«کریستف کلمب» در سال ۱۴۵۱م (مابین ۲۶ آگوست تا ۳۱ اکتبر ۱۴۵۱م) در شهر جنووا به دنیا آمد. پدر و پدربزرگ وی نساج بودند. تصویری دقیق و قابل اعتماد از وی در آن تاریخ وجود ندارد و آنچه وجود دارد نیز متناقض است، ولی «فرناندو» (کوچکترین فرزند وی) مشخصاتی از او ذکر میکند که ممکن است برای شما قابل اعتمادترین باشد:
«مردی خوشبنیه با قدی متوسط. صورتی دراز داشت، استخوانهای گونهاش برجسته بود، بدنش نه لاغر بود و نه چاق، بینیاش قلمی بود، چشمانش رنگ روشنی داشتند و پوست چهرهاش خوشآبورنگ و متمایل به قرمز بود. در جوانی موهایش بور بود، ولی در ۳۰ سالگی خاکستریرنگ شد.»
«کلمب» برخلاف بسیاری از مردم زمان خود معتقد بود که زمین گرد است و مطمئناً با سفر دریایی بهسوی غرب میتوان راهی تازه برای تجارت سودآور اروپاییان به خاور دور پیدا کرد. از این رو، وی مدتها قبل از سفر طولانیِ خود، بازرگانان ایتالیایی را به کشف راه دریاییِ هندوستان متوجه میساخت و میخواست تا راه دریایی بهسوی هند را پیدا کند. این نقشهی خوبی بود، ولی دو نقطهضعف داشت؛ اول اینکه او تصور نمیکرد که دنیا به آن بزرگی باشد که ما امروزه آن را میشناسیم، دوم آنکه نمیدانست و نمیتوانست هم بداند که دو قارهی بزرگ آمریکای شمالی و جنوبی در سرِ راه او قرار گرفتهاند.
«کلمب» در آغاز، در سال ۱۴۸۵م طرح خود را به دربار پرتغال ارائه داد و پیشنهاد کرد که زیر پرچم این کشور در جزایر هند به اکتشاف بپردازد، اما کارشناسان پادشاه، پس از بررسی به این نتیجه رسیدند که خط سیر سفر بسیار طولانیتر از آن چیزیست که «کلمب» ادعا میکند و درخواست او پذیرفته نشد. او که از مقامات لیسبون نامید شدهبود، به اسپانیا (رقیب سیاسیِ پرتغال) پناه برد تا از حاکمان آن دیار کمک بخواهد و در مجموع توانست که نقشهاش را به کارشناسان دربار اسپانیا بقبولاند، اما هفت سال طول کشید تا با شاه و ملکه به توافق نهایی برسد. در نهایت قرار بر این شد که نیمی از بودجهی سفر را سرمایهداران ایتالیایی بگذارند و نیم دیگر از سوی دولت اسپانیا فراهم شود.
نبردهای سخت با مسلمانان و تصرف گرانادا، خزانهی سلطنتی را خالی کردهبود و پرداخت همین سهم ۵۰ درصدی هم برای دولت آسان نبود. پیش از آغاز سفر، شاه و ملکه، «کلمب» را به مقام دریاسالاری گماردند و سخاوتمندانه حق موروثیِ حکومت بر تمام سرزمینهای کشفشده در آن سوی اقیانوس را نیز به وی بخشیدند. پس از تحویلگرفتن سه کشتی با ملزومات کامل از دولت، نوبت به کار دشوار گردآوردن خدمه رسید. بیشتر ملوانان از رفتن به چنین مأموریتی وحشت داشتند. اگر نفوذ سیاسیِ ملکه و وعدههای رنگارنگ «کلمب» نبود، شاید هیچکس حاضر به همراهی با وی در این سفر نمیشد.
سرانجام «کلمب» در غروب سوم آگوست ۱۴۹۲م سفر دریاییِ خود را به وسیلهی سه کشتیِ «سانتا ماریا»، «نینیا» و «پینتا»، همراه با ۹۰ نفر خدمه از بندر پالوس اسپانیا آغاز کرد و به سمت اقیانوس اطلس حرکت کرد و پس از توقفی کوتاه در جزایر قناری (آفریقا) رهسپار دل اقیانوس شدند. دریانوردان آن روز، کمتر حاضر بودند طوری در دریا پیش روند که ساحل را نبینند. با این حال «کریستف کلمب» در این مورد، دست به ریسک خطرناکی زدهبود. مسافرت پنج هفته به طول انجامید. در این مدت ملوانانِ وحشتزده بارها بر فرماندهی خود شوریدند و حتی خواستند تا او را سربهنیست کنند و کشتیها را به اسپانیا بازگردانند، اما هر بار «کلمب» با وعده یا تهدید آرامش را برقرار میساخت. بالاخره در ۱۱ اکتبر دیدهبانان وجود یک خشکی را در روبهرو اعلام کردند؛ فردای آن روز، ۱۲ اکتبر ۱۴۹۲م، «کلمب» و یارانش پا بر جزیرهای زیبا و سرسبز از مجمعالجزایر باهاما (آمریکای مرکزی) گذاشتند.
«کلمب» تصور کرد که به خاک آسیا نزدیک شدهاست و لذا جزایری را که کشف کردهبود، «هند غربی» نام نهاد. این سفر و شناسایی باعث شد که در سالهای بعد، نیروهای استعمارگر اسپانیایی به این سرزمین رفته و قرنها به استثمار و چپاول این منطقهی بزرگ بپردازند. جالب است بدانید که واژهی «مبادلهی کلمبی» به تبادل وسیع حیوانات، گیاهان، انسانها، تکنولوژی و ایدههای بین آفریقا، آسیا و آمریکا اشاره دارد. بهطور مثال سیبزمینی، ذرت و گوجه در دنیای قدیم و در دنیای جدید، دام و طیور مثل گاو و خوک و گوسفند به آمریکا معرفی شد. زندگیِ میلیونها نفر در آفریقا، اروپا، آسیا، بهخاطر معرفیِ محصولات دنیای جدید تغییر کرد و از آنجایی که محصولات آمریکا نسبت به دنیای قدیم، کالریِ بیشتری داشتند، منجر به افزایش جمعیت شد. «تبادل کلمبی» یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ بشر است که تأثیر زیادی بر دنیا داشت، بنابراین میتوان گفت که «کلمب» با سفرهایش، دنیا را تغییر داد.
در سالهای آخر عمر، «کلمب» طبق توافقات اولیه با دربار، خواستار دریافت ۱۰ درصد از کل سودهای بهدستآمده از سرزمینهای جدید شد، ولی دولت به این بهانه که وی دیگر بهعنوان فرماندار انجام وظیفه نمیکند، قراردادهای پیشین را معتبر ندانست و درخواستهایش را رد کرد. سرانجام «کریستف کلمب» در ۲۰ مِی ۱۵۰۶م در فقر و تنگدستی درگذشت. «کریستف کلمب» وصیت کردهبود که در آمریکا دفن شود، ولی در آن زمان کلیسای مناسبی در آمریکا برای این کار یافت نشد. از این رو، وی را در شهر والادولید در اسپانیا دفن کردند و سپس به صومعهای در سویل منتقل شد. با این حال جسد او را در سال ۱۵۴۲م از خاک خارج و به هیسپانیولا منتقل کرده و در سانتو دومینگو دفن کردند.
در پایان قرن ۱۷م، اسپانیا قسمت غربیِ هیسپانیولا را به فرانسه واگذار کرد و جسد «کلمب» نیز به کوبا منتقل شد. بعدها هنگامی که کوبا به استقلال دست یافت، در سال ۱۸۹۸م، جسد برای آخرینبار از اقیانوس اطلس گذشت و در کلیسای جامع سبیا در اسپانیا دفن شد. با این حال در بنای یادبود او در پایتخت جمهوری دومینیکن، جعبهای حاویِ استخوانهایی وجود دارد که روی آن نوشته شده «کریستف کلمب»؛ محققینی که از جسد موجود در این تابوت نمونهبرداریِ دیانای کردهاند، میگویند که نتیجه با دیانای برادرش «دیهگو» که او هم در نزدیکیِ سویل دفن شده، همخوانی دارد. میتوان گفت که تقدیر اینگونه بود تا «کریستوف کلمب» بعد از مرگ هم به سفر و جهانگردی بپردازد!
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم