«ولادیمیر پوتین» در ۷ مِی ۲۰۰۰م برای نخستینبار در مراسم تحلیف، سوگند ریاستجمهوری خورد؛ اگرچه از چندماه پیش در این جایگاه بود. بگذارید کمی به عقب برگردیم؛ در انتخابات ریاستجمهوریِ روسیه در سال ۱۹۹۶م، «بوریس یلتسین» با وجود ناتوانی در حل مشکلات اقتصادیِ روسیه، بر رقبای دیگر خود پیروز شد. دلیل پیروزیِ «بوریس یلتسین» در این انتخابات، نبودن یک کاندیدای قوی در مقابل وی و تَشتت آراء مخالفان بود. یکی از کاندیداهای ریاستجمهوریِ روسیه در مقابل «بوریس یلتسین»، «میخائیل گورباچف» بود که گمان میکرد مسئولیت «بوریس یلتسین» در فروپاشیِ شوروی و عدم موفقیت او در دوران زمامداریاش به پیروزیِ وی در این انتخابات کمک خواهد کرد، ولی «میخائیل گورباچف» در میان کاندیداهای مخالفِ «بوریس یلتسین» کمترین رأی را بهدست آورد؛ زیرا برخلاف تصور «میخائیل گورباچف»، مردم روسیه او را مسئول اصلیِ فروپاشیِ شوروی و سقوط این کشور به دامان هرجومرج میدانستند.
انتخابات پارلمانیِ روسیه هم نتیجهی شگفتآوری داشت. حزب کمونیست جدید روسیه، بیشترین آراء را در این انتخابات بهدست آورد و هر چند اکثریت کرسیهای پارلمان نصیب این حزب نشد، اما موفقیت حزب کمونیست در انتخابات، نشان بارز عدم رضایت اکثریت مردم روسیه از وضع موجود و آرزوی بازگشت به نظام گذشته بود!
«بوریس یلتسین» دورهی دوم ریاستجمهوریِ خود را با حمایت ائتلاف گروههای طرفدار خود در پارلمان آغاز کرد، ولی در سالهای پایانیِ زمامداریِ خود، ناموفقتر از سالهای آغازین آن بود. جنگ در چچن در سال ۱۹۹۷م با توافق شکنندهای پایان یافت، ولی در سال بعد از سرگرفته شد. بحران اقتصادی در روسیه ادامه یافت و روبل روسی که ارزش برابریِ آن با ارزهای خارجی در دوران حکومت شوروی در حدود دلار آمریکا بود، تا ۵ هزار روبل در برابر ۱ دلار معامله میشد! گروههای مافیایی، امنیت شهروندان را به خطر انداختهبودند و نرخ قتل و جنایت و سرقتهای مسلحانه رو به افزایش بود. فساد در سازمانهای اداری و دولتی بیداد میکرد و حتی خانواده و بستگان خودِ «بوریس یلتسین» هم متهم به فساد و رشوهخواری و اختلاس از اموال عمومی شدهبودند.
«بوریس یلتسین» که در اوایل زمامداری، از محبوبیت زیادی در میان مردم برخوردار بود، در سالهای آخر ریاستجمهوریاش اعتبار و محبوبیت خود را در میان مردم از دست داده و به مردی بیاراده و دائمالخمر تبدیل شدهبود. بیتصمیمی و ناتوانیِ او در ادارهی امور روسیه در ۲ سال آخرِ زمامداریاش بیش از پیش نمایان شد. «بوریس یلتسین» در سال ۱۹۹۸م برای اینکه به قول خود «تکانی به سیستم اداریِ فاسد و ناکارآمد کشور» بدهد، نخستوزیر خود «ویکتور چرنومیردین» و تمام اعضای کابینهاش را از کار برکنار کرد و وزیر پیشین انرژیِ روسیه؛ یعنی «سرگئی کرینکو» را بهجای وی به نخستوزیری برگزید. «بوریس یلتسین» اندکی بعد، از کاری که کردهبود پشیمان شد و دوباره «چرنومیردین» را به نخستوزیری انتخاب کرد! ولی اینبار پارلمان روسیه با نخستوزیریِ او مخالفت کرد و دیپلمات باسابقه و وزیر خارجهی سابق؛ یعنی «یوگنی پریماکف» را به نخستوزیری برگزید. دوران نخستوزیریِ «پریماکف» هم به علت اختلاف او با «بوریس یلتسین» بیش از چندماه به طول نینجامید و با استعفای وی از این مقام، «بوریس یلتسین» وزیر کشور او «سرگئی استپاشین» را به نخستوزیری منصوب کرد. در ماه آگوست ۱۹۹۹م، «بوریس یلتسین» در یک اقدام غیر منتظرهی دیگر، «استپاشین» را از مقام نخستوزیری برکنار کرد و «ولادیمیر پوتین» رئیس تشکیلات امنیتیِ جدید روسیه را که جانشین سازمان مخوف «کا.گ.ب» شدهبود، به نخستوزیری برگزید!
بعداً ۲ ماه پس از انتصاب «ولادیمیر پوتین» به مقام نخستوزیریِ روسیه، «بوریس یلتسین» که بیشتر بیمار و بستری بود، اعلام داشت که در انتخابات ریاستجمهوریِ روسیه در سال ۲۰۰۰م شرکت نمیکند و در روز ۳۱ دسامبر ۱۹۹۹م – شب ژانویهی سال ۲۰۰۰م، «بوریس یلتسین» در یک اقدام غیر منتظرهی دیگر پیش از پایان دورهی ریاستجمهوریاش از این مقام استعفا داد و «ولادیمیر پوتین» تا انجام انتخابات ریاستجمهوری در ماه مارس سال ۲۰۰۰م به این مقام رسید! «بوریس یلتسین» در سخنرانیِ رادیو تلویزیونیِ خود، ضمن استعفا از مقام ریاستجمهوری، با تأکید بر کاردانی و کفایت «ولادیمیر پوتین» در احراز این مقام، تلویحاً نامزدیِ او را در انتخابات ریاستجمهوریِ سال ۲۰۰۰م اعلام نمود.
«ولادیمیر پوتین» که در مدت ۷ ماه تصدیِ مقام نخستوزیری و کفالت ریاستجمهوری، لیاقت خود را در احراز این مقام نشان دادهبود، در انتخابات ماه مارس سال ۲۰۰۰م، با بهدستآوردن بیش از ۵۳ درصد آراء، به آسانی بر رقبای خود پیروز شد و در انتخابات سال ۲۰۰۴م نیز با حذف رقبای اصلیِ خود قبل از انتخابات (!) به راحتی برای دومینبار به این مقام رسید و تا سال ۲۰۰۸م هم رئیسجمهور روسیه بود. در آن سال، «پوتین» بعد از ۲ دوره ریاستجمهوری، دیگر از نظر قانون اساسیِ روسیه، حق نامزدی در انتخابات را نداشت، پس «دمیتری مدودف» معاون نخستوزیر خود را بهعنوان کاندید معرفی و از او حمایت کرد و پس از اینکه «مدودف» در انتخابات پیروز شد، خودِ «پوتین» نخستوزیر دولت جدید گردید!
در واقع «ولادیمیر پوتین» با این کار، قانون اساسیِ روسیه را دُور زد و تقریباً همه میدانستند که «دمیتری مدودف» تنها نقش یک پیامرسان را برای «پوتین» بازی میکند؛ کمااینکه پس از ماجرای بازبودن میکروفون در مذاکرهی «دمیتری مدودف» با «باراک اوباما»، دیگر حرفی در زمینهی دستنشاندهبودنِ «مدودف» باقی نماند. «دمیتری مدودف» در دورهیچهار سالهی ریاستجمهوریِ خود از پارلمان روسیه خواست تا با اصلاح قانون اساسی، دورهی ریاستجمهوری را از چهار سال به شش سال افزایش دهد و البته که موافقت هم شد! حالا همهچیز برای شروع دو دورهی شش سالهی قدرت، پرزیدنت در سایه؛ یعنی شخص «پوتین» آماده شدهبود. «پوتین» در انتخابات ۲۰۱۲م و ۲۰۱۸م هم انتخاب شد و تا سال ۲۰۲۴م در قدرت است. بعد از این ۲ دوره، دوباره همانند سال ۲۰۰۸م حق نامزدی در انتخابات از «پوتین» گرفته میشود! خیر… «پوتین» دیگر نمیخواهد در سایه باشد؛ پس در سال ۲۰۲۰م، قانون اساسی را به نفع «دیکتاتور» اصلاح کردند و به همهپرسی گذاشتند، پس از این تغییرات، «ولادیمیر پوتین» میتواند بدون محدودیت تا سال ۲۰۳۶م، پست ریاستجمهوری را قبضه کند…! یعنی تا زمانی که زنده است!
«کلیپ بازبودن میکرفون و شنیده شدن گفتگوی «دمیتری مدودف» با «باراک اوباما»
(مدودف در این صحبت با اینکه رئیسجمهور روسیه است به اوباما میگوید حرفهایتان را به رئیسجمهور انتقال میدهم!)
شاید برای شما سؤال باشد که چگونه اصلاحات جدید قانون اساسی در همهپرسی رأی آورد؟! اصلاحات به صورت یک پکیج به رأی گذاشتهشد و مسائلی که برای روسها مهم بود، در آن گنجانده شدهبود؛ از جمله ممنوعیت ازدواج همجنسگرایان و افزایش حقوق مستمریبگیران که روسها از آن بسیار استقبال کردند.
به محتوای کلیپ تبلیغاتی دعوت مردم به همهپرسی اصلاحات قانون اساسی روسیه دقت کنید!
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم