هنوز مدت زیادی از زمانی که کسی نام «هرمان هسه» را نمیشناخت و یا حتى اثری از او نخوانده بود، نمیگذرد. این روزها نیز کمتر دربارهی او چیزی گفته و یا نوشته میشود. در فراز و نشیب امواج «شور هسه» همواره چنین بودهاست. اگرچه طغیان این امواج هیچگاه با زمان انفجار آثار «هسه» برابری نمیکند؛ امواجی که طیِ دهههای ۶۰ و ۷۰م از آمریکا آغاز شد، وسعت آن تمامیِ دنیا را در برگرفت و تمامیِ توجهها را بهسوی خود معطوف کرد. «هرمان هسه» عملاً یکی از راویان، شاعران و نویسندگان پُرخوانندهی قرن ۲۰م آلمان است که شهرتی جهانی دارد. کتابهای او به بیش از ۵۰ زبان زندهی دنیا ترجمه شده و بنا به ادعای ناشران بیش از ۸۰ میلیون نسخه از آثار او در سراسر دنیا به چاپ رسیدهاست. «هسه» نهتنها هرگز انتظار انفجاری را که آثارش در دنیا بهوجود آورد نداشت، بلکه حتی آرزوی آن را نیز در سر نمیپروراند. آنچه برای او حائز اهمیت بود، اثر و عملکرد نوشتههایش بر تکتک افراد بود. قصد او واداشتن افراد به «تفکر و اندیشیدن» بود؛ امری که در آن به موفقیت هم رسید.
«هرمان هسه» در تاریخ دوم جولای ۱۸۷۷م از پدری بالتیکتبار که مُبلغ مذهبی بود و مادری که او نیز در خانوادهای مذهبی به دنیا آمدهبود، در شهر کالو چشم به جهان گشود. دوران کودکیِ خود را در همان شهر و سالهای ۱۸۸۱ تا ۱۸۸۶م را در بازل گذراند. در سال ۱۸۸۳م پدرش ملیت روسی را از خود سلب و برای خود و خانوادهاش تابعیت سوئیسی گرفت. «هسه» بعد از بازگشت به کالو به مدت چهار سال به مدرسهی عالیِ آنجا و سپس به مدرسهی لاتین در گوپینگن رفت. مشکلات و عقیدههای بهوجودآمده در زندگیِ «هسه»ی جوان، خشم او نسبت به مدرسه، معلم، والدین و تقریباً هر چیزِ پیرامونش در طیِ این سالها، او را به تنگنا کشاند. اگرچه احساساتی که در آنزمان همچون حس ناپایداری و ضعف در او نمایان میشدند، بعدها در مسیر «یافتن خود» معنا پیدا کردند. در آن دوران خشم و ضعف «هسه»ی جوان برای او و والدینش به معنای بدبیاریای شبحگون و بنبستمانند بود. دست آخر این احساسات او را تا مرز رنج و اندوهی چنان بیپایان رساند که سرنوشت و زندگی دیگر برایش معنایی نداشت.
«هرمان هسه» بعد از ششماه از مدرسهی علوم دینی فرار کرد. والدین او که از درک چنین عملی عاجز بودند، ابتدا او را نزد جادوگر و سپس به آسایشگاه امراض روانی فرستادند! مدتی بعد او را با زحمت راهیِ دبیرستان کردند. «هسه» در آنجا تنها تا زمان امتحانات متفرقهی سالانه ماند. در پیِ آن نیز دورهی آموزش بازرگانی در یک کتابفروشی در اسلیکن را نیمهکاره رها کرد. بعد از آن به گونهای «آگاه و پُرانرژی» در خانه شروع به آموزش خود نمود و آخر هم یکسال تمام در کارگاههای مکانیکیِ کالو و کارخانهی ساعت برج بهعنوان کارآموز مشغول به کار شد. بعدها در توبینگن دورهی سهسالهی آموزشیِ کتابداری را گذراند و در آنجا به خواندن، نوشتن و سرودن شعر پرداخت؛ علیرغم آنکه در ۱۳ سالگی، خودش عنوان کردهبود که نه قصد دارد شاعر شود، نه چیز دیگر. بعد از پایان دورهی کارآموزیاش بود که با پرداخت نیمی از هزینه، چاپ کتابهای «اشعار عاشقانه» و «ساعتی پس از نیمهشب» را منتشر کرد. در کتاب «ساعتی پس از نیمهشب»، «هسه» قلمروی را نشان میدهد که در آن زندگی میکند، ساعات و روزهای گذران در سرزمین رؤیاییِ اشعارش سرزمینیست که جایی میان فضا و زمان معلق است. در سال ۱۸۹۹م «هسه» در مقام دستیار کتابدار به بازل رفت. در آنجا کتاب «نوشتهها و اشعار بهجایماندهی هرمان لاوشر» به چاپ رسید؛ اثری ۸۳ صفحهای از «هرمان هسه» که البته فقط در بازل پخش و توزیع شد.
در سال ۱۹۰۴م اولین داستان بلند «هسه» تحت عنوان «پیتر کامنتسیند» به چاپ رسید؛ اثری موقت که آوازهی نام نویسندهاش در تمام کشورهای آلمانیزبان پیچید. «پیتر کامنتسیند» کودکیِ متعلق به آن سالها بود؛ سالهای ۱۹۰۰م، سال پرندهی مهاجر و شور جوانی. جوانی که سعی دارد از جهان و جماعت آن به آغوش طبیعت بازگردد و با احساساتی طغیانزده، نیمی جسورانه و نیمی عاطفی گام در مسیر شاعرشدن نهد. در سال ۱۹۰۳م «هسه» شغل خود را در کتابفروشیِ کتابهای قدیمی کنار گذاشت و نویسندهای آزاد شد. ۱۹۴۰م با «ماریا برنولی» ازدواج کرد و همراه او راهیِ گاینهوفن شد. شاعربودن همواره برای «هسه» بهعنوان عمیقترین شکل «تحقق نفْس» باقی ماند. رمانها و داستانهایش اغلب رنگ و بویی خودنگارانه داشت. آنطور که خود در یکی از مقالاتش تحت عنوان «قطعهی الهیات» در سال ۱۹۳۲م نوشت، موضوع اصلیِ نوشتههایش «فسخ تضاد در یگانگی» و رؤیای محبوبش «مراتب رشد انسانیت» بود. رمان «زیر دندههای چرخ» (۱۹۰۶م) اثری حقیقی از زندگیِ خود «هسه» است؛ او سعی دارد در این کتاب تجربههای دوران مدرسهی خود و برادرش «هانس» را به رشتهی تحریر درآورد. او دنیای کالو را در داستانهایی چند جلدی تحت عنوان «در اینسو» (۱۹۰۷م) و «همسایهها» (۱۹۰۸م) شرح میدهد. در رمان «گرترود» (۱۹۱۰م) «هسه» افکار شخصیِ خود را در قالب سرنوشتی معنادار بیان میکند. این نوشتهها عکسالعمل او در برابر زندگیای است که روزبهروز سختتر میشود. در کشاکش داستان از مرارتهای ازدواجش با همسر موسیقیدوست و حساسش پرده برمیدارد.
«هسه» انسانی توانا و مورد توجه بود. در سال ۱۹۱۱م «هسه» بههمراه دوست نقاش خود سفری سهماهه به اندونزی کرد. نتایج ادبیِ این سفر پیشنویس کتابهای «از هند» (۱۹۱۳م) و «سیذارتا» (۱۹۲۲م) بود. در داستان سیذارتا، «هسه» از «یگانگی» میگوید؛ از راهی که تمامیِ مشترکات و معیارها را به کناری میراند و ندای درون را (حتی وجدان را) به نهایت فردیت و حساسیت میرساند. او از شیوهی زندگیِ پسر برهمن (سیذارتا) سخن میگوید که خانهی پدری را تَرک گفته، مکتب بودا و «شمنها» را میچشد و در پایان از جستجوگری به دانایی میرسد. در سال ۱۹۱۲م «هسه» بههمراه همسر و سه پسرش به خانهی ییلاقیِ نقاش «آلبرت ولتی» به اوستر موندیگن در برن نقلمکان میکند. بعد از این مهاجرت به سوئیس (سوای سفرهای خصوصیاش) «هسه» دیگر به آلمان بازنگشت. صحنههای رمان «رُسهالده» (۱۹۱۴م) در اوستر موندیگن شکل میگیرد؛ داستان ازدواج فسخشدهی هنرمندان. وی تا پیش از شروع جنگ جهانی اول همهی داستانهای «در راه» (۱۹۱۵م)، «کنولپ» (۱۹۱۵م) و «جوانی زیباست» (۱۹۱۶م) و همچنین کتابی کمحجم بهنام «موسیقیِ تنهایی» (۱۹۱۶م) را تنظیم کرد. در زمان شروع جنگ اول جهانی، «هسه» خود را کماکان آلمانی میپنداشت. او داوطلبانه به جنگ رفت. طیِ سالهای جنگ روزنامهای تحت عنوان «اسیران آلمانی» چاپ کرد و انتشارات مرکز کتابهای اسرای آلمانی را برپا ساخت.
انتشار استیناف و مقالات او در بحبوحهی جنگ جهانی اول چیزی جز اهانت، عداوت و دشمنی برای او به ارمغان نیاورد. «هسه» طیِ مقالهای در تاریخ سوم نوامبر ۱۹۱۴م در روزنامهی «زوریخیهای جدید»، تحت عنوان «آه، دوستان، نه با این لحن!» از مردم خواست تا صلح را حداقل در قلمرو روحشان حفظ کنند. بعد از این مقاله، «هسه» با سیلی از نامههای نفرتآلود و قهرآمیز مواجه شد. رقبا و برخی از خوانندگان پیشین آثارش لقب «خائن وطن» و «ابنالوقت» را در زمینهی سیاست و ادبیات به او دادند! فکر جنگ دیگر «هسه» را رها نکرد. تأثیرات منفیِ ناشی از جنگ، همچنین هشدار از وقوع جنگی دیگر و دعوت به انسانیت در تمامیِ آثار بعدیِ او به وضوح به چشم میخورد. گرایش «هسه» به سیاست و سمتوسویی را که نسبت به آن برگزیدهبود، میتوان در نامهها و نوشتههایش تحت عنوان «سیاستِ وجدان» به خوبی مشاهده کرد. او در سال ۱۹۱۹م داستان «دمیان» را با نام مستعار «امیل سینکلر» به چاپ رساند. این رمان تحت تأثیر مسائل روانکاوی و فلسفهی «باخ اُفن» و «نیچه» نوشته شدهاست. «سینکلرِ» جوان میخواهد بداند که چهچیز در عالم بیخبری او را وادار به ورود به دنیای هشیاری میسازد و نهایتاً به نگرش جدیدی از خود میرسد که به کمک آن از زندان تَن رها شده و به آرامشی روحی، ورای عداوتهای دنیوی میرسد؛ در این راه دوستِ هممدرسهایِ او «ماکس دمیان» او را یاری میکند. به گفتهی «هسه»، «ماکس دمیان» خود یک اصل و قاعدهست، نه یک انسان.
«هسه» جایزهی «فونتانه» را که برای رمان «سینکلر» اهدا شد، رَد کرد! او سعی کرد تا با رشتهمقالاتی تحت عنوان «بازگشت متساراتوس تراس» (۱۹۱۹م)، «نگاهی به فاجعه» (۱۹۲۰م) و چاپ مجلهای تحت عنوان «ویوس و کو» در بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۱م به جوانان کمک کند تا بتوانند بر تجارب تلخ جنگیِ خود غلبه کنند. در سال ۱۹۱۶م اوضاع روانیِ همسر «هسه» رو به وخامت نهاد. «ماریا هسه» که به شدت از بیماریِ روانی رنج میبرد، باید بار دیگر در کلینیک ویژهی بیماران روانی بستری میشد. این ازدواج در سال ۱۹۲۳م به جدایی انجامید. نقاشی همواره برای «هسه» شادیای وسوسهآمیز و تفریحی نشاطآور محسوب میشد. گاه بیانات خود را با تلفیقی از نقاشی و شعر همراه میساخت. در سال ۱۹۲۰م کتاب «اشعار نقاشی» را چاپ کرد. این کتاب شامل ۱۰ شعر و ۱۰ نقاشیِ آبرنگ بود. در همان سال مجموعهای از نقاشیهای آبرنگ، مقالات نشر و چندین شعر را در کتابی تحت عنوان «گشت و گذار» به چاپ رساند. در سال ۱۹۲۲م اولین نسخهی دستکشیدههای رمان «تحول پیکتور» شکل گرفت. حتی امروزه نیز آثار زیادی از نقاشیهای آبرنگ «هسه» بهجای ماندهاست. در سال ۱۹۲۴م «هسه» تابعیت سوئیس را گرفت. او با خوانندهی کنسرت «روت ونگر» ازدواج کرد. «روت» همان ملکهی کوهها در داستان «آخرین تابستان کلینگزور» و معشوقه در داستان «نقاهت سرا» است. الهامبخش «هسه» در نگارش افسانهی «تحول پیکتور» نیز «روت» میباشد. «هسه» از «روت» در زیباترین اشعار عاشقانهاش نام بردهاست، اما این ازدواج نیز به شکست میانجامد و «روت» بعد از سهسال از «هسه» جدا میشود.
اثر ماندگار «هسه» در دههی ۲۰م رمان «گرگ بیابان» (۱۹۲۷م) است. این رمان انعکاس کجبینیای فرضی از مسائل روزگار است که در کنار آن به بحران زندگیِ مردی در سنین ۵۰ سالگی نیز پرداخته میشود. «هسه» در این رمان از دو موضوع مذکور فراتر رفته و دربارهی جنگ، تکنیک و هستیِ پول و ناسیونالیسم هشدار میدهد. کتاب دیگر «هسه» برخلاف «گرگ بیابان» نام «اشعار گرگ بیابان» را به خود میگیرد. این اشعار در سال ۱۹۲۸م تحت عنوان «بحران» به چاپ رسید. «هسه» خود بر این باور است که این اثر از زمان «هاینه» بدینسو، صریحترین و بیپردهترین کتاب شعر است. «هری هالر» شخصیت اصلیِ «گرگ بیابان»، شخصی بیگانه و در عین حال زندانیِ ناگزیر طبقهی عوام است. او دو راه بیشتر پیشِ روی خود ندارد؛ بُریدن خرخره، یا ادامه به زندگی! او قادر به تفکیک خوی انسانی و خوی حیوانیِ خود نیست. این رمان گویای اشتیاق «هسه» برای هنر است. در هر حال «هسه» برای هر مسئله و موضوعی که دست به قلم میبرد، همواره نشان میدهد که تمامیِ تضادهای آشکار در نهایت به نوعی اتحاد و یگانگی ختم میشود؛ اتحاد و یگانگیای که میتوان آن را «زندگی» نامید. «هسه» دربارهی «گرگ بیابان» میگوید: «اگرچه داستان گرگ بیابان نوعی بیماری و بحران را توصیف میکند، اما سرانجام آن به مرگ و تباهی نمیانجامد، بلکه بهعکس، به رستگاری میرسد.»
در سال ۱۹۲۶م «هسه» برای بخش ادبیِ «فرهنگستان هنرهای پروس» برگزیده میشود و چهار سال بعد استعفای خود را از این سِمَت اعلام میدارد. «هسه» به واسطهی اعتقادات خود که هر گونه خشونت، جنگ و تبعیض نژادی را منفور میدانست، مخالف سرسخت ناسیونالیسم بود. او تا پایان عمر به ارزشهای اعتقادیِ خویش پایبند ماند و سعی کرد تا با آنچه در توان دارد، در دنیایی که خود را به واسطهی زبان و اصلیت به آن متعلق میدانست، اثرگذار باشد. از سال ۱۹۳۳م خانهی او در مونتانیولا، تبدیل به محل اقامت موقت فراریان آلمانی شد. در سال ۱۹۴۶م جایزهی گوته در شهر فرانکفورت به او تعلق گرفت. آنزمان در کشورهای خارجی به ندرت کسی او را میشناخت. تازه بعد از دریافت جایزهی ادبیِ نوبل در همان سال بود که مورد شناسایی و تأیید غیر آلمانیزبانان نیز قرار گرفت. در سال ۱۹۵۵م نیز جایزهی صلح کتاب آلمان را از آنِ خود کرد. بعد از سال ۱۹۳۱م تا پایان عمر، «هسه» برای اولینبار ازدواجی موفق داشت که قریب به ۳۰ سال به طول انجامید. در این ازدواج همسر او «نینون اوسلندر» بود؛ زنی غیر آلمانی و یهودی که اصلیتی رومانیایی داشت. سرانجام «هسه» در تاریخ نهم آگوست ۱۹۶۲م در مونتانیولا چشم از جهان فروبست.
از سال ۱۹۳۹م از آثار «هسه» در آلمان تحت عنوان «آثار ضالّه» یاد میشد و بسیاری از کتابهایش اجازهی چاپ مجدد نداشتند؛ به همین دلیل مجموعه شعرهای او بهنام «اشعار» (۱۹۴۲م) و داستان «بازی با مُهرهی شیشهای» (۱۹۴۳م) در سوئیس به چاپ رسید. رمان «بازی با مُهرهی شیشهای» به او این امکان را بخشید تا از پایداری و پیروزی علیه نیروهای پلید سخن بگوید. قهرمان اصلیِ این کتاب مدیری بهنام «لودی یوزف کنشت» است و روال داستان، سرگذشت زندگیِ اوست. در زمان رایش سوم «هسه» تنها منتقدی بود که در کتابهایش شهامت سخنگفتن از یهودیان و مخالفان حکومت را داشت! بعد از مرگ نوشتههایی متعدد از او بهجای ماند. این نوشتهها همراه نامههایش به کسانی چون «توماس مان»، «پتر زورکامپ»، «رومن رولان» و بسیاری از نامداران دیگر در چهار جلد به چاپ رسید. بعد از مرگ «هسه» قضاوت در مورد آثار او در پردهای از ابهام قرار گرفت. ادیان آنزمان آثار او را سادهلوحانه پنداشتند، آنها را به باد تمسخر گرفتند و از شخصیت او بهعنوان «یک اشتباه» یاد کردند! نتیجهی چنین موضعگیریهای مغرضانه در نهایت آن شد که در سال ۱۹۶۵م علاقهمندان آثار او به حداقل ممکن رسید. اگرچه بعدها آثار همین نویسنده که به شدت مورد بیمهریِ صاحبنظرانِ امر قرار گرفتهبود، به طرز بیسابقهای رونق یافت! موج شهرت «هسه» حاصل سیاست فرهنگی یا تبلیغ ناشران نبود. شهرت او ناشی از علاقهی صِرف خوانندگان بود.
طیِ دوران جنگ آمریکا و ویتنام «هسه» شهرتی جهانی یافت. علیرغم عدم پذیرش فرهنگسازان، «هسه» سهبار متوالی شاعر نسل جوان شناختهشد. یکبار طیِ سالهای ۱۹۰۴ و ۱۹۱۴م، عصر رمانتیک جنبش جوانان و سپس بعد از جنگ جهانی اول. در همان زمان کاملاً مشخص بود که «هسه» بیش از هر چیز دیگر به جوانانی میاندیشد که از درون متحول شده و آمادهی شروعی تازه میباشند. بعد از جنگ دوم جهانی، زمانی که داستان «بازی با مُهرهی شیشهای» در آلمان به شهرت و آثار پیشین «هسه» به چاپ رسید، «هسه» برای سومینبار نیز در مقام نویسندهای مطرح عنوان شد؛ این مرتبه باز هم توسط نسل جوان بعد از جنگ مشکلات دوران تحصیل، رشد، بلوغ، پذیرفتهشدن در اجتماع، شورش علیه جَوّ موجود در جامعه، قیام علیه حکومت، تجارت، ارتش، کلیسا و بهطور کلی ضدیت بر علیه نظام اخلاقیِ حاکم، تماماً موضوعاتی هستند که میتوان به کمک آثار «هسه» بارها و بارها به آن پرداخت. «هسه» خود به گونهای منتقدانه و سرسختانه به تحلیل و بررسیِ چنین موضوعاتی میپردازد؛ موضوعاتی که تمدن امروز ما به هر حال به گونهای خاص با آن دستبهگریبان است.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم