساس نوشتار کتاب «زندگیِ مسلمانان در قرون وسطی» اثر «علیاکبر مظاهری»، حملهی قرمطیان به مکه از طرف آزادمردان و روشنفکران اسلام که اتفاقاً عدهی آنها در آنعصر قابلتوجه بود، با شادی و تحسین استقبال شدهبود. اصول عقاید اجتماعیِ قرمطیان، تساویِ حقوق مردمان، ازبینبردن طبقات ممتاز و مهمتر از آن برداشتن قیود مذهبی بود. مورخین میگویند که جنبش قرمطیان از نظر قدرت و دوام، حدود قلمرو و بسط حکومت و تأسیس نظام اجتماعی در جهت رفاه مستمندان، از تمام جنبشهایی که بر علیه حاکمان زورگوی اسلامی در ابتدای تجاوز تازیان به ایران شکل گرفتهبود، برتر و مهمتر بود؛ از آنجا که زیارت قبور، بوسیدن حجرالاسود و بسیاری از ارکان حج بنا بر اعتقادات ریشهدار اسلامی، برای قرمطیان ممنوع بود و بعضی از نویسندگان جدید این فرقه را «بلشویکان اسلام» لقب دادهاند.
سرنوشت عجیب سنگ حجرالاسود
خلاصه اینکه دربارهی نهضتهای انقلابی و مبارزه در راه مساوات و برابری، بهحق قرمطیان پیکار دامنهداری با حکومت عباسیان و در پارهای موارد با فاطمیان داشتند و پایههای دولت بنیعباس را برای مدت زیادی به تزلزل انداختند و توانستند که نفوذ سیاسی و اجتماعیِ خود را از راه تبلیغ اعتقادات خود در پهنهای از جهان اسلام، از مغرب گرفته تا مشرق، توسعه دهند و امرا و صاحبان قدرت را به کیش خود درآورند و مردم را در جهت رهایی از ظلموستم رهبری کنند. گفتنیست که سنگ حجرالاسود که توسط گرزی چندپاره شدهبود نیز به بحرین منتقل و مدت ۲۲ سال در بدترین محل، یعنی در آبریزگاه یک خانه در بحرین نصب بود، تا اینکه در سال ۳۳۹ه.ق در زمان حکومت «مطیعالله عباسی» با وساطت «ابوعلی علوی» و البته با پرداخت وجه قابلملاحظهای سنگ سیاه که شکستهبود، به مکه منتقل گردیده، در جایگاه خود نصب شد و با بندهای نقره بهم متصل گردید.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
11 پاسخ
دست مریزاد داره این بخش از تاریخ گمنام ایران. فکر میکردم قرمطی همون فاطمیون یا اسماعیلیان هستند. لازم شد بیشتر بررسی کنم.
دم شما گرم بابت این مطالب عالی
شما بینهایت لطف دارید عزیز، بسیار سپاسگزارم
چقدر جلو بودن باشعور کاش ما عقل انها را داشتیم دو هزار سال پیشرو بودن از زمان خود
خطاب به نویسنده و عوامل اجرایی وبسایت؛ هیچ تفریحی به اندازه خوندن مطالب وبسایت شما برای من جذاب نیست! لایق بهترین ها هستید دوستان، همینطور ادامه بدید!
بسیار لطف دارید گرامی، زنده باشید و سلامت
عالی ولی ما هم بخوایم نویسنده سایت بشیم باید چیکار کنیم ؟!
سلام گرامی، سپاسگزارم از شما، برای این امر ایمیل بزنید، یا به آیدیِ تلگرام پشتیبانی پیام دهید تا بررسی و پیگیری کنیم.
دمشون گرم،امروز هم به چنین جنبشهایی نیازمندیم.
مطالب شما بیطرفانه نیست. از یه مشت جانی که به کعبه حمله کردند و مسلمونا رو کشتن جانبداری میکنید. کل مطالبتون هم بوی ضدیت با دین میده.
نظر و نگاه شما محترم، منتها امیدوارم که برای مقابل آن نیز همینقدر مخالف و متنفر باشید!
البته سه خلیفهی بعد از پیامبر (ص)، خلفای اسلام نبودن، بلکه اعرابی هایی بودن که برای خلافت خودشون و در ظاهر اسلام حمله و کشور گشایی کردن.