در این مطلب میخوانید:
جمعیتِ رو به افزایش انگلستان
همانطور که میدانید، انگلستانِ قرن ۱۸م، خاستگاه انقلاب صنعتی بودهاست که از موهبت جمعیت، منابع طبیعی، اختراعات، پول؛ یعنی همهی آنچه برای صنعتیشدن ضرورت داشت، برخوردار بود. در واقع هیچیک از این عوامل به انگلستان منحصر نبود؛ در میان سایر کشورهای اروپایی، فرانسه و هلند نیز از این عناصر برخوردار بودند. با وجود این، در انگلستان بود که آمیزهای از این عوامل برای نخستینبار باعث پیدایش انقلاب صنعتی شد. انقلاب صنعتی، هم به کارگر و هم به مصرفکننده احتیاج داشت که جمعیتِ به سرعت در حال افزایشِ انگلستان، هر دو را تأمین میکرد. پیش از قرن ۱۸م، رشد جمعیت در انگلستان بهاصطلاح کُند بود. انگلستان در سال ۱۷۰۰م، کمتر از هفتمیلیون نفر جمعیت داشت و رشد جمعیتاش چنان آرام بود که آمارشناس انگلیسی «گرگوری کینگ» پیشبینی میکرد که کل جمعیت آن تا سال ۲۳۰۰م، به ۱۱ میلیون هم نخواهد رسید، اما در واقع، از نیمقرن پس از گفتهی «گرگوری کینگ»، جمعیت به سرعت رو به افزایش گذاشت.
آموزش خوب و کنترل بیماریها
در نخستین دهههای قرن ۱۹م؛ یعنی بیش از ۱۰۰ سال، و نه ۶۰۰ سال، پس از پیشبینیِ «گرگوری کینگ»، جمعیت انگلستان به ۱۱ میلیون نفر رسید. اگرچه تعداد تولدها در طول قرن ۱۸م افزایش یافت، اما تحول چشمگیر در نرخ مرگومیر بود که به سرعت کاهش پیدا کرد. برای مثال، در لندن و حومهی آن در سال ۱۷۰۰م، نیممیلیون مرگ پیش از تولد به ثبت رسید، اما در سال ۱۸۰۰م، تعداد مرگومیرها تنها ۲۰ هزار نفر بیشتر از تولدها بود. یکی از علل کاهش نرخ مرگومیر این بود که به دلیل آموزش بهتر ماماها و تأسیس زایشگاهها، تعداد نوزادانی که از زایمان جان سالم بهدر میبردند، بیشتر شد. افزون بر آن، موارد مرگومیر کودکان و بزرگسالان بر اثر بیماری هم کاهش یافت. بیماریهای واگیردار شایعی که در سراسر سدههای پیشین، کشور را به نابودی کشاندهبود، پس از سال ۱۷۰۰م از بین رفت.
برای مثال، از قرن ۱۴م، طاعون خیارکی یا مرگ سیاه، به شکل پیوسته، جمعیت انگلستان را کشتار میکرد، اما پس از شیوع طاعون در دههی ۱۶۶۰م، این بیماری از انگلستان رخت بر بست. بیماریهای بزرگ دیگر نیز از الگوی مشابهی پیروی کردند؛ سیفلیس، یک بیماریِ نسبتاً شایع و کُشنده در قرن ۱۶م، اگرچه در انگلستان قرن ۱۸م هنوز هم وجود داشت، اما دیگر ابعاد همهگیر نداشت. دلیل پایانیافتن این بیماریهای همهگیر نامشخص است. بیشک وضع بهداشتی مانند سدههای پیشین خراب بود؛ زبالهها و فاضلابها معمولاً به خیابانها ریخته میشد، اما لااقل یک بیماریِ مرگبار (آبله) بر اثر تلاشهای انسانی و آغاز مایهکوبی علیه آن در دههی ۱۷۶۰م، تحت کنترل درآمد.
غذای بیشتر و بهتر
علت عمدهی دیگر کاهش نرخ مرگومیر، دسترسی به غذای بیشتر بود. در واقع تولید مواد غذایی در طول قرن ۱۸م، بیش از ۶۰ درصد افزایش یافت که دو برابر میزان افزایش بین سالهای ۱۵۰۰ تا ۱۷۰۰م بود. بیشتر این افزایش، ناشی از عرضهی محصولات جدید بود. طیِ سدهی ۱۸م، کشاورزان انگلیسی کِشت سیبزمینی را آغاز کردند که فرآوردهای ارزان و مغذی از کار درآمد. سایر محصولات جدید هم تغذیهی حیوانات را بهبود بخشید و بهطور غیر مستقیم برای انسانها نیز سودمند واقع شد؛ حیواناتی که با ذرت، گندم سیاه، هویج و کلم تغذیه میشدند، مقدار بیشتری شیر و گوشت تولید میکردند و مزهی بهتری هم داشت.
شلغم تاونشند
مهمترین غذای تازهی حیوان، شلغم بود که «ویسکونت چارلز تاونشند» در نیمهی نخست قرن ۱۸م عرضه کرد. «ویسکونت تاونشند» چنان منتشرکنندهی پُرشوری برای این صیفیجات بود که آماج شوخیهای بسیاری شد و نام مسخرهی «شلغم تاونشند» بر او نهادهشد، اما سرانجام بسیاری به ارزش این مادهی غذایی پی بردند. تا زمان «ویسکونت تاونشند» دامداران ناگزیر بودند که با آغاز فصل سرما، حیوانات خود را ذبح کنند؛ چرا که در طول ماههای زمستان، چیزی برای تغذیهی آنها وجود نداشت. «ویسکونت تاونشند» دریافت که شلغم را میتوان برای تمام زمستان انبار کرد و حیوانات اهلی با خوردن آن خوب پرورش مییابند. نویسنده «جیمز بورک» چنین نتیجه میگیرد که: «اگر گاوهای شیرده با شلغم تغذیه میشدند، میتوانستند در تمام طول زمستان شیر بدهند. شلغم برای پروارکردن گاوهای نَر در طول ماههای زمستان نیز مورد استفاده قرار میگرفت.»
«ویسکونت تاونشند» طرفدار سرسخت شبدر هم بود؛ گیاهی پوششی که اَزُت خاک را که بر اثر کِشت محصولات غذایی کاهش مییافت، جایگزین میکرد و دیگر نیازی نبود که کشاورزان هر سهسال یکبار بخشی از کشتزارهای خود را کِشتنشده یا آیشی باقی بگذارند. «ویسکونت تاونشند» بهجای آنکه کشتزارها را بهصورت آیش باقی بگذارد تا اَزُت بهصورت طبیعی ساخته شود، به استفاده از شبدر اصرار داشت که هم خاک را بازپروری میکرد و هم غذای مناسبی برای گاو و گوسفندها مهیا میساخت.
ماشینهای بذرکار و جُفتگیریِ گزینشی
پیدایش راههای تازهای برای پرورش محصولات و حیوانات نیز برای کشاورزی انگلستان از اهمیت همسانی برخوردار بود. تقریباً در همان زمانی که «ویسکونت تاونشند» به آزمایش شلغم و شبدر مشغول بود، یک کشاورز انگلیسی بهنام «جترو تول» راه تازهای برای کِشت بذر ارائه کرد. در گذشته، کشاورزان، بذر را روی سطحِ زمینِ شخمزدهشده میپاشیدند؛ بیشتر این بذر را یا پرندگان میخوردند و یا ریشه نمیگرفت. «جترو تول» بهجای این کار پیشنهاد کرد که هر بذری در عمق خاک کاشته و سپس با کجبیل اطراف آن صاف شود. نتیجهی آن، برداشت فراوان محصول بود؛ چرا که بذر بیشتری باقی مانده و سبز شدهبود. «جترو تول» با انجام عمل کاشت با ماشینهای بذرکار و کجبیلهایی که اسب آنها را میکَند، کارآییِ این فرایند را افزایش داد.
انگلیسیِ دیگری بهنام «رابرت بیکول» با اختلاط نژادیِ بهترین نمونههایی که توانست پیدا کند، نژاد گوسفند را، که منبع اصلیِ تأمین گوشت در جزایر بریتانیا بود، اصلاح کرد. نتیجه، گوسفندی بود که دو برابر گونههای دیگر گوشت تأمین میکرد. از آن گذشته، این گوشت طعم بهتری هم داشت. این روش پرورش گزینشی، بهزودی در مورد سایر حیوانات، بهویژه گاوها نیز به کار رفت. این انقلاب کشاورزی، که آن را چنین نام نهادهاند، به اندازهی انقلاب صنعتی شایان اهمیت بود. دسترسی به غذای خوب، همراه با افزایش امکان بقای نوزاد و ازبینرفتن بیماریهای همهگیر، اجازه داد تا کودکان بیشتری به سن بزرگسالی برسند و بزرگسالان هم عمری طولانیتر داشتهباشند. این به معنای آن بود که در نیمهی قرن ۱۸م، تعداد بیشتری از مردم، کودکان بیشتری داشتهباشند و در نتیجه، جمعیت به سرعت افزایش پیدا کند.
تأثیر افزایش سریع جمعیت
جمعیتِ رو به افزایش انگلستان، رابطهای پیچیده با رشد و گسترش انقلاب صنعتی داشت. تاریخنگار اقتصادی «فیلیس دین» مینویسد: «بدون رشد جمعیت، انقلاب صنعتیِ بریتانیا، به سبب کمبود نیروی کار، به تأخیر میافتاد. بدون افزایش تقاضا (برای کالاها) که بازتاب رشد جمعیت بود، برای تولیدکنندگان بریتانیایی، انگیزهی کمتری جهت توسعه وجود میداشت، و از اینرو، بخش پویایی که نیروی محرکهی انقلاب صنعتی بود، از دست میرفت.» رشد روزافزون جمعیت، بازار گستردهای برای همهی انواع کالاها همانند پارچه، کفش، آجر، ریشتراش، چاقو، قیچی، ظروف آشپزخانه و سنجاق فراهم آورد. صنعت انگلستان برای پاسخگویی به این تقاضا، اولاً راههایی را برای سرعتبخشیدن به تولید کالاهای مورد نیاز یافت و ثانیاً برای تولید بیشتر کالا، به احداث کارخانههای بیشتری اقدام کرد.
رشد صنعت به معنای نیاز به کارگران بیشتر بود؛ از اینرو، جمعیتی که باعث افزایش کسبوکار شدهبود، نیروی کار مورد نیاز آن را نیز تأمین میکرد. هستهی اصلیِ این نیروی کار را، کشاورزان سابق تشکیل میدادند. روشهای جدید کشاورزیِ «جترو تول» و «رابرت بیکول»، نیازمند کشتزارهای گسترده، گَلّههای بزرگ و سرمایهگذاریِ وسیع بود که کشاورزی را تنها در حد استطاعت ثروتمندترین زمینداران قرار میداد. به گفتهی پژوهشگر «اریک جان پاوسون»، کسانی که این استطاعت را نداشتند، به آن بخشهایی از اقتصاد که در آن میشد دستمزد منظمی دریافت کرد (یعنی به صنعت) وارد شدند.
آهن و زغالسنگ
یکی از مهمترین صنایع انگلستان در قرن ۱۸م تولید آهن بود؛ چنانکه تاریخدان «چارلز آستین برد» مینویسد: «اهمیت آهن در رشد صنعت بهراستی زیاد بود. خصوصیات پایداری، شکلپذیری، استحکام و موارد متعدد استفاده از آن، آهن را در تکامل تولید ماشینی به عاملی ضروری مبدل ساخت.» انگلستان به لحاظ سنگآهن، غنی بود، اما سنگآهن نیز مانند همهی سنگهای معدنیِ دیگر، میبایست گداخته میشد؛ یعنی با حرارت ذوب میشد تا فلز از سنگ و دیگر مواد سازندهی سنگ معدن، جدا میگردید. تا پیش از قرن ۱۸م، کارگاههای ریختهگری در انگلستان، نظیر سراسر اروپا، برای گداختن آهن از زغال چوب استفاده میکردند، اما تا سال ۱۷۰۰م، عمدهی جنگلهای وسیع انگلستان و در نتیجه، اندوختهی زغال چوب آن، از دست رفتهبود. در نهایت تولید آهن در انگلستان چنان کاهش شدیدی یافت که کشور واردات این فلز را آغاز کرد.
انگلستان دارای ذخایر گستردهی زغالسنگ بود که میتوانست جانشین زغال چوب شود، اما زغالسنگ حاویِ مواد دیگری نظیر گوگرد بود که آهن گداختهشده را شکننده میکرد. سپس در سال ۱۷۰۸م، خانوادهی «داربی» از «کولبروکدیل»، گدازش آهن را با استفاده از کُک آغاز کرد؛ کُک زغالسنگی است که برای بهدستآمدن فرآوردهی خالصتر پردازش شدهاست. از طرفی نیز آهن گداختهشده با کُک دارای کیفیتی بسیار عالی بود. با وجود زغالسنگ فراوان برای تهیهی کُک، تولید آهن در انگلستان بهشدت افزایش یافت و آهن بهجای واردات، به یک کالای عمدهی صادراتی تبدیل شد. همینطور بهعنوان یک مادهی ساختمانی متداول گردید و اهمیت روزافزونی یافت.
در سال ۱۷۷۹م، تولیدکنندگان آهن «جان ویلکینسون» و «آبراهام داربیِ دوم» نخستین پُل آهنی را ساختند که بر روی رودخانهی «سورن» نصب گردید. هشتسال بعد، «ویلکینسون» نخستین کِشتیِ آهنی را ساخت؛ حتی از آن مهمتر، ابزارها و ماشینآلات ساختهشده از آهن بود که جانشین مدلهای چوبی شدند که از دوام و قابلیت اطمینان کمتری برخوردار بودند. ماجرای تاریخ انقلاب صنعتی و چگونگیِ رخدادن آن و نحوهی شروع این پدیده را بهصورت خلاصه و واضح بیان کردیم، اما از آنجا که این مبحث، فوقالعاده طولانیتر از اینها میباشد، شاید در آینده، بخشهای دیگری در مورد انقلاب صنعتی را مورد بررسی قرار دهیم. در ادامه، تصاویری جالب توجه مربوط به دوران انقلاب صنعتی را مشاهده میکنید.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منابع؛
انقلاب صنعتی، جیمز آ. کوریک، ترجمهی مهدی حقیقتخواه
اوایل انقلاب صنعتی؛ بریتانیا در قرن ۱۸م، اریک جان پاوسون
اولین انقلاب صنعتی، ویرایش دوم، فیلیس دین، کمبریج، انگلستان
انقلاب صنعتی، چارلز آستین برد
انقلاب صنعتی، فردریک سی. دیتز، نیویورک؛ هنری گارتف هولت