از دارالفنون تا کلاسهای اکابر
مدت مدیدی قبل از آغاز به کار سازمان نهضت سوادآموزی در ایران، اولینبار «امیرکبیر» با تأسیس دارالفنون به فکر راهانداختن مدارس بهصورت پیشرفته افتاد. تا پیش از آن، کودکان در مکتبخانهها چندسالی را به آموزش سواد قرآنی و گلستان سعدی میپرداختند. بیسوادی در ایران فراگیر بود، خصوصاً در روستاها. بعدها در زمان جنبش مشروطه، قانونی تصویب شد که به موجب آن کودکان هفتسال به بالا موظف به تحصیل در مدارس شدند، اما بیشتر جمعیت بزرگسال کشور بیسواد یا کمسواد بودند. در سال ۱۳۱۵، اولینبار «رضاشاه پهلوی» با برپاییِ کلاسهای اکابر، قدمهای اول را برای مبارزه با بیسوادیِ بزرگسالان کشور را برداشت. تا سال ۱۳۲۰ که در رأس کار قرار داشت، این کلاسها ادامه داشتند و با سقوط «رضاشاه» و آغاز جنگ جهانی دوم، کلاسها منحل شدند.
بیسوادیِ ۹۰ درصد جمعیت ایران!
پس از جنگ جهانی دوم، سازمان یونسکو بنیانگذار برنامهی تعلیمات اساسی در جهان شد و بدین منظور در کشورهای هند، مصر، فیلیپین و مکزیک این طرح را به اجرا درآورد. دولت ایران هم تصمیم گرفت که بهصورت مستقل این طرح را در ایران پیاده کند و هیأتی را برای آموزش روانهی هند کرد. پس از بازگشت این هیأت به ایران، مربیانی را تربیت و روانهی روستاها کردند. در آندوره چیزی حدود ۹۰ درصد جمعیت ایران بیسواد بودند که تقریباً تمام روستاییان شامل این بیسوادی بودند. سهسال بعد طرح خاور نزدیک ادامهدهندهی همین هدف شد، منتها آموزش را شامل همهی رشتهها قرار داد؛ مانند صنایع دستی، کشاورزی، بهداشت، کودک، سوادآموزی و…
دو میلیون نفر باسواد از ۱۹ میلیون نفر در ایران!
در سال ۱۳۳۵، جمعیت ایران ۱۹ میلیون نفر بود که فقط دو میلیون نفر آن باسواد بودند. در اینسال، سازمان آموزش بزرگسالان شروع به کار کرد. در ایندوره علاوه بر وزارت فرهنگ، تمامیِ وزارتخانهها موظف به یاری جهت آموزش بزرگسالان شدند؛ مانند وزارت جنگ، کشاورزی، کار و امور اجتماعی، عمران و روستا، بنیاد خاور سازمان پیشاهنگی و… در تمام کارخانهها، بیمارستانها، شهربانی و حتی آسایشگاهها، کلاس آموزش بزرگسالان تشکیل شد، اما با وجود تمام تلاشها، کماکان بیسوادی در ایران حجم وسیعی را تشکیل میداد؛ زیرا ۶۸ درصد جمعیت ایران را روستاها تشکیل میدادند که ۹۵درصدشان بیسواد بودند.
از اینرو در سال ۱۳۴۱، طرح سپاه دانش به اجرا درآمد و مقرر شد که جوانان دیپلمه در دورهی سربازی، به باسوادکردن روستاییان بپردازند. سپس در سال ۱۳۴۷، قانون خدمات اجتماعیِ زنان به تصویب رسید؛ طبق این قانون، زنان تحصیلکرده موظف بودند که رسماً در فعالیتهای اجتماعی و فرهنگیِ کشور شرکت کنند و بخشی از برنامهی سوادآموزی بهعهدهی ایشان واگذار شد. یکیدیگر از خدماتی که در جهت ازبینبردن بیسوادی انجام گرفت، طرح رایگانشدن آموزش از ابتدایی تا دانشگاه بود که قدم بزرگی در ازبینبردن بیسوادی محسوب میشد و باعث افزایش جمعیت باسواد کشور گشت.
سازمان نهضت سوادآموزی و انقلاب اسلامی
در سال ۱۳۵۴، جهاد ملیِ سوادآموزی مطرح شد که با برنامههای جدیدی شروع به کار کرد؛ هدف آن ریشهکَنکردن بیسوادی در چارچوب طرحهای یونسکو بود؛ تمام روستاها، جمعیت زنان و نوجوانان شامل این طرح میشدند؛ این طرح تا زمان سقوط سلسلهی پهلوی ادامه داشت. در سال ۱۳۵۷، طبق آمار، جمعیت بیسواد کشور از ۹۰ درصد به ۵۰ درصد رسیدهبود. یکسال پس از پیروزیِ انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۸، به دستور «آیتالله خمینی» نهضت سوادآموزی تأسیس شد و ریاست آن بهعهدهی «محسن قرائتی» قرار گرفت.
آقای «قرائتی» در مصاحبهای میگوید: «من ۳۳ سال در تلویزیون هر هفته برنامه داشتم و هیچ کتابی هم نمیخواندم. خیلی از اطلاعاتی که در کتابهای دانشگاه و مدارس آمده، لغو و بیهوده میباشد!» (و احتمالاً به نظرشان مطالعهی قرآن کافی بودهاست…) وی از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۸۹ عهدهدار ریاست نهضت سوادآموزی بود. پس از او، «علی باقرزاده» به این مقام منصوب شدهاست و در مصاحبهای با تسنیم در سال ۱۳۹۰ میگوید: «۲۰ میلیون نفر بیسواد مطلق و کمسواد داریم (کمسواد تا زیر تحصیلات ابتدایی میباشد) که شامل کودکان کار و بیسرپرست یا بدسرپرست و معلولین هم میشود. ۳۰ میلیون نفر سوادشان تا دورهی راهنمایی میباشد.»
یکی از عوامل توسعهی بیسوادی، عدم قانون آموزش رایگان بودهاست و ضمناً، حذف برخی گرایشهای رشتهی علومانسانی (به ریاست «حداد عادل») از مدارس و دانشگاهها، به بیسوادیِ کِیفیِ جوانان دامن زد.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم