«زین العابدین بن علی» در تاریخ سوم سپتامبر ۱۹۳۶م در شهر کوچک و ساحلیِ حمّامسوسه در شرق تونس به دنیا آمد. او در خانوادهای پُرجمعیت و ۱۳ نفره و از نظر اقتصادی نسبتاً فرودست زاده شدهبود. او در دوران دبیرستان به جنبشهای مخالف استعمار فرانسه پیوست و برای مدت کوتاهی نیز به زندان افتاد، اما تحصیلات عالیِ خود را در مدارس نظامیِ فرانسه و آکادمیهای اطلاعاتی و ضد اطلاعاتیِ این کشور گذراند. وی پس از سالها خدمت در سِمَتهای امنیتی و دیپلماتیک، توسط دیکتاتور وقت تونس «حبیب بورقیبه» به نخستوزیری انتخاب شد؛ اما این پُست برای او کافی نبود و فوراً برای ریاستجمهوریِ تونس (عالیترین مقام کشور) خیز برداشت.
در ساعت ششونیم بامداد روز شنبه هفتم نوامبر ۱۹۸۷م، تونسیهایی که در آنساعت از صبح بیدار شده و رادیوشان را روشن کردهبودند، شنیدند که نخستوزیرشان «زین العابدین بن علی» در حال قرائت متنی است که در آن میگوید: «باید قانوناساسیِ تونس را بازنگری کرد؛ زیرا نمیتوان تا ابد رئیسجمهور ماند!» «بنعلیِ» ۵۱ ساله که در آنزمان تازه یکماه بود نخستوزیر شدهبود، از «برکناریِ» «حبیب بورقیبه» رئیسجمهورِ ۸۴ سالهی تونس به دلیل «ناتوانی» خبر میداد؛ کسی که بهعنوان «پدر استقلال تونس» شناخته میشد و چندماه از سیاُمین سالگرد ریاستجمهوریاش میگذشت! دربارهی چگونگیِ برکناریِ «بورقیبه» بهدست «بنعلی» و «توجیه پزشکیِ» آن، حرف و حدیث فراوان مطرح است. دو روزنامهنگار فرانسوی در کتاب «دوستمان بنعلی» نوشتهاند که «بنعلی» در شب برکناریِ «بورقیبه» هفت پزشک از جمله دو پزشک نظامی را شبانه فراخواند، اما نه بر بالین «بورقیبه»، بلکه به وزارت کشور. در میان این پزشکان، پزشک آیندهی «بنعلی» در دوران ریاستجمهوریاش هم حاضر بود. «بنعلی» نامهی ناتوانیِ «بورقیبه» را مقابل این پزشکان گذاشت و به آنان دستور داد تا امضاء کنند؛ یکی از پزشکها اعتراض کرد که «دو سال است بورقیبه را ندیدهام»، سپس «بنعلی» قاطعانه پاسخ داد: «مهم نیست، امضاء کن!»
«زین العابدین بن علی» یکسال پس از رسیدن به ریاستجمهوری، با سه فرزند از «نعیمه» جدا شد و پس از مدتی با «لیلی طرابلسی» ازدواج کرد که از او نیز سه فرزند داشت. بانوی اول جدید تونس، به مرور نهتنها خودش وارد کارهای سیاسی و اقتصادی شد، بلکه از نفوذ بر «بنعلی» به نفع اعضای خانوادهاش بهره برد و امتیازاتی نیز برای آنان گرفت؛ در اسناد سفارت آمریکا در تونس، خانوادهی «لیلی طرابلسی» دار و دستهی نیمهمافیایی توصیف شدهاند و مردم تونس نیز همسر «بنعلی» را بهعنوان عامل اصلیِ گسترش فساد اقتصادی در کشورشان میدانستند، اما گوش دیکتاتور به این حرفها بدهکار نبود! «بنعلی» در دوران ۲۳ سالهی حکومتش، یا خودش یا تصاویرش یا نامش در همهی عرصههای عمومیِ کشور وجود داشت؛ تقریباً محال بود که در اخبار روزانهی تلویزیون نامی از «بنعلی» بُرده نشود و روزنامهها نیز عکسی از او و همسرش در صفحات اول خود منتشر نکنند.
انتقاد از «بنعلی» در فضای پلیسیِ آنزمانِ تونس فقط در خفا و به شکل پچپچهای درِ گوشی (آنهم با شک و ترس فراوان) میسر بود؛ او یکی از سرکوبگرترین نظامهای سیاسیِ جهان را اداره میکرد! رتبهی تونس از نظر آزادیِ مطبوعات ۱۴۳ از ۱۷۳ و در اقتدارگرایی نیز رتبهی ۱۴۴ از ۱۶۷ است. در واقع نیروهای امنیتی در این کشور تقریباً در تمامیِ شئون دخالت میکردند؛ اقداماتی همچون ممنوعیت فعالیت احزاب، بستن روزنامهها و دفاتر شبکههای خبریِ غیر دولتی، فیلترینگ شبکههای اجتماعی، آمار بالای زندانیان سیاسی و اصلاح بندهای ۳۹ و ۴۰ قانوناساسی برای رفع محدودیت سنی… همچنین حضور در پُست ریاستجمهوری از جمله اقدامات «بنعلی» برای تثبیت دیکتاتوری در تونس بود. با این حال قصد داشت آنطور که خودش میگفت «تونس به کشوری مدرن تبدیل شود؛ بهگونهای که کشورهای دوست از آن بهعنوان الگو نام ببرند!»
خشم مردم مانند آتش زیر خاکستر در جامعه جریان داشت؛ آتشی که نخستین جرقهاش «محمد بوعزیزی» را سوزاند و به دامان دیکتاتور هم رسید. «محمد بوعزیزی» دستفروش تحصیلکردهی اهل شهر «سْیدی بوزید» در تاریخ ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰م در اعتراض به توقیف اجناس و چرخ دستفروشیاش توسط پلیس، جلوی شهرداری خودسوزی کرد و موجی از اعتراضات را به وضعیت اقتصادی و صنفی به وجود آورد. در ابتدا «بنعلی» و دولتش تلاش کردند که این اعتراضات را نادیده بگیرند و سرکوب کنند، اما او دیگر همچون دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰م در این کار موفق نبود؛ او حتی نتوانست مانند اعتراضات سال ۲۰۰۸م آن را مدیریت کند. زمانه تغییر کردهبود و اینترنت و شبکههای اجتماعی مشعل تظاهرات را به دست گرفتند و آتش اعتراضات را از این شهر به آن شهر و حتی به کشورهای دیگر عربی بردند و پیدرپی «قاهره» و «طرابلس» و «رباط» و «دمشق» و «امان» و «صنعا» و «منامه» و «الجزیره» را نیز ناآرام کردند.
فردای روزی که «زین العابدین بن علی» در بیمارستان بر بالین «بوعزیزی» حاضر شد، عکس این دیدار صفحهی اول روزنامهها را پُر کرد، اما دیگر فایدهای نداشت! حتی سخنرانیهای پیدرپی «بنعلی» بهعنوان آخرین تلاش او برای آرام کردن مردم معترض، که در آنها به آیندهای بهتر وعده میداد، نتیجهبخش نبود؛ این سخنرانیها که آخرینش لحنی ملتمسانه هم داشت، نشانهی ضعف او نیز قلمداد شد. آنطور که «لیلا طرابلسی» همسر «بنعلی» در کتاب خاطراتش نوشتهاست، «بنعلی» وقتی تصمیم گرفت کشور را تَرک کند، در ابتدا میخواست به اروپا برود، اما کسی در اروپا چشمبهراه او نبود. عاقبت در روز ۱۴ ژانویهی ۲۰۱۱م، پس از آنکه نزدیک به ۳۰۰ نفر در اعتراضات تونس کشته شدند، به عربستان سعودی رفت و از رسانهها فاصله گرفت؛ بهغیر از چند عکسی که دخترش «نسرین» از او در اینستاگرام منتشر کرد.
در این سالها که او در تبعید زندگی میکرد، دادگاههایی علیه او در تونس برگزار شد و بارها به اتهام سوءاستفاده از اموال عمومی و قتل محاکمه شد، اما هیچوقت حکمی علیه او به اجرا درنیامد. سرانجام «بنعلی» نه همانند «حسنی مبارک» در کشور خود محاکمه شد، نه همچون «قذافی» در وطنش به قتل رسید؛ در روز ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۹م در عربستان سعودی درگذشت. داراییهای فعلیِ خانوادهی «بنعلی» تا پنج میلیارد دلار برآورد شده و به گزارش «بانک جهانی» در سال ۲۰۱۱م، خانوادهی «بنعلی» دارای بیش از یکپنجم از سود کل اقتصاد در بخش خصوصیِ تونس بود! اعضای خانوادهی همسرش «لیلا طرابلسی» در فسادهای مالیِ تونس نقش ویژهای را داشتند و خودِ او به گزارش روزنامهی فرانسویِ «لو موند» در روزهای آخر یکونیم تُن طلا از کشور خارج کرد!
گزارش «فرانس ۲۴» از حراج ماشینها، طلا، جواهرات و لباسهای گرانقیمت خاندان فاسد دیکتاتور!
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم