«دیهگو ولاسکوئز» نقاش اسپانیایی در ششم ژوئن ۱۵۹۹م در سویل متولد شد. او مهمترین نقاش قرن ۱۷م اسپانیا بهشمار میرود و در هنر غرب بسیار درخشید. سبک ناتورالیستیِ این نقاش، زبانی فراهم کرد که قدرت مشاهدهی قابل توجهاش را در پرترهسازی از مدل زنده و اشیاء به رخ بکشد. او که با مطالعهی نقاشیهای قرن ۱۶م ونیزی تحت تأثیر قرار گرفتهبود، از یک استاد دقیق در شباهتسازی و شخصیتپردازی، به خالق شاهکارهای بصریِ بیهمتای عصر خود تبدیل شد. وی با تنوع شگفتانگیز ضرب قلم و هارمونیِ ظریف رنگ، جلوههایی از فرم، بافت، فضا، نور و اتمسفر را بازنمایی میکرد که موجب شد تا بعدها او را پیشگام امپرسیونیستهای فرانسویِ قرن ۱۹م بنامند.
«ولاسکوئز» همچنین یکی از نقاشان بسیار محبوب دربار «فیلیپ چهارم» (پادشاه اسپانیا) و یکی از مهمترین نقاشان عصر طلاییِ اسپانیا و یکی از نقاشان مکتبِ فردگرایی در دورهی باروک میباشد. «ولاسکوئز» سبک نقاشیِ خود را ابتدا با تکنیک تِنبریسم آغاز نمود و سپس سبک شخصیِ خود را که بر اساس ضرب قلمهای آزاد و قوی بود بنا نهاد. در تنبریسم، نقاشی بر پایهی نورپردازی بنا شدهاست؛ ریشهی این کلمه ایتالیاییست و نورهای دراماتیک و بسیار قوی در اثر وجود دارد. بکگراندها غالباً تاریک هستند و صحنهی اثر، فضایی وهمآلود دارد؛ ارباب بلامنازع این سبک، نقاش بزرگ ایتالیایی «کاراواجو» میباشد.
«ولاسکوئز» علاوه بر خلق بسیاری از صحنههای تاریخی و نقاشیهایی با مفهومهای فرهنگی، تعداد زیادی پرتره و صحنههایی از خاندان سلطنتیِ اسپانیا را خلق کرد که نقطهی اوج این آثار، کار زیبای «ندیمهها» یا «لاسمنیناس» میباشد. در ۲۳ آوریل ۱۶۱۸م با دختر استاد خود «فرانسیسکو پاچکو» ازدواج کرد. آثار متقدم «ولاسکوئز» تشکیل میشد از صحنههای آشپزخانه با اشیاء پیرامون آن؛ وی یکی از اولین هنرمندان اسپانیایی بود که چنین صحنههایی را نقاشی میکرد. این نوع از نقاشی، نوعی نقاشیِ طبیعتِ بیجان میباشد که در برخی موارد در کنار فیگور یک انسان قرار میگیرد. اشیاء طبیعت بیجان معمولاً در یک سطح صاف سنگی به تصویر کشیده میشوند.
در سال ۱۶۲۲م، یکسال بعد از بهتختنشستن «فیلیپ چهارم»، «ولاسکوئز» برای اولینبار به مادرید رفت تا بتواند یک حامیِ سلطنتی پیدا کند. او پرترهای از شاعر مشهور باروک اسپانیایی «لوئیس دِ گونگورا» کشید، ولی موقعیتی برای نقاشی از پرترهِ شاه یا ملکه به دست نیاورد. سال بعد «ولاسکوئز» توسط نخستوزیر به مادرید دعوت شد. نخستوزیر، طرفدار نقاشیهای «ولاسکوئز» بود و بعدها به حامیاش تبدیل گشت. کمی بعد از ورود به شهر، او توانست پرترهی پادشاه را بکشد و با موفقیت چشمگیری روبهرو شود. «ولاسکوئز» را به سِمَت نقاش دربار منتصب کردند و این قرار گذاشتهشد که هیچکس دیگر حق کشیدن پرترهی شاه را نداشتهباشد. اگرچه او در این دوره به نقاشی از موضوعات دیگر نیز میپرداخت، اما بیشتر زمان خود را صرف پرترهنگاری از اعضای دربار و اطرافشان میکرد. موقعیت «ولاسکوئز» در دربار به او امکان دسترسی به آن دسته از مجموعههای سلطنتی را میداد که پُر از نقاشیهای استاد ونیزیِ رنسانسی، «تیسین» بود. او بیش از هر هنرمند دیگری روی توسعهی سبک «ولاسکوئز» اثر گذاشت. پرترهی تمامقد «شاه فیلیپ چهارم» و برادرش که به سبک پرترههای سنتیِ دربار اسپانیا کار شدند، کاملاً متأثر از «تیسین» هستند.
در سال ۱۶۲۸م «پیتر پل روبنس» به اسپانیا آمد و به شهر مادرید نقلمکان کرد. «ولاسکوئز» به استقبال وی آمده و او را به بازدید از ال اسکوریال (کاخ سلطنتی) دعوت نمود. «روبنس» در طول هفت ماه اقامتش در مادرید، خود را بهعنوان یک نقاش بسیار ارزشمند به «ولاسکوئز» نشان داد، اما اثر چشمگیری را بر سبک «ولاسکوئز» بر جای نگذاشت. به هر حال «روبنس» به «ولاسکوئز» پیشنهاد سفر به ایتالیا و بازدید از آثار اساتید بزرگ ایتالیایی را داد. در سال ۱۶۲۹م به «ولاسکوئز» اجازه دادهشد که برای یکسالونیم به ایتالیا مسافرت کرده و اقامت کند. با اینکه این دیدار اولین دیدار هنری و تحقیقاتیِ وی بود، اما تأثیر بسیار مثبتی در پیشرفت این هنرمند بزرگ داشت. «ولاسکوئز» به شهرهای ونیز، فرارا، چنتو، لورتو، بولونیا و رم سفر کرد. در سال ۱۶۳۰م به ناپل مسافرت کرد و پرترهی «ماریا آنا»ی اسپانیا را به تصویر کشید.
بعد از بازگشت از ایتالیا در سال ۱۶۳۱م، «ولاسکوئز» وارد پُرکارترین دورهی زندگیِ کاریاش شد. او دوباره موقعیت خود را بهعنوان نقاش پرترهساز به دست گرفت و گاه برای تزئین آپارتمانهای سلطنتی، نقاشیهایی با موضوعات اساطیری میکشید. از این دوره به بعد آثار مذهبی در میان نقاشیهای «ولاسکوئز» نادر میشوند. اگرچه او بهطور معمول، بهویژه در پرترههای سلطنتی از ترکیببندیهای سنتی پیروی میکرد، اما این عمل نشان از عدم تواناییِ او در نوآوری یا ترکیببندی نبود. با بررسیِ برخی از پرترههای او از «فیلیپ چهارم» و سایر اعضای خاندان سلطنتی، میتوان شیوهی جدیدی از پرترهسازیِ سلطنتی را دید که نسبت به قبل تکلف کمتری دارند. در سال ۱۶۴۴م همسر «شاه فیلیپ» درگذشت و پادشاه با همسر جدید خود «ماریانا»ی اتریش ازدواج کرد. این ازدواج منجر به خلق یکی از شاهکارهای جهان هنر بهنام «ندیمهها» یا «لاسمنیناس» شد که قبلتر ذکرش رفت. دختر بزرگ ملکهی جدید اسپانیا موضوع اصلیِ این شاهکار هنریست. این اثر، اتاق بزرگی را در دژ سلطنتیِ مادرید به نمایش میگذارد. در این اثر فیگورهای زیادی در محیط اطراف مشاهده میشود. اکثر این فیگورها، اعضای خاندان سلطنتیِ اسپانیا میباشند. به تفسیر بسیاری از هنرشناسان و مفسرین تاریخ هنر، این اثر بهمانند یک شات دوربین عکاسیست که لحظهای را در کاخ سلطنتی به ثبت رساندهاست.
«ولاسکوئز» به ندرت آثار خود را امضاء میکرد. وی نقاش پُرکاری به حساب نمیآید و حدود ۱۱۰ تا ۱۲۰ اثر از او باقی ماندهاست. این نقاش بزرگ به ندرت دست به طراحی و یا چاپ دستی میزده و فقط تعداد بسیار محدودی طراحی بر جای گذاشتهاست. او را میتوان بزرگترین متخصص پرتره و چهرهنگاریِ تاریخ هنر اسپانیا به حساب آورد. در تاریخ هنر از «ولاسکوئز» بهعنوان تأثیرگذارترین چهره بر روی نقاش بزرگ «ادوار مانه» یاد میشود. «مانه» بهواقع پُلِ بین رئالیسم و امپرسیونیسم به حساب میآید. همچنین «مانه» این نقاش بزرگ را نقاشِ نقاشان خطاب میکردهاست. در اواخر قرن ۱۹م نقاشان بزرگی مانند «جیمز مکنیل ویسلر» و «جان سینگر سارجنت» (هر دو نقاشان آمریکایی) بسیار تحت تأثیر «دیهگو ولاسکوئز» قرار گرفتند.
آخرین فعالیت «ولاسکوئز» همراهیِ پادشاه و دربار تا مرز فرانسه در بهار سال ۱۶۶۰م بود. در این سفر او باید دکوراسیون پاویلیون اسپانیایی برای ازدواج «ماریا ترزا» و «لویی چهاردهم» را ترتیب میداد. کمی بعد از بازگشت او به مادرید، مریضی گریبانش را گرفت و نهایتاً در ششم آگوست ۱۶۶۰م درگذشت. «ولاسکوئز» در آن زمان شاگردان و پیروان اندکی داشت. شهرت او در اروپا از اوایل قرن ۱۹م آغاز شد. بسیاری از نقاشیهای اولیهاش توسط مجموعهداران انگلیسی خریداری شدهبود. همچنین بیشتر کارهای درباریِ متأخر او در موزهی پرادو در مادرید نگهداری میشوند. در ادامه چند اثر فوقالعاده از «ولاسکوئز» را مشاهده میکنید.
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم