مقدمهای بر جنبش مشروطه ایران
در زمان قاجار، ایران بسیار ضعیف و ناتوان شدهبود؛ دلیل آنهم اینکه شاهان قاجار کوچکترین وقع و توجهی به مردم و کشور نداشتند و جز عیشونوش و خوشگذرانی، به کار دیگری نمیپرداختند و اگر کسی هم میخواست کاری در جهت پیشرفت جامعه انجام دهد، نمیگذاشتند و او را به قتل میرساندند؛ مانند «میرزا ابوالقاسم فراهانی» (قائممقام) و «میرزا تقیخان فراهانی» (امیرکبیر) و… استبداد و قدرت بیحد شاه، اجازهی هیچ حرکتی را به کسی نمیداد. همهی این موارد و دیگر مسائل، زمینهای شد تا جنبش مشروطه ایران پدید آید. جهان در حال تغییر بود و ایران به همان وضعیت قدیم ماندهبود. در اوایل حکومت «ناصرالدینشاه قاجار» ناخشنودیِ مردم از حکومت بالا گرفت. تأسیس دارالفنون و اعزام دانشجویان برای تحصیل به خارج، نقشی مهم در آشناییِ تدریجیِ مردم با تغییرات جهان داشت. نوشتههای روشنفکران هم به تدریج زمینههای مشروطهخواهی را فراهم میکرد.
انجمن باغ میکده
در این بین نشریاتی مانند حبلالمتین، حکمت، ملا نصرالدین و… که در خارج منتشر میشد، به گسترش آزادیخواهی و مخالفت با استبداد کمک میکرد. پس از مدتی، در اقدامی جسورانه، تعدادی افراد مخالف در باغ «سلیمانخان میکده» دعوت شدند، در آنجا سخنرانی شد و در نهایتاً قطعنامهای در ۱۸ بند به تصویب رسید، که مطالب مهم آن نحوهی مبارزه با دربار، روشنکردن افکار عمومی، جلب حمایت روحانیون در جنبش و ارسال اخبار شرایط بد ایران به مطبوعات خارج از کشور بود. نفرات مهم و کلیدی در این جنبش «ملکالمتکلمین»، «سیدجمالالدین واعظ اصفهانی»، «سیدمحمدرضا مساوات شیرازی»، «سیداسدالله خرقانی»، «شیخ مهدی بحرالعلوم کرمانی»، «سیدیحیی دولتآبادی»، «میرزا جهانگیرخان صور اسرافیل» و چند تَن دیگر بودند. «مهدی ملکزاده» از «شریف کاشانی» بهعنوان ریاست انجمن نام میبرد.
همانطور که میدانید، مسئلهی اصلی در جنبش، عدالتخواهی بودهاست؛ به همین دلیل نام نهضت در اوایل «نهضت عدالتخانه» بود. بعدها با اوجگیریِ نهضت، به تدریج مسئلهی پارلمان و محدودکردن قدرت شاه هم مطرح شد و باعث گشت که نام نهضت به «مشروطه» تغییر یابد. فعالیتهای نهضت بهطور خلاصه عبار بودند از نگارش مقالات بدون امضاء در خصوص فواید مشروطیت، حرکتدادن تجار ایرانی به سمت مخالفت با دولت، تماس با روحانیون مخالف، رساندن نامههای تهدیدآمیز به شاه و کمک مالی به مخالفان. اما سرانجام با تدابیر «علیاصغر اتابک»، این گروه شناسایی، دستگیر و تبعید شدند.
سپس چیزی نگذشت که گرانشدن قیمت قند باعث بلوا شد؛ قضیه از این قرار بود که حاکم تهران «علاءالدوله» ۱۷ نفر از تجار را به جرم گرانکردن قیمت قند، در حیاط مسجدشاه تهران، به چوب بست؛ این کار باعث اعتراض بازاریان، روحانیون و روشنفکران شد. در نتیجه، در سخنرانیها علیه استبداد، تأسیس عدالتخانه و برکناریِ حاکم تهران صحبت میکردند. اعتصاب در تهران فراگیر شد و عدهای از روحانیون هم بهعنوان اعتراض در شاهعبدالعظیم تحصن کردند. «مظفرالدینشاه قاجار» وعده داد که حاکم تهران را برکنار میکند، اما به وعدهاش عمل نکرد. اینبار بازاریان و مردم به سفارت انگلیس هجوم برده و تحصن کردند (گویا خود میدانستند که سرچشمه کجاست!) و روحانیونی چون «سیدعبدالله بهبهانی» تهدید کرد که از ایران میرود.
عدهای هم در جریان مشروطهخواهی، مسلحانه به مبارزه با نیروهای دولتی برخاستند. اولینِ این گروه «مجاهدین بختیاری» بودند که برای فتح تهران و به ثمر رساندن جنبش مشروطه، به سمت تهران حرکت نمودند. کار داشت بالا میگرفت و ناچاراً «مظفرالدینشاه» در تاریخ ۱۴ مردادماه ۱۲۸۵خ با فرمان مشروطیت موافقت کرد و بدینترتیب تحصن در سفارت انگلیس پایان یافت. سال بعد در سالروز فرمان مشروطیت، «مظفرالدینشاه» فوت کردهبود. مجلس سهروز تمام، جشن سالگرد مشروطیت گرفت و در آن با احترام به جنازهی شاه فقید، شربت و شیرینی پخش کرد و برنامهی آتشبازی و رژهرفتن داشت. اتفاقات اخیر به مذاق افرادی چون «شیخ فضلالله نوری» خوش نمیآمد و در حرم شاهعبدالعظیم تحصن کردهبود!
از دشمنیِ «محمدعلیشاه» با مجلس و مشروطه تا فتح تهران
پس از «مظفرالدینشاه»، «محمدعلی میرزا» به حکومت رسید و از همان ابتدا با مشروطه و مجلس مخالف بود. در مراسم تاجگذاریِ خود نیز هیچیک از مجلسیان را دعوت نکرد. مجلسیان به تازگی موفق شدهبودند که «ژوزف نوز» را (ملقب به «مسیو نوز» که در حمایت کامل روسیه بود)، از سِمَت رئیس کل گمرک و وزیر خزانهداری برکنار کنند. از اینرو، روسیه، شاه را در دشمنی با مجلس و مشروطه تقویت میکرد. شاه به دستور روسیه «مشیرالدوله» را از کار برکنار و «امینالسلطان» را به خدمت گماشت. چندی بعد ناچاراً به مجلس رفت و سوگند وفاداری خورد، اما از امضای قانوناساسی سر باز زد؛ زیرا قانوناساسی بهطور مفصل حقوق مردم، تفکیک قوا و اصول مشروطه را توضیح میداد. هم شاه و هم «اتابک» (وزیر اعظم) بهشدت با مشروطه مخالفت میکردند، تا اینکه جوانی تبریزی، «اتابک» را در تبریز به ضرب گلوله از پای درآورد.
چند روز بعد «شیخ فضلالله نوری» بههمراهیِ مستبدان حکومتی، عدهای را در اطراف مجلس جمع کرد و با نمایندگان مجلس و مشروطهخواهان به درگیری و زد و خورد پرداخت. در این هنگام یکنفر بُمبی به درون کالسکهی شاه انداخت و شاه نیز به باغشاه پناه برد و گارد قزاق را برای مقابله با مجلس آماده کرد. نشریهی صور اسرافیل در روشنگریِ مردم نقشی بهسزا داشت. از همین جهات بود که شاه از مجلس خواست تا ششتَن از رهبران مشروطه را تبعید کند. مجلس با این خواست شاه موافقت نکرد و شاه هم به کمک کلنل «لیاخوفِ» روسی، مجلس و مدرسهی سپهسالار را به توپ بست! تعداد زیادی از مشروطهخواهان کُشته شدند و رهبران آنان را شکنجه و در مقابل شاه کُشتند. کلنل روسی، مسئول حکومتنظامی در تهران شد و مردم تبریز با شنیدن خبر قتل رهبران و بهتوپبستن مجلس بهپاخاستند. «ستارخان» به کمک ۳۰ هزار نفر تحت عنوان «مجاهدین مشروطه» بهپاخاست.
«محمدعلیشاه» از تزار روسیه کمک گرفت و سردار «یارمحمدخان کرمانشاهی» نیز به کمک «ستارخان» شتافت. قوای روس راههای ارتباط به تبریز را مسدود کرد و تبریز به محاصرهی قوای دولتی درآمد؛ گرسنگی و قحطیِ هولناکی به مردم تبریز تحمیل شد و سپس قوای روسیه در سال ۱۲۸۸خ وارد تبریز شد. تصرف تبریز بهدست قوای روس، پایان ماجرا نبود؛ در حالی که مردم تبریز دلاورانه با قوای روس میجنگیدند، مردم گیلان و اصفهان نیز بهپاخاستند. قوای بختیاری هم به رهبریِ «سردار اسعد بختیاری» به طرف اصفهان و از آنجا برای فتح تهران حرکت کردند. به گفتهی مورخان، در جنبش مشروطه ایران، زنان هم نقش بهسزایی داشتهاند؛ چنانچه «بیبی مریم بختیاری» و بسیاری دیگر حتی در جنگ هم شرکت داشتهاند؛ بهطوری که بعد از پایان جنگ و فتح تهران، جنازهی ۲۰ زن در بین کُشتگان یافت میشود.
مجلس دوم و باجگیریِ دولتهای خارجی
«سردار اسعد بختیاری» تهران را فتح کرد و مشروطهخواهان پیروز شدند، اما باز هم این پایان ماجرا نبود؛ مجلس دوم یکسال بعد از بهتوپبستن مجلس اول تشکیل شد، منتها اینبار رشتهی کار از دست مشروطهخواهان خارج شد و عدهای از رجال دستنشانده بر مصدر امور قرار گرفتند. مجلس دوم نگران حضور ارتش روسیه در کشور بود و از طرفی هم «محمدعلیشاه» به علت بیکفایتی از سلطنت برکنار شد، اما سپس به کمک دولت روسیه به تهران حمله کرد و چیزی نماندهبود که از قوای ملی شکست بخورد، که باز هم روسیه و انگلیس به کمکش شتافتند و انگلیس با پیادهکردن نیرو در بندر بوشهر و حرکت به سمت اصفهان و دستور تسخیر اصفهان از یکطرف، و روسیه نیز با پیشروی از سمت رشت بهسوی قزوین، به کمک شاه آمدند!
از این پس دوباره دورهی باجگیریِ دولتهای خارجی از مجلس و دولت ایران آغاز شد؛ روسیه به ایران اولتیماتوم داد که ۱: ایران باید «مورگان شوستر» (مستشار آمریکایی) را از کشور اخراج کند. ۲: دولت باید متعهد میشد که برای بهکارگیریِ مستشاران خارجی، اول رضایت دولت انگلیس و روسیه را جلب نماید. ۳: دولت ایران باید هزینهی لشکرکشیِ روسیه به ایران را پرداخت کند! مجلس اولتیماتوم فوق را نپذیرفت و مردم تبریز و گیلان هم دوباره قیام کردند. روسیه نیز دومرتبه نیرو به ایران اعزام کرد و کُشتاری بسیار وسیع و بیرحمانه در تبریز، مشهد و رشت بهراه انداخت که سرانجام دولت ایران اولتیماتوم را پذیرفت..
پس از آن، روسیه، «صمد شجاعالدوله» را به حکمرانیِ آذربایجان گماشت و او نیز از هیچ کُشتار و بیرحمیای در حق مردم مضایقه نکرد. روسها وقیحانه از مردم قزوین و تبریز مالیات میگرفتند و انگلیس هم گمرک بندر بوشهر را تماماً در دست گرفته و عوایدش را مینمود؛ در واقع روسیه و انگلیس بهراحتی کشور را بین خودشان تقسیم کردهبودند. کمی بعد «احمدشاه قاجار» به سلطنت رسید و کمی بعدتر جنگ جهانی اول آغاز شد. اگرچه که جنبش مشروطه ایران، ضربهی سنگینی به حکومت استبدادی زد، اما از دولتهای خارجی شکستهای بسیاری خورد. یاد تمام شهدای آزادیخواه ایران گرامی و راهشان پُررهرو باد…
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منابع؛
تاریخ مختصر احزاب سیاسی، محمدتقی بهار
ایدئولوژیِ نهضت مشروطه، فریدون آدمیت
تاریخ انقلاب مشروطهی ایران، ج۲، مهدی ملکزاده
مجتهدان مبارز، محمدهادی صدرالدین شیرازی
مشروطهسازان، محمدعلی سفری