روحانیِ مشهوری بهنام «سیدمصطفی شوشتریِ مدنی» که ساکن هندوستان بود، در زمان «محمدشاه قاجار» به ایران آمد. چون از سادات بود، نزد شاه و صدراعظم منزلتی یافت و مستمریِ هنگفتی در حق او منظور گردید و در شوشتر نیز اقامت گزید، اما گویی «امیرکبیر» سَد محکمی در برابر چنین افرادی بود.
پس از درگذشت «محمدشاه قاجار» و به پادشاهیرسیدن «ناصرالدینشاه قاجار»، «میرزا تقیخان امیرکبیر» در دورهی اصلاحات امور و قطع دست مُفتخوران از اموال کشور، مستمریِ «سید» را یکسره قطع کرد. وزیرمختار انگلیس به پشتیبانیِ آنان آمد و به دولت نوشت: «زن سیدمصطفی هندی است و فرزندانش از اتباع انگلستان هستند و مقرریِ آنان باید همچنان برجای بماند!» «امیرکبیر» در پاسخ گفت: «دولت ایران تعهدی ندارد که افراد مفسد و بیکارهای چون سیدمصطفی را وظیفهخوار خود بشمارد، مستمریِ آنان مقطوع است و به هر کجا میخواهند بروند.»
«سیدمصطفی» خود به تهران آمد و تمنا کرد تا مقرریِ او را نصف کرده و به سالی ۸۰۰ تومان از نُو برقرار شود. «امیرکبیر» نپذیرفت و تصمیم خود را اجرا نمود. پس از عزل «امیرکبیر»، «جاستین شیل» (وزیرمختار انگلستان) همان موضوع را پیش کشید و ادعای ۹ هزار و ۵۶۰ تومان حقوق عقب افتاده و برقراریِ مستمریِ گذشتهی او را کرد! با یک سلسله نامهنویسیِ دور و دراز، سرانجام «میرزا آقاخان نوری» سالی هزار و پانصد تومان در حق «سیدِ شوشتری» معین نمود.
«سیدمصطفی» همان مُلاییست که به پاس این مستمری در زمان جنگ ایران و انگلیس (۱۲۳۶خ) در شوشتر فتنهای برپا کرد و مردم را به شورش علیه دولت و به نفع انگلستان تحریک نمود. گویی ملک ایران آفریده شدهاست که هر بدگوهری را بپروراند، و چون فربه شد، کاسهی نعمت بشکند. از این قبیل اراذل همیشه کسانی بوده و هستند که در خدمت انگلستان یا روسیه، اما به خرج ایران روزگار گذراندهاند…!
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منبع؛ امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت، انتشارات خوارزمی