«سرلشکر سر جان مَلْکُم» (Sir John Malcolm؛ دارای نشان شوالیهی حمام و نشان شیر و خورشید) افسر اسکاتلندیِ کمپانیِ هند شرقی، دیپلمات، تاریخدان و سیاستمدار بود. او در اوایل قرن ۱۹م بارها از سوی کمپانی برای عقد توافقنامههای سیاسی و بازرگانی به دربار قاجار فرستادهشد. در سال ۱۸۱۲م، «سر جان مَلْکُم» یک مرخصیِ ۵ ساله از ارتش گرفت و به لندن بازگشت. او در این زمان بیشترِ وقت خود را به نگارش اختصاص داد و تاریخ ایران را در سال ۱۸۱۵م تکمیل کرد. این نخستین کتاب تاریخیِ انگلیسی بود که مستقیماً بر مبنای منابع ایرانی نگاشته شدهبود. به همین دلیل وی از دانشگاه آکسفورد مدرک افتخاری دکترا دریافت کرد.
«سر جان مَلْکُم» در یک بخشی از کتاب، برخی از علل عقبماندگیِ کشورهای اسلامی را در زمان خود بررسی میکند که خواندن آن خالی از لطف نیست. وی عقیده دارد:
در تمامیِ کشورهای اسلامی، هیچکس به هیچروی از چگونگیِ ادارهی دولت و فرمانرواییِ کشوری آگاه نیست و نمیدانند که دانستن این امور، چه اندازه از آنها دفع شَر میکند و چقدر هم استفاده دارد. هرگز در میان مردم کشورهای اسلامی، نهتنها کوششی در جهت آزادیِ ملت نشده، بلکه حتی خواهشی هم به عمل نیامدهاست، تا حد و مرزی برای اقتدار سلاطین بگذارند که سَدّی در برابر ستمها و تجاوزات آنها باشد.
هرگاه هم ستم، سبب بروز شورشی شده (در اثر ناآگاهیِ مردم از چگونگیِ ادارهی دولت و حقوق اجتماعی) نتیجه این شده که بعد از آنکه ظالمی را برانداختند، میبینند ظالمی دیگر را بر خود مسلط کردهاند که هنوز بر تخت سلطنت ننشسته، همت بر قلع و قمع همان کسانی میگمارد که مصدر قیام و باعث آشوب به سود او شده و او را به سلطنت رسانیدهاند. تاریخ ایران از پسِ یورش شمشیرزنان دین اسلام تا به این روزگار بر همین روش است و تغییری در وضع این کشور پدید نیامده؛ بنابراین، آبادیِ کشور بسته به طبیعت و عادت شخص پادشاه است. اگرچه از ۲ هزار سال پیش تا به این روزگار، هیچ کشوری مانند ایران، دستخوشِ بروز حوادث و دگرگونیهای ویرانگر نبوده، اما…
اما شاید هیچ کشوری هم نیست که کمتر از ایران، تغییر در اوضاع آن پیدا شدهباشد. شکل دستگاه سلاطین و شکل دولت، تجملپرستی، عادات و رسوم در شهرها و مردم، وضع ادارهی کشور و روش جنگ، همیشه از دیرباز تاکنون فرقی نکرده و یکسان ماندهاست. در ایران، زنان را در حالت قید و حبس و محرومیتهای اجتماعی نگه داشتند و این اثرِ کُلی و مهمی در تعویق ترقیِ کشور دارد. از آنجا که انسان مخلوق عادت است، در امت اسلامی که بخشی از آن در ایران مقهور قاجاریان هستند، هر کسی در خانهی خود حاکمی قهار است و از کودکی تا دوران بزرگسالی، هیچ نمیبیند و نمیشنود، مگر حکم و احکام حکومت و دین، و اجبار به اطاعت و فرمانبرداری؛ چنانکه هر کس عادت میکند بندهوار یا فرمان بدهد، یا فرمان بردارد.
بنابراین؛ هیچکس نمیتواند بفهمد که معنی یا مقصود از آزادیِ شخصی و آزادیِ اقتصادی و شغلی و ملکی چیست. همچنانکه پادشاه، مردم کشور را مجبور به فرمانبرداری از خود میداند، به سلسلهمراتب از بالا تا برسد به خانه، هر کس خود را حاکمی قهار میداند. اینها بخشی از عللیست که این ملت بر اثر آن، کماکان نتوانسته به پیش برود…!
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منبع؛ تاریخ ایران، ملکم، ترجمهی میرزا حیرت، چاپ سنگیِ هندوستان، ۱۸۶۷م
نکته؛ همانطور که خواندید، نتیجهگیریِ کلیِ «ملکم» تا زمان نگارش کتابش است. همانطور هم که به نیکی میدانید، در همان دوران قاجاریه، انقلاب مشروطه که جنبشی سکولار بود آغاز شد…