قبل از پرداختن به «گاوریلو پرنسیپ»، باید کمی وضعیت آنزمان اروپا را قبل از شروع جنگ جهانی اول بدانیم. از اواسط قرن ۱۹م، اکثر کشورهای بزرگ اروپایی به دو گروه تقسیم شدهبودند و با یکدیگر روابط تیرهوتاری داشتند؛ در واقع گویی همه فقط منتظر سوت آغاز جنگ بودند و این سوت در تاریخ ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴م بعد از شلیک دو گلوله به صدا درآمد و مسیر تاریخ تغییر کرد و طوفانی بزرگ نه فقط اروپا، بلکه تمام دنیا را دربرگرفت؛ یعنی جنگ جهانی اول! اکنون بیش از یکقرن از پایان جنگ جهانی اول میگذرد و بزرگداشتهای بسیاری برای کشتهشدگان این جنگ همهساله در سراسر اروپا و جشنهایی نیز به بهانهی سالروز پایان آن ترتیب داده میشود. جنگ جهانی اول، نخستین درگیری بین کشورهای صنعتی و بزرگ بود که باعث کشتهشدن ۱۰ میلیون نفر نظامی و حداقل ۲۱ میلیون نفر غیر نظامی شد و بر روی زندگیِ اکثر ملتهای دنیا تأثیر بهسزایی گذاشت، و «گاوریلو پرنسیپ»، پسر ۱۹ ساله، کسی بود که نامش بهعنوان آغازگر جنگ جهانی اول در تاریخ ثبت شدهاست.
«گاوریلو پرنسیپ» در تاریخ ۲۵ جولای ۱۸۹۴م در روستایی در کشور بوسنی و هرزگوین متولد شد. خانوادهی او اصالتاً صربستانی و از مسیحیان اُرْتُدُکْس صرب بودند که چند نسل قبل به دلیل کشورگشاییهای امپراتوریِ عثمانی به غرب بوسنی مهاجرت کرده و به کشاورزی مشغول بودند. حتی پدرش در جوانی، در قیام هرزگوین علیه امپراتوریِ عثمانی نیز شرکت کرده و جنگیده بود. «گاوریلو» از نُهسالگی در روستای خودشان شروع به تحصیل میکند و چون نمرات بالایی در مدرسه داشت، در سن ۱۳ سالگی برای ادامهی تحصیل به پایتخت؛ یعنی شهر سارایوو پیش برادر بزرگ خود میرود. در آن سالها امپراتوریِ اتریش/مجارستان به یکی از قدرتهای اروپای مرکزی تبدیل شدهبود؛ این حکومت از امپراتوریِ اتریش و پادشاهیِ مجارستان تشکیل میشد و بسیاری از کشورهای منطقه را ضمیمهی خود کردهبود و سال ۱۹۰۸م نیز بهصورت رسمی، بوسنی را جزو امپراتوریِ اتریش/مجارستان اعلام کرد؛ به همین دلیل جنبشهای مردمی و گروههای دانشجوییِ مختلفی برای مبارزه با این تصمیم ایجاد شدند و شروع به اعتراض کردند، و مانند کشورهای اسلاو جنوبی که تحت حاکمیت امپراتوریِ اتریش/مجارستان بودند، آرزوی استقلال داشتند.
اسلاوها مردمانی هستند که در کشورهای حوزهی بالکان و در جنوب شرقیِ رشتهکوه آلپ زندگی و به زبان اسلاو صحبت میکنند. «گاوریلو» نیز که در همین دوران در شهر سارایوو مشغول تحصیل بود، از طریق همکلاسیِ خود با گروههای ناسیونالیستیِ انقلابی و افکار آنها آشنا شد. سپس به عضویت «سازمان بوسنیِ جوان» درآمد که از کرواتها، صربها و مسلمانها تشکیل میشد و تظاهراتهایی را ترتیب میداد. سال ۱۹۱۲م، تظاهرات بزرگی در سارایوو علیه خاندان سلطنتیِ اتریش بهراه افتاد که طیِ آن، پرچم امپراتوریِ اتریش/مجارستان به آتش کشیدهشد و در نتیجه، پلیس وارد ماجرا شد و کار به درگیری انجامید و افراد بسیاری مجروح یا دستگیر شدند. بعد از این اتفاق، «گاوریلو پرنسیپ» که ۱۷ سال داشت، از مدرسه اخراج شد. در آنزمان صربستان موفق شدهبود که خود را از زیر سلطهی امپراتوریِ اتریش/مجارستان خارج و استقلال خود را اعلام کند؛ به همین دلیل «گاوریلو» به همراه چند دانشآموز دیگر، راهیِ بلگراد در صربستان شدند تا بتوانند از آنجا برای استقلال مردم اسلاو جنوبی مبارزه کنند.
بعد از شروع جنگ در جنوب صربستان بین کشورهای منطقهی بالکان و امپراتوریِ عثمانی در سالهای ۱۹۱۲ و ۱۹۱۳م که به جنگهای اول و دوم بالکان معروف شد، «گاوریلو پرنسیپ» دو بار برای ثبتنام در جنگ تلاش کرد که هر دو بار به دلیل قد و قامت کوتاه و ضعیفبودنش مورد قبول ارتش قرار نگرفت. او که تحقیر شدهبود، دوباره مشغول ادامهی تحصیل در بلگراد شد و بعد از تحصیل به بوسنی برگشت، ولی دائماً به فکر انجام کاری بزرگ بود تا شجاعت و شهامت خود را نشان دهد، تا اینکه اوایل سال ۱۹۱۴م، دوستش روزنامهای را به او نشان میدهد که در آن، خبر سفر «آرشیدوک فرانتس فردیناند» ولیعهد اتریش به بوسنی چاپ شدهبود و قرار بود که ولیعهد در این سفر در ماه ژوئن در سارایوو از ارتش دیدن کند. «گاوریلو پرنسیپ» که چندماه فرصت داشت، برای بهدستآوردن اسلحه و آموزشدیدن به همراه چند تَن از دوستان دوباره به صربستان رفت و این مرتبه به عضویت «گروه بلکهَند» یا «دست سیاهِ» صربستان درآمد. گروه «دست سیاه» در واقع یک انجمن مخفی بود که هدفش آزادسازیِ اسلاوهای جنوبی از زیر سلطهی امپراتوریِ اتریش/مجارستان و امپراتوریِ عثمانی بود. این گروه اقداماتی مانند ترتیب و اعزام تروریستها به قسمتهای مختلف اروپا را انجام میداد. «گاوریلو» و دوستانش بعد از آموزشدیدن از سوی گروه «دست سیاه»، پنج تپانچهی نیمهخودکار، شش نارنجک و چندین کپسول سیانور دریافت کردند. آنها در تاریخ ۲۸ مِی بهصورت جدا جدا، صربستان را به مقصد سارایوو در بوسنی تَرک کردند.
یکماه بعد؛ یعنی ۲۸ ژوئن ۱۹۱۴م، «آرشیدوک فرانتس فردیناند» به همراه همسرش «سوفی» وارد سارایوو شدند. ولیعهد و همسرش سوار بر خودرویی بودند که سقف آن باز بود تا بتوانند برای مردم دست تکان دهند. در این زمان، «گاوریلو پرنسیپ» و پنج همدستش در طول مسیر، در قسمتهای مختلف بین مردم، منتظر رسیدن آنها (ولیعهد و همراهانشان) بودند. ساعت ۱۰ صبح کاروان خودروها به اولیننفری که منتظر بود رسید، ولی نفری اول ترسید و اجازه داد تا خودروها عبور کنند. نفر دوم که جوانی ۱۹ ساله بود، یک نارنجک دستی به سمت خودروی «آرشیدوک فرانتس فردیناند» پرتاب کرد، ولی راننده با دیدن آن، سرعت خود را زیاد کرد و چون این نارنجک ۱۰ ثانیه تأخیر داشت، زیر خودروی چهارم منفجر شد و دو نفر از سرنشینان آن را بهشدت مجروح کرد. بعد از این تلاش نافرجام، ضارب دستگیر و کاروان به سرعت از محل حادثه دور شد و «گاوریلو پرنسیپ» و سهنفر باقیمانده به دلیل سرعت بالای کاروان، نتوانستند کاری صورت دهند.
«آرشیدوک فرانتس فردیناند» طبق برنامه، سخنرانیِ خود را انجام داد، اما بعد از سخنرانی تصمیم گرفت که از قربانیان حمله با نارنجک در بیمارستان دیدن کند! رانندهی آنها از مرکز شهر و مسیر اصلی به سمت بیمارستان بهراه افتاد. بین راه، ژنرال «اسکار پوتیورک» که ولیعهد و همسرش را همراهی میکرد، به دلیل شلوغیِ مسیر نظر خود را تغییر داد و به راننده گفت که دُور بزند و از سمت اسکله به سمت بیمارستان برود! راننده دقیقاً جلوی مغازهای ترمز کرد و خواست تغییر مسیر بدهد که «گاوریلو پرنسیپ» بعد از ترور ناموفق خود، در همان مغازه در حال خرید ساندویچ بود! در این لحظه، چون خودروهای دیگر پشت خودروی ولیعهد بودند، ترافیک ایجاد شد و «گاوریلو» که در خواب هم چنین فرصتی را نمیدید، به سمت خودروی ولیعهد رفت و با تپانچهی نیمهخودکار، دو بار به داخل آن شلیک کرد؛ یک گلوله به گردن «آرشیدوک فرانتس فردیناند» و یک گلوله نیز به شکم همسرش برخورد کرد، اما قبل از اینکه بتواند خودکشی کند، محافظان او را دستگیر کردند. ولیعهد و همسرش بعد از رسیدن به بیمارستان فوت کردند. در ادامه، هر ششنفری که نقشهی ترور داشتند، دستگیر شدند و در دادگاه مورد محاکمه قرار گرفتند؛ همهی آنها بهجز یکنفر، کمتر از ۲۰ سال داشتند. مجرم اصلی (گاوریلو پرنسیپ) هم که فقط ۱۹ سال داشت، با حکم قتل و خیانت بزرگ محکوم شد و حداکثر مجازات برای افراد زیر ۲۰ سال را دریافت کرد؛ یعنی ۲۰ سال زندان.
بعد از قتل ولیعهد اتریش و همسرش، دولت اتریش، صربستان را متهم به این ترور کرد و از مقامات صربستان خواست تا در کنار نمایندگان اتریش، تحقیقات خود را آغاز کنند و بازپرسیهای مورد نظر را انجام دهند. دولت صربستان درخواست بازپرسی از «گاوریلو پرنسیپ» و دوستانش و محاکمهی آنها را پذیرفت، ولی حضور نمایندگان اتریش برای تحقیقات گسترده در کشورشان را نپذیرفت؛ به همین دلیل امپراتوریِ اتریش/مجارستان به صربستان اعلان جنگ کرد و روسیه نیز با حمایت صربستان وارد ماجرا شد. در نتیجه؛ آلمان هم با حمایت از اتریش، به روسیه و فرانسه اعلان جنگ کرد و بلافاصله نیروهای خود را راهیِ بلژیک نمود. این اقدام آلمان به معنای حمله به یک کشور بیطرف ارزیابی شد و در پیِ آن، انگلیس نیز وارد جنگ با آلمان و متحدانش شد. به این ترتیب، رسماً جنگ جهانی اول شروع شد؛ جنگی که یکی از بزرگترین پیامدهای آن، شکلگیریِ جنگ جهانی دوم بود که در پیِ این دو جنگ، چندین میلیون نفر کشته، زخمی، آواره و مفقود شدند.
در دوران جنگ جهانی اول «گاوریلو پرنسیپ» در یک قلعهی نظامی و در یک سلول انفرادی به دیوار زنجیر شدهبود و در آن شرایط سخت از بیماریِ سل نیز رنج میبرد؛ این بیماری آنقدر پیشرفت کرد تا مجبور شدند که دست راست او را قطع کنند. «گاوریلو» حتی یکبار خود را با حوله حلقآویز کرد که البته موفق به کشتن خود نشد. او چندینبار با روانپزشک ارتش ملاقات کرد؛ در این دیدارها، «گاوریلو» جنگ را از عواقب ترور خود نمیدانست و مدام تکرار میکرد که جنگ جهانی بدون توجه به عمل او نیز حتماً اتفاق میافتاد و او نمیتوانست خود را مسئول این فاجعهی بزرگ بداند. در نهایت «گاوریلو» در تاریخ ۲۸ آوریل ۱۹۱۸م؛ یعنی سهسال و ۱۰ ماه بعد از ترور، در زندان درگذشت. جسد او شبانه و بهصورت مخفیانه به خاک سپردهشد تا مزارش محلی برای ستایش وی از طرف ناسیونالیستهای صرب تبدیل نشود، اما یکی از سربازها که از محل دفن خبر داشت، سال ۱۹۲۰م جای آن را به طرفدارانش نشان داد، آنها نیز بعد از نبش قبر، استخوانهای «گاوریلو» را به سارایوو منتقل کردند و زیر یک کلیسا به خاک سپردند!
از زمان مرگ «گاوریلو پرنسیپ» تا به امروز، محل دفن، خانه و حتی مکانهای یادبودی که مردم برای او در سارایوو ساخته بودند، با هر تغییر قدرت و سیاست، دچار تحول و دگرگونی شدهاست. در زمان وجود کشور یوگسلاوی، «گاوریلو پرنسیپ» یک قهرمان ملی برای این کشور محسوب میشد. در جنگ جهانی دوم، آلمانهای نازی او را یک تروریست میدانستند و تمام یادبودهای وی را نابود کردند، اما دوباره با قدرتگرفتن حزب کمونیست، او مورد ستایش قرار گرفت و بعد از فروپاشیِ این حزب، باز هم این ماجرا برعکس شد! امروزه هم اختلاف نظرهای شدیدی در مورد «گاوریلو پرنسیپ» وجود دارد؛ در بین برخی از صربهای بوسنی، از او بهعنوان یک قهرمان وطنپرست یاد میشود، اما در بین دیگر اقشار جامعه، آن را یک تروریست میدانند که باعث شده بزرگترین جنگهای تاریخ بشریت شکل بگیرند. نظر شما چیست…؟! در ادامه، تصاویری مربوط به این پُست از جنگ جهانی اول را مشاهده میکنید.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
2 پاسخ
بسیار عالی هست مطالب وب یایت . در عکسی که مربوط به مراسم درگذشت ادوارد هفتم هست ، جورج پنجم حضور داشته یا جورج هفتم ؟
سپاس از شما گرامی، جرج پنجم است که به اشتباه جرج هفتم نوشته شدهبود و با کمک شما اصلاح شد، زنده باشید و سلامت