قحطی بزرگ؛ ملت گدایی می‌کند، شاه خدایی می‌کند؟ + تصاویر

ایران در جنگ جهانی اول اعلام بی‌طرفی کرد و با وجود احمدشاه قاجار، ایران مملکتی ضعیف و بی دفاع شده‌بود. تبعات این جنگ و بی‌کفایتیِ آخرین پادشاه قاجار نیز باعث شد تا بزرگ‌ترین قحطیِ تاریخ ایران رقم بخورد؛ این قحطی بزرگ که دو سال طول کشید، با بیماری و گرسنگیِ شدیدی همراه بود.
قحطی بزرگ
احتکار و قحطی، دو هم‌زاد ایرانی در قحطی بزرگ

«احتکار» کلیدواژه‌ی پُرتکرار چندسال اخیر جامعه‌ی ایران است و امروزه با وجود بحران کرونا و بیماری‌های مشابه، این مسئله در ذهن و زبان ایرانیان پُررنگ‌تر هم شده‌است. اگر دنباله‌ی خط احتکار پی گرفته‌شود و تحولات تاریخ معاصر ایران مورد واکاوی قرار بگیرد، این مسئله ابعادی گسترده‌تر یافته و نمونه‌هایی قابل تأمل به‌دست می‌آید. «قحطی بزرگ» ایران از سال ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸خ به‌عنوان فاجعه‌ای بزرگ، از جمله حوادث مهم در تاریخ ایران می‌باشد که کم‌تر مورد توجه تاریخ‌نگاران بوده‌است؛ بخشی از این موضوع ناشی از تردید برخی از تاریخ‌نگاران در باب واقعیت‌داشتن جزئیات این فاجعه یا تمام آن است. این نوشتار نیز بر آن است تا به مسئله‌ی احتکار و میزان اثرگذاریِ آن در قحطی بزرگ که در اثر اشغال نظامیِ ایران طیِ جنگ جهانی اول رخ داده بپردازد.

قحطی بزرگ ایران
مردمی قحطی‌زده و گرسنه که منتظرند تا با غذایی سیر شوند.
زمینه‌های شکل‌گیریِ احتکار

گوشزد این مسئله پیش از پرداختن به اصل موضوع بسیار حیاتی‌ست که بدانیم اساساً احتکار در طیِ قحطی بزرگ، رویدادی جدید در جامعه‌ی ایرانی نبوده‌است و آن‌گونه که «ویلم فلور» نشان می‌دهد، پیش‌تر و در دوره‌ی ناصری، بر سر بلوای نان، احتکار گندم نیز مشاهده شده‌است. حتی در سال‌های ابتداییِ اشغال ایران در طیِ جنگ و پیش از حادث‌شدن قحطی، روزنامه‌ی «حبل‌المتین» خبر از احتکار توسط تجار می‌دهد: «بعضی از تجار در این چندماهه‌ی جنگ، نفع عمده حاصل کرده‌اند، مخصوصاً کسانی که قند، شکر، چای و امثال آن را قبل از جنگ داشته‌اند، اگرچه مدخول‌شان مشروع، ولی تا درجه‌ی انصاف و مروت دور بوده‌است.» سرآغاز احتکار غلات و سایر مواد خوراکیِ مهم، با شدت‌گرفتن خشک‌سالی در ایران همراه بود. بنا به گزارش‌ها، تمامیِ زمستان ۱۲۹۵خ و همچنین بخشی از بهار ۱۲۹۶خ، بارش باران بسیار اندک بود. خشکسالی تنها بلای فلات مرکزی و خشک ایران نبود؛ چنان‌که در تیرماه ۱۲۹۶خ در رشت قلت آب و بارندگی باعث وحشت عموم شده و بدین سبب جمعی از علمای اعلام و مقدسین، برای نماز باران به مصلای خارج از شهر رفتند.

با مشاهده‌ی چنین وضعیتی، بسیاری از ملاکان و همچنین صاحبان دکاکین در شهرهای بزرگ، اقدام به ذخیره‌ی اقلام و غلات خویش کردند تا در زمانی مناسب و با قیمتی گزاف به فروش برسانند. گزارش‌ها حاکی از آن است که با وجود تلاش‌های دولت در تهران برای کنترل احتکار و عرضه‌ی غلات در شهر، اما در ولایات اکناف تهران، احتکار، قحطی را شدت بخشیده‌است. روزنامه‌ی «رعد» خبر از آن می‌دهد که در خراسان، گندم احتکار می‌شود و اوضاع اصلاً مساعد نیست. «عین‌السلطنه» نیز در یادداشت‌های خود از وضعیت اسف‌ناک قزوین خبر می‌دهد که «از قزوین گزارش آمده همه‌چیز گران است… «سیمون»نامِ ارمنی گندم مردم را می‌خرید و احتکار می‌کرد. او حتی کاه و یونجه را به قیمت گزاف خریداری می‌کرد و احتکار می‌نمود… قحطی‌ست، نه گرانی.» در تهران نیز احتکار گندم توسط خبازها و ملاکین، بلوایی بر سر نان ایجاد کرده‌است که خبازی‌ها بدون حضور مأموران نظمیه، به هرج‌ومرج کشیده می‌شوند. بدین صورت احتکار و افزایش قیمت غلات، بسیاری از مردم را به گرسنگیِ اجباری انداخت. در این دوره گزارش‌های متأثرکننده‌ای از وضعیت مردم به گوش می‌رسد؛ از مرگ روزانه بالغ بر هزاران نفر تا آدم‌خواری، مِن‌جمله این اخبار و گزارش‌هاست.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  جنبش مشروطه؛ آن‌ها از نشر خرافات به اینجا رسیده‌اند! + آلبوم تصاویر
قحطی بزرگ ایران، عین‌السلطنه
قهرمان میرزا سالور، ملقب به عین‌السلطنه؛ از چهره‌های سرشناس دوره‌ی قاجار، نوه‌ی فتحعلی‌شاه
احتکار، نه سلطنت، کسب‌وکار من است

چنین پنداشته نشود که محتکرین آن‌زمان، افرادی ناشناخته و گُم‌نام بودند؛ چرا که این مسئله با مقتضیات اقتصادیِ وقت جامعه در تضاد است؛ اکثریت تولیدات کشاورزیِ وقت، در اختیار دولت و یا تیول‌های اهداییِ دولت به حکام بوده‌است. در نتیجه، بدون خواست آنان، این مهم توسط افراد عادیِ جامعه میسر نخواهد شد. یکی از بزرگ‌ترین محتکران آن‌وقت، سلطان «احمدشاه قاجار» بوده‌است و چنان این آش، شور بوده که مردم تهران، شاه جوان را «احمد بقال» خطاب می‌کردند! «محسن فروغی» نقل می‌کند:

«در قحطیِ مشهور تهران، چند تَن از رعایا آمده‌بودند تا از «احمدشاه» فقط یک خروار گندم بخرند. شاه مقدار زیادی گندم احتکار کرده‌بود… قیمت بازار آزاد در آن تاریخ ۱۱۰ تومان بود، ولی رعایا استطاعت پرداخت بیش از ۱۰۰ تومان را نداشتند… شاه با خریداران شروع به چانه‌زدن کرد و به هیچ‌وجه حاضر نمی‌شد که خرواری کم‌تر از قیمت بفروشد…»

همچنین هنگامی که «ارباب کیخسرو» به خریداریِ گندم از محتکرین مبادرت می‌داشت، «احمدشاه» حاضر نشد که با قیمتی کم‌تر از دیگران، غلات خود را به «ارباب کیخسرو» بفروشد. به‌جز «احمدشاه»، حکامی دیگر نیز در احتکار غلات مشهور شده‌بودند؛ در همدان «امیر افخم» از خوانین و حکمرانان منطقه، اقدام به جمع‌آوریِ آرد و غله از تعداد زیادی از املاک روستاییِ خود نموده و در قریه‌ای به‌نام، انبار می‌نماید که حجم این مواد با تغذیه و خوراک یک سپاه بزرگ برابری می‌کرده‌است! در کرمان نیز مردم از «سردار نصرت» به حاکم شهر به سبب احتکار گندم شکایت بردند. کلیه‌ی خبازخانه‌های کرمان در دست «سردار نصرت» قرار داشت و وی اجناس و ارزاق عمومی را احتکار می‌کرد و روزبه‌روز بر قیمت ارزاق افزوده، اهالیِ بدبخت را گرفتار مجاعه و عسرت ساخت.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  مجله‌ی کاوه؛ گریاندن مردم، کار و حرفه‌ی آن‌هاست!
قحطی بزرگ ایران، احمدشاه قاجار
راست: احمدشاه قاجار – چپ از بالا: محسن فروغی – ارباب کیخسرو
محتکرین اجنبی

نفس حضور نیروهای خارجی در ایران، بر تنگ‌ترشدن قحطی بر ایرانیان می‌افزود، حال اگر آنان به دنبال کسب منافع بیشتر از این شرایط نیز باشند، اوضاع به مراتب سخت‌تر خواهد شد. از اوایل بهمن‌ماه ۱۲۹۳خ، دولت روسیه به همه‌ی سرحدات دستور داد: «…همه‌روزه مقدار کلی مال‌التجاره و آذوقه از هر قبیل در ایران یافت شود، خریده و به روسیه حمل کنند.» این مسئله در مورد خراسان نیز رخ داده و روس‌ها چنان غلات خراسان را خریداری نمودند که تجار عشق‌آباد، به انذار به مردم مشهد نوشتند: «اگر دولت جلوی حمل غله را به روسیه نگیرد، تا دو ماه دیگر تمام غله‌ی خراسان به این‌طرف حمل خواهد شد.» نیروهای بریتانیایی نیز چنین نقشی را بیشتر در جنوب ایران و از طریق پلیس جنوب ایفا کردند؛ چنان‌که در روزنامه‌ی «کاوه» بیان شده‌است: «به‌زور لیره، گندم و حبوبات را با وجود قحط و غلایی که در سرتاسر ایران حکم‌رواست انبار نموده…» آن‌ها در شیراز به‌طور غیر مستقیم و از طریق گماشتگان خویش، اقدام به خریداریِ غلات می‌کردند: «آن‌ها عمال کلیمی و مسلمان خود را بین مردم روانه کرده، هرچه که داشت به قیمت‌های خوب مأخوذ داشتند…»

در خاطرات بریتانیایی‌ها، مِن‌جمله ژنرال «لیونل دانسترویل» و سرگرد «داناهو»، تلاش بر این است که نقش دیگر گروه‌ها در ایجاد قحطی پُررنگ‌تر گشته و بریتانیا نیز از این اتهام مبرا گردد. چنان‌که «دانسترویل» از تحریم خریداریِ گندم از سوی انگلیسی‌ها خبر می‌دهد و آن‌‎که قیمت، بدون خرید آنان، به واسطه‌ی احتکار در حال افزایش است و از سویی دیگر، نیروهای حزب دموکرات‌ را به‌عنوان عوامل احتکار معرفی می‌کند. سرگرد «داناهو» نیز دموکرات‌ها را به سوءاستفاده از وضعیت متهم می‌کند، اما تناقضاتی در این گزارش‌ها موجود است؛ نظیر آن‌که «دانسترویل» معترف می‌شود که با وجود همه‌ی مشکلات، مایحتاج خویش را به‌قدر کفایت و حتی بیشتر تهیه می‌کند که این مسئله، تحریم و خرید اندک را نفی می‌کند. علاوه بر آن، دولت روس و انگلیس در خصوص کرمانشاه، حداقل به دولت عِلیّه قول دادند که از احتکار و خریداریِ گندم دست بردارند. هر چند که بریتانیا اقداماتی در کاهش اثرات قحطی در ایران داشته، اما نقش بریتانیا در احتکار انکارناپذیر است.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  مختصر از «ایرج قادری» به مناسب سالروز درگذشت او + فیلم و تصاویر
قحطی بزرگ ایران، ژنرال لیونل دانسترویل
گوشه‌ی راست: ژنرال لیونل دانسترویل
از ماست که بر ماست؟

نمی‌توان منکر نقش نیروهای بیگانه در مسئله‌ی تشدید قحطی شد، اما احتکار مواد غذایی و سپس وسوسه‌ی فروش غلات و ارزاق به قیمتی گزاف به اجنبی، مواردی‌ست که چندان بر گُرده‌ی آنان نیست و ایرانیان آن را مرتکب شده‌اند. «ارباب کیخسرو» مسئول خریداریِ گندم در زمان قحطی، در پاسخ به پرسش خبرنگار روزنامه‌ی «رعد» در خصوص مشکلات وظیفه‌ی خود بیان می‌کند: «…ملاکین هر کدام چندین‌هزار خروار جنس را احتکار کرده‌اند که فردا با خون مردم مبادله کنند… به محض این‌که دولت شروع به خریداریِ گندم نموده، فوراً مردم را تحریک به شورش و بلوا می‌کنند… حکام که اغلب خودشان از همان ملاکین می‌باشند، تلگرافات به دولت می‌کنند که در این محل گندم برای اهالی نیست، مردم شورش کرده‌اند. به این طریق، خاطر اولیای دولت را متوحش می‌نمایند.»

قحطی بزرگ ایران، هجوم مردم
هجوم مردم بیجار به سمت گوسفندها

اما «ملک‌الشعرای بهار» در نقد عملکرد دولت نسبت به مسئله‌ی قحطی، مسئله‌ی تعمدی‌بودن اوضاع نان در تهران را بهانه‌ی تصفیه‌حساب سیاسی می‌پندارد و بیان می‌کند: «کدامین دست است که گندم و آرد را از دولت گرفته و در زیرزمین‌ها، انبارها برای تهیه‌ی مرگ سیاسیِ ما ذخیره و انبار می‌کند…؟ مگر نمی‌بینید که دشمنان مشروطیت به وسیله‌ی نان، هوس طرفداران نفوذ خارجه… به وسیله‌ی نان و بالاخره تمام دزدان بدین وسیله شب و روز مشغول دوندگی و احتکار و اغفال مقامات علیه برآمده و می‌خواهند از این راه انتخابات را معوق ساخته، کابینه را بی‌پا کرده…» او سپس دولت عِلیّه را انذار می‌دهد با این اوضاع، که اگر دست انگلیس به شمال برسد، قحطیِ جنوب در شمال نیز تکرار می‌گردد.

«ملک‌الشعرای بهار» در مقاله‌ای دیگر می‌نویسد: «یگانه شاهکار دشمنان بزرگ این کابینه، امروز احتکار گندم است که در تمام نقاط ایران بدین وسیله غلات و ارزاق عمومی احتکار شده و در یک‌روز معین برای برهم‌زدن؛ چه مجلس، چه کابینه… دو وسیله‌ی قوی یعنی هم درد و هم درمان در دست خودشان باشد؟!» جان کلام آن‌که به گواه تاریخ، نمی‌توان خباثت اجنبی در قبال مردم ایران در قحطیِ بزرگ را کتمان کرد، اما بی‌کفایتیِ دولت قاجار در اداره‌ی کشور و دست‌داشتن اولیای کشور در احتکار غلات و کسب سودهای هنگفت از این راه، مسئله‌ای نیست که بتوان آن را به دست نسیان سپرد و نادیده انگاشت.

قحطی بزرگ ایران، ملک‌الشعرای بهار
ملک‌الشعرای بهار

تصحیح و تکمیل؛ قجرتایم
نگارش و گردآوری؛ روزنامه‌ی سازندگی، علیرضا میردیده

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

5/5 - (1 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *