سلبریتی؛ سودجوی عافیت‌طلب یا حنجره‌ی بی‌صدایان؟

سلبریتی کیست؟ این پدیده را چگونه باید داوری کرد؟ چه نسبتی میان او و جامعه وجود دارد؟ اصلاً چگونه ساخته می‌شود؟ درِ ورود به جرگه‌ی سلبریتی‌ها کجاست؟ ما چه موضعی باید نسبت به آن‌ها داشته باشیم؟ قدرت سیاسی، کاریزما، شهرت، محبوبیت، قهرمانی و جذابیت، کسی را سلبریتی نمی‌کند!
سلبریتی
سلبریتی‌شناسی

سلبریتی کیست؟ پدیده‌ی سلبریتی را چگونه باید داوری کرد؟ چه نسبتی میان سلبریتی و جامعه وجود دارد؟ سلبریتی چگونه ساخته می‌شود؟ درِ ورود به جرگه‌ی سلبریتی‌ها کجاست؟ ما چه موضعی باید نسبت به سلبریتی‌ها داشته باشیم؟ اگر کمی درباره‌ی مفهوم «سلبریتی» فکر کنید، متوجه می‌شوید چه مسئله‌ی پیچیده‌ای است و اصلاً از جهت مفهومی ابعاد روشنی ندارد. در حالی که یکی از واژگان بسیار پُربسامد است و اتفاقاً «بارِ معناییِ سنگینی» هم بر آن سوار است. پاسخ به همه‌ی این پرسش‌ها و تبیین همه‌ی این مسائل از عهده‌ی من خارج است و در نوشتار هم نمی‌گنجد. به ذکر چند نکته بسنده می‌کنم و بقیه‌ی بحث را طبق معمول می‌سپرم به شما…

به‌جای پیچیده‌ترکردن قضیه، می‌خواهم مسئله را تا می‌توانم ساده کنم: نکته‌ی اساسی این است که «همه‌ی سلبریتی‌ها معروف‌اند، اما هر آدم معروفی سلبریتی نیست.» همین تعریف پایه‌ای، ما را یک گام بلند به جلو می‌اندازد. پس: «آدم معروف چیزهایی به شهرت خود می‌افزاید تا به سلبریتی تبدیل شود.» حالا پرسش روشن و دقیق می‌شود: چه چیزی یک آدم معروف را به سلبریتی تبدیل می‌کند؟ «افزونه‌ی سلبریتی‌ساز» چیست؟ – نصف راه را آمدیم…

سلبریتی کیست، سلبریتی های ایران
ترانه علیدوستی و دیگر بازیگران ایرانی بر روی فرش قرمز
افزونه‌ی سلبریتی‌ساز چیست؟

حالا بگذارید کمی مثال بزنم: «شجریان» معروف‌ترین هنرمند بود، اما سلبریتی بود؟ نبود! (پس محبوبیت بی‌حدوحصر هم باعث نمی‌شود کسی را سلبریتی بنامیم). احتمالاً میلیون‌ها فوتبال‌دوست ایرانی «محمد فنایی» (داور فوتبال) را می‌شناسند؟ آیا او سلبریتی بود؟ نبود! (پس تردد دائم به تلویزیون هم باعث سلبریتی‌شدن نمی‌شود). در میان سیاست‌مداران هم به سختی می‌توان سلبریتی پیدا کرد! (پس قدرت و شهرت سیاسی هم آدم را سلبریتی نمی‌کند.) صدها ورزشکار بزرگ داریم که همگی بسیار معروف‌اند، اما عده‌ی انگشت‌شماری از آن‌ها را می‌توان با تردید سلبریتی خواند. (پس قهرمانی و شهرت ورزشی هم نمی‌تواند به سادگی کسی را سلبریتی کند!) «پارسا پیروزفر» با یک عکس خود می‌تواند فضای مجازی را منفجر می‌کند. در اوج جذابیت و محبوبیت است، اما آیا سلبریتی است؟ بعید می‌دانم باشد!

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  لوطیان؛ اوباشی شرور که در خدمت روحانیون بودند!

مسئله عجیب شد: شهرت، قدرت سیاسی، محبوبیت، قهرمانی، کاریزما، جذابیت و حتی سرسپردگیِ هواداران، کسی را سلبریتی نمی‌کند. پس آن «افزونه‌ی سلبریتی‌ساز» چیست؟ بگذارید جواب را در یک مثال پیدا کنیم: یکی از شخصیت‌های معروف که سلبریتی نیست اما مایه‌اش را دارد، در نظر بگیرید؛ انتخاب با خودِ شما… حالا فرض کنید آن فرد معروف کارهای جدیدی انجام می‌دهد، در شبکه‌های اجتماعی فعال و پُرکار می‌شود و ارتباطش را با انواع رسانه‌ها بالا می‌برد… در جُنگ‌ها و شُوهای تلویزیونی، در اینستاگرام و توییتر، در رخدادهای اجتماعی و ورزشیِ بزرگ… همه‌جا حضور پُررنگی پیدا می‌کند. اگر بخواهم تمام کارهای او را خلاصه کنم، این می‌شود: «او از شهرتش بهره‌برداری می‌کند.» او می‌داند اگر به فلان برنامه برود، بیننده‌های آن برنامه زیاد می‌شود، پس در یک بازیِ بُرد-بُرد با تهیه‌کننده‌ی آن برنامه، پای ثابت آن برنامه می‌شود و احتمالاً در مقابل، بهره‌ای مادی و معنوی هم به‌دست می‌آورد.

سلبریتی کیست، سلبریتی های ایران
راست: محمدرضا شجریان – چپ از بالا: محمد فنایی – پارسا پیروزفر

پس در واقع چیزی که آدم معروف/محبوب را به سلبریتی تبدیل می‌کند، کنش و حضور رسانه‌ایِ گسترده‌ی اوست؛ به عبارتی او از سرمایه‌ی شهرتش برای مقاصد ثانویه استفاده می‌کند. فرض کنید همان «پارسا پیروزفر» از دایره‌ی کار حرفه‌ایِ خود بیرون بیاید، به کنش رسانه‌ایِ دائم روی آورد و با «سپاه هوادارانش» وارد کنش و واکنش متقابل شود و از این سپاه برای مقاصد ثانوی بهره‌برداری کند. تردید نکنید اگر او چنین کند، دو سال بعد، تهیه‌کننده‌ی پُرخرج‌ترین برنامه‌ها به‌جای این‌که سراغ «مهران مدیری» یا «محمدرضا گلزار» رَوَد، با مبلغ پیشنهادیِ شیرین‌تری به سراغ «پارسا پیروزفر» می‌رود. این همان کاری بود که به‌نظر می‌رسید «شهاب حسینی» هوس کرد انجام دهد و پایان مفتضحی داشت! این فرایند اصلاً راحت نیست، احتمال شکست هم دارد. در واقع، شخص معروف، برای سلبریتی‌شدن باید از آکواریوم شهرت حرفه‌ایِ خود وارد دریای رسانه‌های اجتماعی شود و این به تواناییِ خاصی نیاز دارد.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  پادشاه ایران؛ ما نباید به امید درآمد نفت باشیم!

مجبور بودم مثال بزنم تا ذهن‌مان در تعابیر انتزاعی گیر نکند. پس سلبریتی فرد معروفی است که بیزینس می‌کند. آن «افزونه‌ی سلبریتی‌ساز» نیز همین «کنش و کردار خاص رسانه‌ایبیزینسی» است و طبعاً خودِ این کنش می‌تواند بر شهرت او بیفزاید و او را به سلبریتیِ گران‌قیمت‌تری تبدیل کند – البته می‌دانم که سر تعریف سلبریتی اتفاق‌نظر وجود ندارد، اما من چنین تعریفی را تا حد زیادی قابل‌قبول می‌دانم.

سلبریتی کیست، سلبریتی های ایران
راست: مهران مدیری – چپ از بالا: محمدرضا گلزار – شهاب حسینی
نقش‌های اجتماعیِ سودمند

حال می‌رسیم به نکته‌ی نهایی… هر چه گفتم مقدمه‌ای بود برای این بخش: با سلبریتی چه باید کرد؟ جواب باز هم دشوار و مفصل است و باز هم می‌کوشم با تمثیل پاسخ دهم. شباهت زیادی میان «سلبریتی» و «سیاست‌مدار» وجود دارد. هر دو برای کامیابی به تأیید اجتماعی نیاز دارند (البته اگر نظام دموکراتیک باشد!) در یک نظام دموکراتیک سالم، جامعه سیاست‌مدار را زیر نظر می‌گیرد و اگر حس کند آن سیاست‌مدار به شهروندان فقط به دیده‌ی برگه‌ی رأی و پلکان قدرت نگاه می‌کند، در اولین فرصت اعتباری را که به او وام داده‌اند – یعنی رأی‌شان – را از او پس می‌گیرند و او سقوط می‌کند. این دولت‌مرد «قانون بده‌بستان» را که یک قرارداد اجتماعی است، رعایت نکرد! این‌هم تاوان خُلف‌وعده است.

توجه ما به سلبریتی مانند رأی‌ای است که به سیاست‌مداران می‌دهیم. فکر کرده‌اید چرا برخی سلبریتی‌ها می‌کوشند گاهی نقش‌های اجتماعیِ سودمند ایفا کنند؟ برای نیازمندان پول جمع می‌کنند، در سیل و زلزله جلوداری می‌کنند، از خانه‌ی سالمندان و مراکز نگهداریِ کودکان بی‌سرپرست دیدار کنند… در واقع سلبریتی‌ها می‌دانند اگر بخواهند به جامعه نگاه ابزاری داشته باشند و با جامعه‌ی هواداران‌شان فقط بیزینس کنند و پول درآورند، به‌زودی افول می‌کنند. پس باید کمی هم اخلاقیات چاشنی این کسب‌و‌کار کنند. (البته بزرگانی هم هستند که به‌راستی قلندارانه و بی‌ریا در دشواری‌ها جلوداری می‌کنند – سَره را با ناسره یکی نکنیم.)

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  ژاندارک؛ دختر وطن‌پرستی که دستگاه تفتیش عقاید پیکر او را دوبار سوزاند! + تصاویر
سلبریتی کیست، سلبریتی های ایران
بدون شرح…!
سودجوی عافیت‌طلب یا حنجره‌ی بی‌صدایان؟

خُب… ما چه کنیم؟ چگونه می‌توانیم در مواجهه با سلبریتی‌ها، سطح هوشمندیِ اجتماعی و فرهنگ عمومی را بالا ببریم؟ این مسئله درست مانند قضیه‌ی سیاسی، به میزان درک، هوشیاری و آگاهیِ ما بستگی دارد. هواداری، دوست‌داشتن، فالوکردن، اعتباردادن و تأییدکردن «امتیازی» است که ما به دیگران می‌بخشیم. فالووینگ باید تابع قاعده‌ی زرین «بده‌بستان» باشد. کسی که چیزی نمی‌بخشد، شایسته‌ی دریافت چیزی نیست. دل و رأی‌تان را ارزان و مُفت نفروشید! مایه‌ی سلبریتی‌شدن شهرت است و شهرت به اعتباری که ما به دیگران می‌بخشیم متکی است – هیچ کمپانیِ عاقلی به فردی بدنام پول نمی‌دهد تا برایش تبلیغ کند و هیچ تهیه‌کننده‌ی عاقلی به چهره‌ای بی‌اعتبار برنامه نمی‌دهد (مگر در رسانه‌های غیرمردمی که قواعدشان چیز دیگری است، مانند نظام سیاسیِ غیردموکراتیک که رأی اثرگذاری و نفوذ ندارد.)

کسی که «خوشنامی» و «بدنامی»، «لایک و دیس‌لایک اجتماعی» را می‌سازد، ما شهروندانیم! ما! کسانی که جامعه را خرج خود می‌کنند و در مقابل هیچ به جامعه نمی‌دهند، نه شایسته‌ی خوشنامی‌اند، نه شایسته‌ی شهرت، و در نتیجه، پُل‌های سلبریتی‌شدن و بیزینس‌کردن‌شان با جامعه پیشاپیش تخریب می‌شود. جامعه باید یاد بگیرد به کسی اعتبار و شهرت ببخشد که در مقابل چیزی به جامعه بخشیده، سخنگوی جامعه بوده، همدرد هوادارانش و حنجره‌ی بی‌صدایان بوده… اگر چنین نبود، سودجوی عافیت‌طلبی است که از ساده‌دلیِ مردم و هوش پایین جامعه ارتزاق می‌کند.

سلبریتی کیست، سلبریتی های ایران

نگارش و گردآوری؛ مهدی تدینی، مترجم و پژوهش‌گر در حوز‌ه‌ی تاریخ و اندیشه‌ی سیاسی/اجتماعی

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

5/5 - (3 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *