«سدیدالسلطنه»؛ آشنایی با پدر خلیج فارس شناسی در ایران! + تصاویر

محمدعلی‌خان مینابی، ملقب به سدیدالسلطنه، مورخ ایرانی در سال ۱۲۵۳خ در بغداد به دنیا آمد و به مقتضای توطن درازمدتی که در بندرعباس و میناب داشته و به مناسبت آن‌که مادرش دختر شیخ محمد مینابی بوده، به بندرعباسی مشهور گشت. در این پُست با پدر خلیج‌فارس‌شناسی در ایران آشنا می‌شوید.
سدیدالسلطنه
مقدمه‌ای بر آشنایی با «سدیدالسلطنه»

«محمدعلی مینابیِ بندرعباسی» ملقب به «سدیدالسلطنه» و متخلص به «عاری» و معروف به «سدیدالسلطنه‌ی کبابی»، فرزند «حاجی احمدخان سرتیپ کبابیِ مینابیِ بندرعباسی» (دارای لقب سرهنگی) در تاریخ ۱۴ شهریورماه ۱۲۵۳ در بغداد به دنیا آمد. «سدیدالسلطنه» صرف و نحو را نزد «سیدجواد» (مجتهد یزدی) و «حاج شیخ عبدالله» (امام‌جمعه‌ی بوشهری) و عروض و بدیع را نزد «میرزا حسین اهرمی» و جغرافیا و فیزیک را هم به گفته‌ی خودش نزد «سیدجمال‌الدین اسدآبادی» در شهر بوشهر فرا گرفت. «محمدعلی‌خان» شش‌ماه در مدرسه‌ی انگلیسی‌ها در بوشهر زبان انگلیسی آموخت، مدتی هم نزد «احمد ادیب پیشاوری» تلمذ کرد و گاهی نیز شعر می‌سرود و در شاعری «نهانی» و در آخر عمر «عاری» تخلص می‌کرد.

میرزا حسین اهرمی، احمد ادیب پیشاوری، سیدجمال‌الدین اسدآبادی
راست از بالا: میرزا حسین اهرمی – احمد ادیب پیشاوری – چپ: سیدجمال‌الدین اسدآبادی

پدر «سدیدالسلطنه»، «حاج احمدخان سرتیپ کبابیِ بندرعباسی» است که مدت‌زمان طولانی کارگزاریِ دولت ایران را در بنادر و جزایر خلیج‌فارس داشته و در زمان بقا نیز سلطه‌ی حکام بر سواحل خلیج‌فارس به‌عنوان اجاره‌داران میناب، لنگه و جزایر، از طرف دولت ایران حافظ منافع اتباع ایران و روابط حکومت مرکزیِ ایران با مستأجرین عمانی بوده و به روزگاری که ضعف دولت مرکزی مانع ورود و نفوذ حکومت تهران در سواحل و جزایر خلیج‌فارس و دریای عمان بوده‌است، مدتی نیز در بوشهر امور حکومت بندر بوشهر را از طرف دولت دریافت کرده و در همین‌زمان «سیدجمال‌الدین اسدآبادی» به بوشهر رسیده و نزد او مهمان بوده و «محمدعلی‌خان» (سدیدالسلطنه) نیز که در بوشهر نزد پدرش اقامت داشته، از محضر «سیدجمال‌الدین» علوم جغرافیا و فیزیک آموخته‌است.

«حاج احمدخان» در یک خانواده‌ی شیرازی که در زمان «نادرشاه افشار» به مسقط رفته‌اند به دنیا آمده و جَد اعلای او (بنا به نوشته‌ی سدیدالسلطنه)، «محمدعلی‌خان افشار»، سردار «نادرشاه» و فاتح مسقط و عمان در روزگار «نادرشاه» بوده‌است. «احمدخان کبابی» همچنین اهل شعر و ادب بوده و نسخه‌ی خطیِ چهار اثرش در میان اوراق «سدیدالسلطنه» (پسرش) به کتابخانه‌ی مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران رسیده‌است. خودِ «محمدعلی‌خانِ سدیدالسلطنه» به مقتضای توطن درازمدتی که در بندرعباس و میناب داشته و به مناسبت آن‌که مادرش دختر «شیخ محمد مینابی» بوده، به «بندرعباسی» مشهور گشته‌است. او در مینابِ بندرعباس دارای ملک، باغ، خانه و مزرعه بوده و خانه‌ای هم در بندرعباس داشته که بقایای خانه‌ی بندرعباس، املاک، باغ‌ها، مزارع و خانه‌ی مسکونیِ او نیز در میناب باقی‌ست.

نادرشاه افشار
نادرشاه افشار
فعالیت‌های سیاسی، علمی و فرهنگی «سدیدالسلطنه»

«محمدعلی‌خانِ سدیدالسلطنه» همه‌ی عمر را به کار نویسندگی، تحقیق و مطالعه گذرانید و هر زمان که فرصتی و فراغتی می‌یافت، حاصل مطالعات خود را می‌نوشت و از او کتاب‌ها و رساله‌های دست‌نویس متعددی باقی مانده‌است. او عادت بر این داشته که منشی با منشیانی را اجیر می‌کرده و با خود در سفر و حضر همراه می‌داشته و هر زمان مطلبی را می‌نوشته، منشیِ همراهش نیز می‌نوشته و در بعضی آثارش نام کاتب منشی در آخر کتاب ذکر شده‌است؛ مانند «محمود لاری»، «یوسف رفسنجانی» و «غلامرضا لاری». «سدیدالسلطنه» ۷۱ سال از زندگیِ خود را در خدمت دیوانی و دولتی و مسافرت‌های تحقیقی و مطالعه در مسائل مختلف خلیج‌فارس، به‌خصوص جغرافیای تاریخیِ بندرها و جزیره‌های آن به‌سر آورد. خدمات اداری و دیوانی و دولتیِ «سدیدالسلطنه» عموماً در خلیج‌فارس بوده و به مشاغلی از قبیل فتح بندر لنگه، طرد «محمد بن خلیفه» از بندر مزبور، ریاست تذکره‌ی «خلیج‌فارس» و کارگزاریِ دولت روسیه‌ی تزاری در بندر لنگه را بر عهده داشته‌است.

در این زمان که «سدیدالسلطنه» در بندر لنگه بود، «مستر براون» رئیس کمپانیِ ونک‌هاوس و شرکاء، وعده کرده‌بود تا بابت هر بسته‌ای که شرکت ونک‌هاوس وارد می‌کند، مبلغی به انجمن آزاد بپردازد. یکی از اعضای برجسته‌ی این انجمن، «سدیدالسلطنه» نماینده‌ی کنسولیِ روس بود. «سدیدالسلطنه» همچنین به سِمَت‌های دیگری از جمله وکالت کنسول‌گریِ دولت روسیه در بندرعباس، معاونت حکومت بنادر جنوب و حکومت بندر لنگه، وکالت کنسول‌گریِ دولت فرانسه، مشاغل دیوانی و اداریِ متعدد دیگر نائل آمده و با پالتوی شمه‌دار و مرصع و نشان تمثال «مظفرالدین‌شاه قاجار» سرافراز گشته، از دربار او لقب «عمده‌الامرا» با درجه‌ی سرهنگی داشته و سپس فرمان پالتوی ترمه‌ی خلعت دریافت داشته که با تمثال «مظفرالدین‌شاه» فخر زیب بر دوش افتخار و اعتبار خود داشته‌باشد. همچنین از دربار تزاریِ مسکو نشان «سنت‌آنا» و از دولت فرانسه نشان «پالم‌آکادمیک» دریافت داشته‌است.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  خاطرات آیت‌الله خلخالی مربوط به‌اعدام هويدا
مظفرالدین‌شاه قاجار
مظفرالدین‌شاه قاجار
روحیات و روابط «سدیدالسلطنه»

«محمدعلی‌خانِ سدیدالسلطنه» انسانی بلندطبع و لطیف و خوش‌سخن بوده‌است؛ گاهی شعر می‌گفته و سفره‌اش نیز بر دوستان و مهمانان گسترده‌بود و با وجود تعین و تملک و ثروت فراوانی که از پدر به ارث برده، خود در نهایتِ سادگی و در خدمت به مرز و بوم کوشا و گشاده‌دست و زحمت‌کش و مدافع ملیت ایرانی در خلیج‌فارس و دریای عمان بوده‌است و از طبقات ضعیف و ستمدیده و زحمت‌کش هم حمایت جدی می‌کرده‌است. بیشتر یادداشت‌ها و نوشته‌های او حکایت از سوز و گداز وطن‌پرستی‌اش برای ایرانی‌ماندنِ خلیج‌فارس و نواحیِ آن می‌کند. به فرهنگ و تاریخ تمدن کهنسال نیاکان و پدران و قومیت ایرانیِ خود افتخار می‌کرده و همواره طرفدار و نگهبان مدنیت و فرهنگ ایرانی در تمامیِ آن نواحی بوده‌است. در میان آثار مختلف «سدیدالسلطنه» که به‌صورت کتاب، یادداشت، رساله، تحقیق، سفرنامه، اوراق چرک‌نویس، دست‌نویس جُنگ شعر و رونویسی از کتاب و مجلات باقی مانده‌است، کتاب‌های «صید مروارید» و «بندرعباس و خلیج‌فارس؛ اعلام‌الناس فی احوال بندرعباس» و رسالات «اوزان چو» و «۱۲۵ اصطلاح کشتی» چاپ و منتشر شده‌است.

«سدیدالسلطنه» با اکثر رجال دولتی و علمیِ تهران آشنا بود؛ چنان‌که از نوشته‌های او برمی‌آید، بسیاری از کسانی که اواخر عمر دوران قاجار و در روزگار پهلوی صاحب عنوان و شهرتی سیاسی یا علمی و یا اجتماعی بوده‌اند، با او ارتباط دوستی داشته‌اند و هر گاه او به تهران می‌آمد، مونس و معاشر آنان بوده و به مجالس و محافل ادبای تهران نیز راه داشته‌است. «سدیدالسلطنه» از مخالفان قوی‌دست و آشتی‌ناپذیر سیاست استعماریِ انگلستان در خلیج‌فارس و دریای عمان بوده و محصول این مبارزه که از راه قلم آغاز شده و با شکسته‌شدن قلم او پایان پذیرفته، کتاب‌ها و رساله‌ها و یادداشت‌های اوست.

محمدعلی خان سدیدالسلطنه
جلدهای سه اثر از سدیدالسلطنه
ویژگی‌های تاریخ‌نگاری «سدیدالسلطنه»

ویژگی‌های تاریخ‌نگاریِ «سدیدالسلطنه» متعدد هستند؛ برای مثال می‌توان عناصری مانند «واقع‌گرایی»، «موهوم‌گریزی، خِرَدورزی و اتکا به استدلال عقلی در امور تجربی»، «گردآوریِ سیستماتیک اطلاعات و نقد مستند و مکتوب آثار پیشینیان»، «دقت، تیزبینی و اعتبارسنجیِ داده‌ها»، «اهمیت‌دادن به جغرافیا به معنی تاریخ»، «حفظ منابع ملی و استعمارستیزی»، «سفرهای علمی و مشاهده‌ی مستقیم»، «گرایش به تحلیل‌های علمی و تاریخی و دفاع منصفانه و مستدل و تأکید بر بی‌طرفی»، «مؤلفه‌های نُوباوری و نُوجویی» را در اندیشه و آثار وی مشاهده و مطالعه نمود.

در دنیای غرب پس از رنسانس و در ایران در دوره‌ی مشروطیت، علما و دانشمندان بر واقعیت مشهود تأکید کردند و آنان با هجوم به موهوم‌پرستی و خرافات قرون‌وسطی و تبلیغ آن، به‌عنوان دین الهی، برای پرهیز از خرافه‌پرستی و جمود فکری، واقعیت غیب و بررسیِ آن را از حیطه‌ی علم کنار گذاشتند و «سدیدالسلطنه» که آبشخور فکری‌اش از همین سرچشمه‌ها نشأت می‌گیرد، تاریخ‌نگاریِ علمیِ خود را با اتکا به واقعیت مشهود بنا نهاده‌است. تجربه‌های اندیشه‌ورزیِ اندیشمندان در گشودن افقهای نُو، ارزش‌های زیادی دارد، به‌ویژه آن‌گاه که همراه با عقل و با تکیه بر سنت و پشتوانه، بومی می‌شود. خِرَدورزی همواره نشان و نماد انسانیت به‌حساب آمده و یکی از ویژگی‌های تفکر مدرن و معاصر هم است. به باور «سدیدالسلطنه»، با اتکا به جهان‌بینیِ نوین، انسان با اندیشیدن و ژرف‌کاوی در رویدادهای پیرامون خود می‌تواند به افقهای نُو و ساحت‌هایی دست یابد که دیگران برای رسیدن به آن ناتوان مانده‌اند.

انقلاب مشروطه
جمعی از مشروطه‌خواهان مسلح

«سدیدالسلطنه» مسلمانی مؤمن و معتقد بوده، اما فردی واپسگرا نبوده‌است؛ گذشته و سنت برای او الزاماً چیز مقدسی نیست و هر نقل و موضوع و مطلبی را از گذشته، بدون ارزیابی و بدون چون‌و‌چرا نمی‌پذیرد؛ شاهد این ادعا کتاب «بندرعباس و خلیج‌فارسِ» اوست؛ وی در این کتاب از قدیمی‌ترین مطالب و گزارش پیشینیان در مورد خلیج‌فارس تا تحقیقات معاصران خویش را مورد استناد قرار داده و در این‌باره هم کتاب‌شناسیِ مفصلی ارائه کرده‌است تا کار پژوهش‌گرانِ پسین خود را نیز هموار کند. می‌دانیم که «سدیدالسلطنه» قبل از چاپ کتاب «صید مرواریدِ» خود در سال ۱۳۰۸، آن کتاب را در سال ۱۳۰۶ به نشریه‌ی «تقدم» سپرد؛ این نشریه به سردبیریِ «احمد» و «عبدالرحمن فرامرزی» اداره می‌شد. برادران «فرامرزی» در مورد ژرفانگری، دقت، تیزبینی و احاطه‌ی «سدیدالسلطنه» بر موضوعی که درباره‌ی آن دست به تحقیق زده‌بود، چنین نوشته‌اند:

«اخیرا جناب آقای «میرزا علی‌محمد(محمدعلی)خان سدید (سدیدالسلطنه‌ی سابق)، مقیم بندر بوشهر، رساله‌ی بسیار نفیسی به‌نام «المناص فی احوال الغوص و الغواص» تألیف کرده و تحقیقاتی راجع به مروارید کرده‌اند که می‌توان گفت تاکنون چنین مجموعه‌ای در این موضوع تألیف نشده‌است؛ این رساله به‌قدری دارای اطلاعات دقیق و عمیق است که خودِ ما که سال‌ها در بحرین که مرکز صید مروارید است زیسته، و شب و روز با اشخاصی که مباشر این کار هستند و مباشر بوده‌ایم، نشنیده‌ایم. راستی که «سدیدالسلطنه» یکی از اشخاص ذی‌قیمت است که متأسفانه قدر او مجهول است…»

محمدعلی خان سدیدالسلطنه
راست از بالا: عبدالرحمن فرامرزی – احمد فرامرزی – برگی از نشریه‌ی تقدم

«سدیدالسلطنه» در زمره‌ی تاریخ‌نویسانی است که به علم هندسه و نقش زمینه‌های جغرافیایی در نوع و شکل اجتماعات به‌خوبی واقف است. وی با علم به این‌که عوامل جغرافیایی همواره نقش خود را در تاریخ ایفا می‌کنند، به‌عنوان یک تاریخ‌دان متوجه دخالت این عوامل در حیات اجتماعیِ ساحل‌نشینان خلیج‌فارس شده‌است. با این حال او پی برده‌بود که جغرافیا به‌عنوان تنها عامل تعیین‌کننده و علت وجودیِ تغییرات اجتماعی نیست؛ از این‌رو، وی به جغرافیا و طبیعت، به‌عنوان یک زمینه و بستر در روند تحولات تاریخی نگاه کرده‌است. به همین خاطر به هر کاری که دست زده و هر باب تاریخی را که گشوده، ابتدا محیط طبیعی (زمین، کوه، دریا، فاصله‌ها، نحوه‌ی استقرار اراضی)، نوع آبیاری (منابع تأمین آب، نوع کشت و زرع)، شیوه‌های ماهی‌گیری (انواع ماهی‌ها و جانوران دریایی)، انواع رستنی‌ها، مقیاس‌ها و وزن‌ها و تعیین قواعد حساب اوزان، اندازه‌گیریِ و طول‌و‌عرض جغرافیاییِ شهرها را توصیف کرده‌است؛ نمونه‌ی آن توصیف شهر بندرعباس از زبان اوست.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  اوایل انقلاب؛ مؤسس امپراطوری ایران چه تحفه‌ای‌ست!

در بیشتر نوشته‌های «سدیدالسلطنه» به اهمیت حضور بیگانگان در خلیج‌فارس و اهداف استعماریِ آن‌ها، هم به‌صورت مستقیم و هم به‌صورت غیر مستقیم اشاره شده‌است؛ این نوشته‌ها در کتاب «سرزمین‌های شمالیِ پیرامون خلیج‌فارس» اهمیت بیشتری یافته، به‌خصوص حضور انگلیسی‌ها در خلیج‌فارس که از زمان «شاه‌عباس صفوی» آغاز و تا روزگار او همچنان ادامه داشته‌است. این حضور که در ابتدا برای بهره‌برداری و گرفتن امتیاز و انحصارات تجاری بود، از زمان کشف نفت در جنوب ایران پُررنگ‌تر هم شد و به همین دلیل در آثار «سدیدالسلطنه» نیز به شکل ویژه‌ای خودنمایی می‌کند. حضور کمپانی‌های نفت انگلیس در خلیج‌فارس و برخورد آن‌ها با مردم بومیِ منطقه، به‌ویژه بختیاری‌ها و لرها بر سرِ مالکیت و اجاره‌ی اراضی در مسجدسلیمان، همچنین ضعف نیروی دریاییِ ایران در مقابل دولت عثمانی و حکومت‌های استعماری، عواملی بودند که «سدیدالسلطنه» را بر آن داشت که به دلیل اهمیت و تأثیر این موضوع در حیات سیاسی/اقتصادیِ خلیج‌فارس و همچنین دل‌نگرانی‌های او از این ماجرا، دست به تحلیل علمی و واگشاییِ موضوع و کشف علل این روابط بزند و به تاریخ‌نگاری صرف اتکا نکند.

محمدعلی خان سدیدالسلطنه
ایران در نقشه‌ی دولتیِ بریتانیا در سال ۱۸۰۸م، قبلِ از دست‌دادن هرات و قبل از عهدنامه‌ی گلستان در سال ۱۸۱۳م

«سدیدالسلطنه» علت افزایش توجه اروپایی‌ها به نفت را اهمیت این انرژیِ ارزان‌قیمت (در آن دوره) برای به‌گردش‌درآوردن ماشین‌های صنعتیِ اروپا دانسته و افزایش نفوذ و برتری‌جوییِ آن‌ها را در خلیج‌فارس با حضور انگلیسی‌ها در کانال سوئز مقایسه کرده‌است. او همچنین به نفود و دست‌اندازیِ بریتانیا به بندر گوادر که مشغول تهیه‌ی نقشه و تعیین حدود مرزیِ بلوچستان برای جداکردن این بندر از خاک ایران بوده، پرداخته و این موضوع را نیز مورد سرزنش قرار می‌دهد. تعهدات اجتماعی، شرافت حرفه‌ای، سرشت تاریخ‌نگاری و رفتار بزرگ‌منشانه‌ی «سدیدالسلطنه» باعث می‌شود که وی برای انجام پژوهش‌های تاریخی، رنج سفر را بر خود هموار کند تا بدین وسیله تنها به منقولات و اخبار پیشینیان اکتفا نکند. او برای تدوین کتاب «تاریخ مسقط و عمان» به سفارش «مظفرالدین‌شاه قاجار»، شخصاً به آن منطقه عزیمت می‌کند و مشاهدات خود را به شکلی مستند به رشته‌ی تحریر درمی‌آورد. جالب است بدانیم که «سدیدالسلطنه» پس از انجام این مأموریت و تدوین کتاب، باز هم دغدغه‌ی علمی دارد؛ وی بی‌درنگ در پی تکمیل و بارورترکردن نوشته‌های خود برمی‌آید و تا مدت‌ها بعد از مرگ «مظفرالدین‌شاه» نیز به ادامه‌ی تاریخ‌نویسی در مورد مسقط و عمان می‌پردازد.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  «دکتر هولمز» نخستین قاتل سریالی که به دار آویخته شد!

تاریخ‌نویسیِ «سدیدالسلطنه» صرفاً برای اجرای دستور حکومتی نیست؛ هدف او کشف واقعیت است؛ زیرا در همین کتاب نیز به انتقاد از عملکرد دولت در خصوص اجاره‌دادن بندرعباس و مضافات آن همت گمارده و به ملاحظات سیاسی تَن در نداده‌است. اگر او را نیز همچون «ابن خلدون» که «پدر جامعه‌شناسی» نام گرفته، چنان‌که دیگران نیز پیشنهاد داده‌اند، «پدر خلیج‌فارس‌شناسی» بدانیم، حقیقتاً سخن به گزاف نگفته‌ایم. او در بیشتر وقایع مهمی که روایت می‌کند، دست به اظهار نظر شخصی، تجزیه‌و‌تحلیل می‌زند و دلایل، علت و نتیجه‌ی وقوع رویدادها را نیز بیان می‌کند. او در کتاب «مفاتیح الادب»، به‌ویژه در مورد یکی از رویدادهایی که هنوز به درستی مورد وارسیِ تاریخی و موشکافی قرار نگرفته؛ یعنی اجاره‌ی به ظاهر عوارض بندریِ بندرعباس و توابع به امامان مسقط را که یکی از دلایل عمده‌ی تباهی و افول بندرعباس بوده و «سدیدالسلطنه» را سخت آزرده، خاطرنشان کرده‌است.

ابن خلدون
مجسمه‌ی نیم‌تنه‌ی ابن خلدون در ورودیِ بجایه، الجزایر

تجدد و نُوجویی مانند هر پدیده‌ی اجتماعیِ دیگر در خلأ به وجود نمی‌آید و زیرمتن و پس‌کرانه‌های زیادی دارد، اما تا آن‌جایی که به دگرگونی در اندیشه‌ی «سدیدالسلطنه» مربوط می‌شود، این موضوع تکانه‌ای است که ملت ایران در اواسط قاجاریه بر اثر رشد فزاینده‌ی کشورهای اروپایی در قیاس با عقب‌ماندگیِ خود متحمل شد. آشنایی با فرهنگ و تکنولوژیِ غرب، به‌خاطر مراوده و حضور استعمارگران غربی در ایران، ورود صنعت چاپ و رشد مطبوعات، اعزام دانشجو به خارج از کشور، تأسیس مدرسه‌ی دارالفنون، رشد شهرنشینی، تبدیل تدریجیِ اقتصاد سنتی و خانوادگی به صنعتی و سوداگری و رشد بازار، توجه به آموزش عمومی و علم، جایگزینیِ خِرَد ناسوتی به‌جای خِرَد مطلق، رواج کثرت‌گرایی و تساهل و رواداریِ دینی و انعطاف و انصاف فکری، دولت و حاکمیت ملی، بخش اندکی از این مؤلفه‌هاست که نخبگان جامعه و از جمله «سدیدالسلطنه» را تحت تأثیر قرار می‌دهد. او بخش زیادی از آثار خود را هم‌زمان با دوره‌ی «مظفرالدین‌شاه قاجار» و اوج جنبش مشروطیت و تحولات پس از آن نوشته‌است. همچنین معاشرت و دوستی با شخصیت‌های آزادی‌خواه و متجدد و ملی‌گرا، باورداشت میهن‌دوستی و اعتلای ایران و ایرانی، و تأکید مکرر بر برجسته‌کردن نام خلیج‌فارس در آثار علمی و ادبیِ او و همچنین شعرهای فراوانی که با مضمون وطن‌خواهی و ایران‌دوستی و آزادی در کتاب جُنگ شعریِ «مشوش‌نامه» ثبت کرده، دال بر اندیشه‌ی نُوجویی و تجدد و ستیز با خودکامگی و انجماد فکریِ اوست.

انقلاب مشروطه
مجاهدین مشروطه‌خواه پس از فتح تهران
آخرین سال‌های زندگی «سدیدالسلطنه»

«محمدعلی‌خانِ سدیدالسلطنه» در آخر عمر مالی نیندوخته و بر بقایای موروثیِ پدری می‌زیسته و چون بازنشسته‌ی دولت بوده، با مختصر درآمد بازنشستگی در بندرعباس زندگی می‌کرده‌است. گفته‌اند در آخر عمر سخت به الکل روی آورده و خوراک او در مدتی که بیدار بود و کار می‌کرده، چند دانه انار یا رطب خرما بوده که با جرعه‌های پیاپی مصرف می‌کرده‌است. در سال ۱۳۰۸ معلوم نیست که به کدام گناه مبغوض «عبدالحسین تیمورتاش» وزیر دربار ایران شد و او را به وسیله‌ی هواپیما به تهران بردند و به زندانش افکندند و ۷۰ روز در حبس تاریک با بدترین وضع به‌سر برد، تا این‌که به وساطت «حاج‌آقا معین‌التجار بوشهری» و مساعدت سرتیپ «محمد درگاهی» رئیس کل شهربانی، از زندان رهایی یافت. او چندی در تهران مهمان «معین‌التجار» بود و سپس به بوشهر و از آن‌جا نیز به بندرعباس رفت و کتابخانه‌ی خود را که شامل چند هزار جلد کتاب بود، وقف مدارس بندرعباس کرد و پس از چندسال در آن بندر به‌سر برد و سرانجام در تاریخ ۱۴ مردادماه ۱۳۲۰ در بندرعباس درگذشت. یادش گرامی و راهش پُررهرو باد…

محمدعلی خان سدیدالسلطنه
محمدعلی‌خان سدیدالسلطنه – گوشه: جلد کتاب مشوش‌نامه

نگارش و گردآوری؛ قجرتایم

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

5/5 - (1 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *