داستان‎‌های تاریخی شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل دوم – قسمت پنجم

چندی‌ست که ملت و مملکت اسیر شاخه‌های دینیِ متفاوت با پیدایش افرادی حاضر در زمینه‌ی دینی شده‌اند. بابی گری و بهائیت نیز بهانه‌ای بود تا آتشی برافروخته شود و جنگ‌های مذهبی را به‌راه اندازد. این همه‌ی ماجرا نیست و قطعاً که سوءاستفاده‌های بسیار ملت و دولت، کار را به‌جای باریکی می‌رساند.

در ادامه بشنوید
پادکست داستان های تاریخی شکر تلخ شهری باف

شکر تلخ؛ فصل دوم – قسمت چهارم

میرزاباقر با اهدافی شوم، ورزشکار و وارد زورخانه شد. حال و هوای این اماکن و رفتار بعضی از پهلوانان با زیردستان، موجب بوالهوسی‌های مکرر میرزاباقر شد تا آنچه را که دارد باز هم از دست بدهد. سوءاستفاده از فرزند و حتی دستبرد به‌اموال اقوام و … باعث شد که افکار او به‌ همینجا منتهی نشود و راهِ ناعادلانه‌ای برای وصولِ پول پیش گیرد…!

در ادامه بشنوید
پادکست سریالی شکر تلخ- جعفر شهری

شکر تلخ؛ فصل دوم – قسمت سوم

حاجی‌الهیار با نصایح زیادی به‌دامادش میرزاباقر به‌ او کمک می‌کند و دستش را می‌گیرد. میرزاباقر سریعاً دکانی پر از جنس به‌راه می‌اندازد و پس از گذر خرش از پُل، هوس‌های جدیدی می‌کند. رو انداختنِ دوباره و چندباره به‌همسرش کبری همانا، دل‌چرکینی و کینه‌جویی همان. هرچند کبری باز هم به‌ او کمک کرد، اما میرزاباقر…!

در ادامه بشنوید
پادکست فارسی شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل دوم – قسمت دوم

کبری از شرایط شوهر و خانه بسیار عاصی می‌باشد، اما هنوز به‌مرحله‌‌ی جدی نرسیده‌است. او با کمک به‌ میرزاباقر و به‌ امید اینکه راهِ کاسبی را در پیش می‌گیرد، باز هم شاهد اشتباهات تکراریِ اوست. بر همین اساس یک‌بار هم از پدرش برای او طلب کمک می‌کند تا موجب راه‌اندازی یک‌دکان شود، اما حاجی‌الهیار نیز دلِ خوشی از دامادش ندارد…!

در ادامه بشنوید
شکر تلخ پادکست ایرانی

شکر تلخ؛ فصل دوم – قسمت اول

شروع این فصل با شیوع آنفولانزا و دیگر بیماری‌ها همراه است. شرایط  وخیم است و صاحبان ملک و کاسبان نامی نیز از وضعیت ناراضی می‌باشند. تنها دلال‌ها و احتکارچی‌ها از این بدبختی رضایت دارند و نان در خون ملت می‌زنند. حاجی‌ابوالقاسم نیز یکی از همین قربانیان است، اما پسرش میرزاباقر با آزادی از زندان درحال خوش‌گذرانیِ با اموال پدرش است…!

در ادامه بشنوید
پادکست داستان های تاریخی شکر تلخ قجرتایم

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت چهاردهم

نزدیک عید است و همه‌ی مردم در تکاپو برای استقبال از سال جدید هستند. قبل از آن نیز مراسم چهارشنبه‌سوری و قاشق‌زنی به‌خوبی و خوشی با آرزوهای شیرین به‌پایان می‌رسد. دعاهای سرِ سفره‌ی عید هم خوانده می‌شود، اما گویی تمام مردم دنیا خوش‌بخت می‌باشند به‌جز کبری. او تلخی‌ها را به‌فال نیک می‌گیرد، اما هرگز نمی‌بخشد…!

در ادامه بشنوید
پادکست شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت سیزدهم

میرزاباقر آزاد شده و عزت هنوز درگیر دسیسه است. برنامه طبق نقشه پیش می‌رود تا کبری نیز به داستان اضافه میشود و آن را ادامه می‌دهد. ادامه‌ای که سرآغاز یک مبارزه‌ی تلخ خانوادگی‌ است. هرچند که شکایات و دردِ دل‌های کبری برای مادرش بی‌اثر است، اما تنها راهِ چاره‌ی که پیش روی  اوست، برگشت به‌ خانه می‌باشد…!

در ادامه بشنوید
داستان‎‌های تاریخی پادکست شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت دوازهم

عزت راهِ خلاصیِ میرزاباقر از زندان را فقط در جلب محبت فراش‌باشی می‌داند و به‌همین‌خاطر، کارهایی نیز به‌عمل می‌رساند. حال در این بین حاجی‌ابوالقاسم؛ پدر میرزاباقر هم دست‌به‌کار شده تا برای رهاییِ پسرش کاری کند. عزت با جلب محبت فراش‌باشی و حاجی‌ابوالقاسم با پیشنهاد رشوه، کمک بزرگی به‌پایان یک مشکل و آغاز داستان جدیدی می‌کنند…!

در ادامه بشنوید
داستان‎‌های تاریخی؛ شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت یازدهم

میرزاباقر به‌راحتی می‌تواند با رشوه‌ دادن مبلغی از دست مأموران خلاص شود، اما پولی ندارد و از سوی دیگر چون از طرف پدر طرد شده، بیچاره و نالان در فکر فرو رفته است. با توجه به‌این شرایط، به‌جز عزت، کس دیگری نمی‌تواند برای او دلسوزی و چاره‌ اندیشی کند. او نیز به‌ملاقاتش می‌رود و با هزار امید بازمی‌گردد…!

در ادامه بشنوید
پادکست داستان‎‌های تاریخی؛ شکر تلخ

شکر تلخ؛ فصل اول – قسمت دهم

قحطی در شهر قم بسیار بالا گرفته و فقر و گرسنگی و بیماری مردم را آواره کرده‌است. محمد با شیخی آشنا می‌شود و او نیز به‌ تجسس از احوال محمد برمی‌آید. با توجه به‌ وضعیت حاکم، ظاهراً آینده‌ی خوبی در انتظار محمد و خانواده‌اش نیست. در این بین میرزاباقر هم اسیر مأموران حکومت و باج‌خواهیِ آن‌هاست…!

در ادامه بشنوید