پیشزمینهی جنگ شش روزه
جنگ شش روزه نقطهعطفی در تاریخ نظامی و سیاسیِ جهان است. این جنگ پیامدهای زیادی داشت که حتی بعد از بیش ۵۰ سال هنوز هم بهخوبی میتوان تأثیرات آن را در جهان مشاهده کرد. نهتنها تأثیر زیادی بر روی مرزبندیِ سیاسی و جغرافیاییِ خاورمیانه داشت، بلکه حتی تأثیر بسیاری بر روی دیدگاههای نظامی در تمامیِ ارتشهای جهان داشت؛ بهطوریکه بسیاری از معادلات نظام جهان بعد از جنگ شش روزه در سال ۱۹۶۷م، مورد بازنگری قرار گرفت. جنگی که یک پیروزیِ سریع برای اسرائیل بههمراه داشت و میتوان آن را حتی با پیروزیِ آلمان نازی در سال ۱۹۴۰م مقابل چند کشور اروپا را طیِ دو ماه قابل قیاس دانست، اما این جنگ هنوز هم زوایای پنهان بسیاری دارد.
در جنگ سال ۱۹۵۶م (بحران سوئز)، اسرائیل طیِ سه روز کل صحرای سینا را اشغال کرد و به کانال سوئز رسید، ولی همانطور که میدانیم، در نهایت به دلیل فشارهای سیاسی مجبور به تخلیهی آن منطقه شد. از آن پس اسرائیل بهطور دائم درگیر زد و خوردهای پراکندهی مرزی با مصر و از جمله همسایهی شرقیاش سوریه بود. «حافظ اسد» (رئیسجمهور وقت سوریه) و «جمال عبد الناصر» (رئیسجمهور وقت مصر) برای تقویت جایگاه امنیتیِ دو کشور در سال ۱۹۶۶م با یکدیگر یک پیمان دفاعیِ مشترک امضاء کردند. قبل از شروع سومین جنگ اعراب و اسرائیل (جنگ شش روزه)، «جمال عبد الناصر» با بستن خلیج عقبه بر روی کشتیهای اسرائیلی و همچنین انعقاد پیمان اتحاد نظامی با سوریه و اردن، بهانهی لازم را برای شروع جنگ بهدست اسرائیل دادهبود. «ناصر» همچنین از نیروی ناظر سازمان ملل متحد که پس از جنگ سوئز در سال ۱۹۵۶م بین نیروهای مصر و اسرائیلی و صحرای سینا حایل شدهبودند، خواست تا از این منطقه خارج شوند و اسرائیل هم این اقدام را بهعنوان تدارک آغاز حملهای علیه خود تعبیر نمود. اسرائیل بعدها ادعا کرد که «ناصر» پس از امضای پیمان اتحاد نظامی با سوریه و اردن، آغاز حملهی غافلگیرانهای را علیه این رژیم تدارک میدید.
در واقع تمام این ماجراها با توجه به نکات مذکور، به جنگ کانال سوئز در سال ۱۹۵۷م برمیگردد. اگرچه در این جنگ ارتش مصر شکست خورد، ولی «ناصر» پیروزیِ سیاسیِ بزرگی بهدست آورد. اسرائیلیها نیز بسیار ناراحت و خشمگین بودند؛ زیرا آنها در سال ۱۹۵۷م طیِ سه روز کل سینا را اشغال کردهبودند، ولی زیر فشار سیاسی مجبور به بازپسدادن آن شدند. از سال ۱۹۵۷م تا ۱۹۶۷م بین مرزهای اسرائیل و مصر نیروهای سازمان ملل مستقر بودند و تنگهی تیران نیز باز بود، اما هنگامی که این نیروها رفتند و تنگه نیز بر کشتیهای اسرائیلی بسته شد، دیگر جای صلح نبود! از طرفی اگرچه در سال ۱۹۵۷م اسرائیل مناطق اشغالی را پس داد، ولی همچنان مشکلات اسرائیل و همسایگان عربش ادامه داشت. هیچکدام از کشورهای عرب منطقه، اسرائیل را به رسمیت نمیشناختند و هیچ تمایلی هم برای حل مشکلاتشان با این کشور نداشتند، بلکه بهطور آشکارا از مبارزان فلسطینی هم حمایت میکردند.
آغاز بحران قبل از جنگ شش روزه
در ساعت ۱۰ صبح روز ۱۶ مِی ۱۹۶۷م، فرماندهی نیروهای سازمان ملل، مستقر در منطقهی سینا، نامهای از فرماندهی ارتش مصر دریافت کرد که طیِ آن اعلام شدهبود «با در نظر گرفتن آمادهشدن نیروهای ارتش مصر و سوریه برای اقدام علیه اسرائیل و احتمال برخورد آنها با نیروهای سازمان ملل، این نیرو برای اینکه در خطر جنگ قرار نگیرند، باید هرچه زودتر این منطقه را تَرک کنند!» با وجود اینکه دبیرکل وقت سازمان ملل تلاش کرد تا مصر را متقاعد کند، ولی در نهایت در ۱۸ مِی نیروهای هندی و یوگسلاویِ مستقر در سینا، به سرعت این منطقه را تَرک کردند. نیروهای ارتش مصر بهزودی در کنار کانال سوئز و مرز غزه مستقر شدند. بسیاری این حرکت نیروهای مصری را تنها تلاش برای جلوگیری از آغاز حملهی اسرائیل به مصر تلقی کردند. خروج نیروهای سازمان ملل تا ۳۰ ژوئن ادامه داشت. همچنین مصر از نیروهای کانادایی که در قالب سازمان ملل، کنترل کانال سوئز را در دست داشتند، خواست که طیِ ۴۸ ساعت کانال را تَرک کنند و البته دولت کانادا هم سریعاً پذیرفت.
اگرچه اینگونه بهنظر میرسید که ارتش مصر آمادهی حمله به اسرائیل است، ولی بعدها «اسحاق رابین» وزیر جنگ اسرائیل گفت که «آرایش و تعداد نیروهای ارتش مصر آنچنان نبود که بخواهد به ما حمله کند. باید صادق بود، این اسرائیل بود که میخواست به مصر حمله کند و آنها تنها میخواستند که خطوطی دفاعی در منطقهی سینا برای خود دستوپا کنند.» «ژنرال برلیو» هم که معاونت ستاد مشترک ارتش اسرائیل را در زمان جنگ بر عهده داشت، معتقد بود که «مصر میخواست در منطقهی سینا برای خود خطوطی دفاعی دستوپا کند، ولی با محاصرهی تنگهی تیران، اسرائیل را وادار به جنگ کرد. آنها در واقع، تنها در اشغال تنگهی تیران، یک اشتباه سیاسیِ عجیب کردند و خود با دست خود، یک جنگ را علیه خود بهراه انداختند!»
در همان زمان در خودِ مصر هم جنگ با اسرائیل تا حدی شوخی بهنظر میرسید؛ زیرا در خودِ ارتش مصر نیز افسرانِ کمی بودند که فکر حمله و پیروزی بر ارتش توانمند و خوشتکنیک اسرائیل را باور داشتهباشند، ولی «ناصر» و کشورهای عربی طوری رفتار میکردند که اسرائیل فکر میکرد که اگر دست به حمله نزند، به آن حمله خواهد شد. «ناصر» در ۲۶ مِی اعلام کرد؛ در صورتی که اسرائیل به مصر و سوریه تجاوز کند، جنگ تنها به مرز این دو کشور محدود نخواهد شد! در آستانهی جنگ، مصر حدود ۱۰۰ تا ۱۶۰ هزار سرباز در منطقهی سینا داشت که در هفت لشکر، شامل چهار لشکر پیاده، دو لشکر زرهی و یک لشکر مکانیزه گرد آمدهبودند که توسط چهار تیپ زرهی و چهار تیپ پیادهی مستقل تقویت میشدند. این نیروها متشکل از ۹۵۰ تانک (عمدتاً تانکهای روسیِ تی-۵۵)، ۱۱۰۰ نفربر زرهی و ۱۰۰۰ توپ بود.
این نیروها در منطقهی سینا هیچ نقشهای برای تهاجم نداشتند، ولی برنامهی مفصلی برای دفاع از این منطقه در سر داشتند. سوریه ۷۵ هزار سرباز را در امتداد مرز خود با اسرائیل مستقر کردهبود و اردن نیز ۵۵ هزار سرباز را در مرز خود با اسرائیل، اردن حدود سه هزار تانک در مرز و چندین گردان توپخانه نیز در اختیار داشت. اسناد ارتش اسرائیل بعدها نشان داد که اردنیها دستور داشتند که در صورت آغاز جنگ، با نیروهای خود وارد خاک اسرائیل شوند. عراق نیز در جنگ حضور داشت و آنها حداقل ۱۰۰ تانک عراقی بههمراه دو میگ-۲۱ در اردن مستقر کردهبودند. این در حالی بود که بخشی از نیروی هواییِ عراق در پایگاههای هواییِ غربیِ این کشور، در مرز با اردن، در حالت آمادهباش کامل قرار داشتند. اردنیها که از قرار معلوم به خود اعتماد زیادی داشتند، اعلام کردهبودند که طیِ سه روز میتوانند به تنهایی تلاویو را اشغال کنند!
اسرائیل اگرچه دارای نیروی هواییِ پُرزرق و برقی مانند اعراب نبود (۹۷۰ فروند برای اعراب و ۳۰۰ فروند برای اسرائیل)، ولی خلبانان آنها آموزش بسیاری خوبی دیدهبودند. این نیرو توان چهار تا پنج پرواز در روز برای هر هواپیما را کسب کردهبود تا بتوانند طیِ یک یورش سریع، نیروهای مصر را در منطقهی سینا زمینگیر کنند. فرماندههان نظامیِ اسرائیل معتقد بودند که عملیات زمینی در زیر آتش، غیر ممکن است. از این رو، خلبانان اسرائیلی طیِ تمرینات خود بارها باندهای فرود ساختگی را هدف قرار داده و تمرینات هواییِ داگفایتر زیادی انجام دادهبودند!
آغاز جنگ شش روزه
جنگهای غافلگیرکننده معمولاً در نخستین ساعات بامداد و در تاریکیِ شب آغاز میشوند، ولی اسرائیلیها حملات هوایىِ خود را در حدود ساعت ۸ صبح روز پنجم ژوئن که هوا کاملاً روشن بود آغاز کردند. انتخاب این ساعت برای حمله، خود یک عامل غافلگیرکننده بود؛ زیرا مصریها و متحدینشان، انتظار آغاز حملهای را از طرف اسرائیلیها نداشتند، به علاوه اینکه اسرائیلیها میخواستند که در روشنایىِ روز کاملاً هدفهای خود را بر روی زمین ببینند و دقیقاً و سریعاً آنها را منهدم کنند. با توجه به شروع برقآسای نیروی هواییِ اسرائیل کمی جلوتر برویم؛ در روز سوم جنگ که رژیم صهیونیستی به اهداف عمدهی خود در عملیات نظامی دست یافتهبود، شورای امنیت سازمان ملل به صدور قطعنامهای دربارهی آتشبس بین نیروهای متخاصم مبادرت نمود، ولی اسرائیل بیاعتنا به این قطعنامه، جنگ را تا روز ۱۰ ژوئن ۱۹۶۷م ادامه داد و پیش از صدور فرمان آتشبس، تمام ساحل شرقیِ کانال سوئز، ساحل غربیِ رود اردن، ارتفاعات جولان و قسمتی از خاک سوریه را نیز به تصرف خود درآورد!
در روز چهارم جنگ، هنوز برخی از واحدهای ارتش مصر در صحرای سینا سالم بودند و میتوانستند که جلوی پیشرویِ نیروهای اسرائیلی را به طرف سوئز بگیرند، اما هنگامی که وزیر دفاع مصر «فیلد مارشال عبد الحکیم عامر» خبر شکست نیروهای مصری را در ابو عقیل شنید، دستور داد تا تمام واحدهای نظامیِ مصر از صحرای سینا عقبنشینی کنند. وی فکر میکرد که ممکن است نیروهای اسرائیل با کوبیدنِ باقیماندهی ارتش مصر، خود را به سوئز رسانده و حتی از سوئز هم بگذرند. او با این فرمان عملاً شکست مصر را در جنگ اعلام کرد. با رسیدن فرمان عقبنشینی، ارتش مصر در ستونهای بلند شروع به عقبنشینی کردند. نیروی هواییِ اسرائیل که دیگر کسی جلودارش نبود، این ستونها را با کمک بمبها مورد هدف قرار میدادند که تلفات و خسارات زیادی به نیروهای مصری وارد کرد.
البته باید گفت که در همان نیمهشب پنجم ژوئن اسرائیل توانستهبود که ۴۱۶ فروند از جنگندههای اعراب را از بین ببرد، در حالی که خود تنها ۲۶ جنگنده را از دست دادهبود! این آمار خود بیانگر همهچیز بود و نیازی به تفسیر ندارد. آنها تا اینجا هم به اقتصاد کشورهای عربی که میلیاردها دلار پول بابت تشکیل نیروی هواییِ خود دادهبودند، ضربهای سخت و عظیم وارد کردهبود، بدون اینکه کشورهای عربی جایی را اشغال کنند! تلفات نیروی هواییِ اسرائیل عبارت بودند از ۶ فروند میراژ-۳، ۴ فروند سوپرمیسترال، ۹ فروند میسترال، چهار فروند اورگال و ۴ فروند Vautour، بههمراه ۱۲ نفر خلبان. در پایان روز ششم جنگ در ۱۰ ژوئن، نیروهای هواییِ مصر و سوریه منهدم شدهبودند و اسرائیل با تلفات ۷۸۰ کشته و ۲۸۰۰ زخمی و تنها ۱۵ اسیر جنگی، در برابر ۱۰ تا ۱۵ هزار کشتهی مصری و شش هزار کشتهی اردنی، زمینهای بسیاری از مصر، سوریه و اردن را به تسلط خود درآورد.
پایان جنگ شش روزه
اسرائیل در طیِ شش روز سهبرابر شده و یکمیلیون عرب به جمعیتش اضافه شدهبودند. در استراتژیک دفاعیِ جدید اسرائیل، آنها تا ۳۰۰ کیلومتر در جنوب، ۶۰ کیلومتر از شرق و ۲۰ کیلومتر در شمال شرق از دشمنان خود؛ یعنی مصر، اردن و سوریه دور شدهبودند. اسرائیل در جنگ سال ۱۹۶۷م موضوع مهمی را نشان داد؛ آنهم این بود که سیاستمداران تلاویو حاضرند تا برای حفظ امینت نظامشان، دست به نبرد همزمان، حتی با چند کشور بزنند! شاید بزرگترین دلیل پیروزیِ اسرائیلیها در این جنگ، یکی این بود که آنها جرأت طراحی و اجرا و رهبری و پذیرفتن عواقب چنین عملیات بزرگی را داشتند. ارتش اسرائیل فرماندههان خود را بر اساس هوش و تجربه و تخصص انتخاب میکرد، ولی در مصر فرماندهان ارتش بر اساس روابط و وفاداریشان به «جمال عبد الناصر» تعیین میشدند!
اعراب در این جنگ بسیار بد و به معنیِ واقعیِ کلمه مسخره عمل کردند. اسرائیل با وضوح اقدام به تجمع نیرو (از چند هفته قبل) برای انجام عملیات کردهبود، ولی در عوض اعراب در هنگام شروع جنگ با وجود آگاهی از نزدیکبودن جنگ، آنقدر دستپاچه عمل کردند که گویی آنها اصلاً کشوری بهنام اسرائیل را نمیشناختند! اعراب بیشتر تکیه بر تسلیحاتی داشتند که توسط شوروی به آنها داده شدهبود، نه نیروی ناسونالیستی و اسلامیِ نهفته در دل ملتهایشان. ابتکار در این ارتشها معنی نداشت و تنها تاکتیکهای شرقی و تقلید کورکورانه دیده میشد، در حالی که در اسرائیل خلاف این موضوع به چشم میخورد. اعراب در این جنگ چندینبرابرِ اسرائیل تلفات و خسارت دیدند که در برخی از آمار آنقدر اختلاف بالاست که حرفی برای گفتن باقی نمیماند.
«مصطفی طلاس» وزیر دفاع سالهای بعد سوریه گفتهبود که کشورش ۷۱۴ کشته و ۲۵۴ زخمی داشت، اما سوریه از دستدادن بخش مهمی از ارتفاعات جولان را تا به امروز ننگی برای خود میداند. قدرت و قاطعیت و مهمتر از همه، سرعت کمسابقهی اسرائیل در هزیمتدادن ارتشهای مهم عربی، یک شوک بزرگ برای دنیای عرب بود. در نتیجهی سومین جنگ اعراب و اسرائیل که به جنگ شش روزه معروف شدهاست، تمام شهر بیتالمقدس به تصرف اسرائیل درآمد و پایتخت اسرائیل از تلآویو به این شهر که آن را اورشلیم میخواندند انتقال یافت. این جنگ و عواقب ناگوار آن برای اعراب به موقعیت داخلی و خارجیِ «جمال عبد الناصر» لطمهی شدیدی وارد کرد و «ناصر» با اینکه تا زمان مرگ ناگهانیِ خود در سال ۱۹۷۰م در مقام ریاستجمهوریِ مصر باقی ماند، اما دیگر موقعیت و اعتبار گذشتهی خود را بهدست نیاورد.
همچنین نباید فراموش کنیم که تلاش گستردهی فلسطینیها برای تشکیل کشور فلسطین در کرانهی باختری، با پایتختیِ شرق بیتالمقدس که آنهم بیش ۵۰ سال در تسلط اسرائیل است، هنوز به سرمنزل مقصود نرسیده و آرزوی صلح میان اسرائیل و فلسطینیان، کماکان اندر خم کوچهی خونین تنش و بحرانهای جنگیِ هر از گاهی میان آنها، باقی ماندهاست.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
13 پاسخ
با این اوضاع ایران داره الکی داد بیداد میکنه کشوری که در عرض شیش روز ۵۰۰ عدد جنگنده رو ساقط میکنه پنجاه سال پیش ،الان چه میکنه بیخیال بابا طرف خیلی خیلی قوی است زیاد پاپیچش نشین بزا رین مردم زندگیشو بکنن والله لامذب ها مغز تکنولوژی هستن خدا میداند الان چی دارن در مراکز نظامیشون
اونوقت ما داریم به این مینازیم که اونا کتاب امادگی دفاعی دبیرستانای مارو برسی کردن
اشکال نداره شکست هم میتواند مقدمه پیروزی باشد
دوبار ارتش مصر شکست خورد چون :
در اولین جنگ تجهیزات شان بسیار ضعیف بود و فرماندهی خوبی نداشتن
در جنگ ۶ روزه هم متأسفانه فرمان حمله دیر صادر شد و از آنجا که جنگنده ها در نزدیک صحرای شبهه جزیره سینا رها شده بودند همه هواپیما ها روی زمین بدون حتی یک فرصت نبرد با بمباران هایی سریع منهدم شدند و از بین رفتند
اما این بار مصر دوباره ارتش و نیروی هوایی خودش رو بازسازی داشته است و الان دوباره قوی ترین کشور عربی است و دیگر اشتباهات سابق را نخواهد داشت
چنانچه اگر جنگی تازه شروع شود این بار دیگر کار رژیم صهیونیستی تمام است…
درود بر اسرائیل . این جنگ بهترین فرصت برای اسرائیل بود تا تکلیف تروریستهای مسلمان فلسطین را یکسره نماید . اما قوانین دموکراتیک و انساندوستانه این اجازه را به وجدان بیدار رهبران اسرائیل نمیدهد
خیلی بی شرفی خیلی
صهیونیست های حروم لقمه وقتی وارد مسجد قدس شدن فریاد می زدند محمد در گذشت دختر ها رو تنها گذاشت این قدر بی وجدان این پست فطرت
درود می فرستی حرومی
عذابتان با خدا
دوست عزیز، یه انسان؟
شما اون زمان کجا بودی، اینم مثل سایر ادعاهایی هست که یا فلان آدم کار درست خواب دیده؟
نصف بیشتر موضوعات دین ما از خواب فلان شخص یا بهمان آخوند درست شده
یکیش همین مسجد جمکران
بازم سند لازم هست؟
مسجد جمکران که توسط عده ای از فرقه انحرافی حجتی ساخته شد
به دستور شرع مقدس و افراد کلیدی و فتوای روحانیون اسلامی بسته شده
پس دیگه دهنت رو ببند
کجا بسته شد همچنان بازه تازه به امکاناتش هم اضافه شده
دعوای و ادعای عربها، یک ادعای واهی هست. بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی که فلسطین، لبنان، اردن، سوریه، عراق و .. جزوی از اون بودند، کشورهای پیروز جنگ اول جهانی امپراطوری عثمانی رو تجریه کردند و در نتیجه این بخشها از اون بدست آمد. ضمن اینکه فرآیند خرید و مالک شدن زمین ها با توافق سران کشورها صورت گرفت .
از اینم که بگذریم، این ادعای الان که میگن اونا این مناطق رو به زور گرفتن مثل این می مونه که ما هم بیاییم مدعی بشیم که یه زمانی افغانستان و آذربایجان و ارمنستان و گرجستان برای ایران بوده و به زور از ما گرفتن و ما بریم جنگ کنیم.
کاربر پیشرو که ۱۱ آبان ۴ تا کامنت فرستادی
اولاً که صهیونیست ها مرتد و فراماسون و بی شرف و جنایتکار و غاصب هستند و این حقیقتی است که غیرقابل انکار هستش
بین مسلمانان هم اختلاف چندانی نیست همه شان موحد و تسلیم حق هستن به یک سمت نماز میخوانند حالا سُنی ها چند تا خلیفه قبول دارند شیعیان چندی امام از خاندان پیامبر
من بسیجی و سپاهی نیستم
ولی یا کور هستی یا حرام زاده
صهیونیست ها فقط در یک ماه عوض ۳۰۰ تا اسرائیلی که در موقع حمله به مراسم کشته شدند بیش از ۲۵ هزار فلسطینی رو قتل و عام کردند (که اکثراً هم غیر نظامی بودند و با سرباز های حماس هیچ ارتباطی نداشتن)
بیش از ۵۰ هزار نفر هم قطع عضو شدند ۷۰ درصد غزه هم ویران و تخریب شد مردمش هم آواره….(تا الان)
یک بنده خدایی که اهل سیاست هستش خیلی حرف قشنگی زد
گفت که : اصلاً ادعای صهیونیست ها درباره هلوکاست واقعی و درست
حالا چرا باید به جای آلمان ها فلسطینی ها تاوان پس دهند؟
هیتلر ۶ میلیون تا یهودی رو قتل و عام کرد..
خب آلمان وظیفه اش هستش که یک استانش رو به یهودیان تحویل دهد
نه اینکه تشویق کند که مسلمانان فلسطین را بکشید و آن سرزمین هم برای خودتان!
گر بخواهیم به تاریخ ادیان نگاه بندازیم، متوجه میشیم که یهود هم راهی جز عمل به دستورات دینی خودش انجام نداده. تازه در قرآن هم تأیید میکنه که موسی از خدا دستور میگیره به مهاجرت بنی اسراییل از مصر به سمت سرزمین پدری.
حالا چطوری هست که اگر اونا بخوان به دینشون عمل کنن میشن اشغال گر و اگر مسلمونها بخواهند اقدامی انجام بدن میشه تکلیف دینی.
بین همین مسلمونها هزار جور اختلاف هست
چرا هیچ کس درباره کشمیر صداش در نمیاد؟
فقط اندوه لبنان ما رو میکشه؟
داداش پوتین زد پدر چچن رو درآورد اونجا اسلام در خطر نبود؟
این طرفداری ها در واقع نون به نرخ روز خوردن هست وگرنه اگر دفاع از مظلوم باشه، خودمون هزاران آدم بدبخت داریم
کاربر پیشرو
همین الانش هم یکی از بزرگ ترین مساجد جهان در مسکو ساخته شده
و حتی توهین به مسلمانان در روسیه مجازاتی برابر با چند سال زندانی دارد
جنگ ۲۰ سال پیش چچن با روسیه بخاطر دین نبودش
چچن دنبال تجزیه و جدایی یه سری مناطق از روسیه بود – در کل برای قدرت میجنگید
اما در مورد اویغور
بله این مورد حق با شماست
اما یک سؤال :مسلمان چرا باید در کشوری بی دین کمونیست آشغال خور بخواهد زندگی کند؟
باید فرصت مهاجرت داشتند از چین نکبت کثیف سیاه فرار میکردند
سلام
دوستان اول برید تاریخ رو خوب مطالعه کنید
دوم ما به سرکوب مسلمانها تو کشورهای روسیه و چین کاری نداریم فقط سنگ مسلمان های اعراب رو به سینه میزنیم
چرا
التماس تفکر