همواره از دیدنیترین لحظات تاریخ برای یک نظارهگر مشاهده غافلگیر شدن دیکتاتورهاست، و دیکتاتورها همیشه غافلگیر میشوند؛ اینبار از زادگاه دراکولا، کنت خونآشام شروع شد! نیکلای چائوشسکو دیکتاتور رومانی بیش از دو دهه با مشت آهنین فرمان رانده بود و مردم او را نه به بانگ بلند که پچ پچ کنان در خلوت پستوهای امن، خفاش خون آشام میخواندند اما خود او همانند هر خودکامه دیگری فریاد مردمی را باور میداشت که در مراسم دولتی او را «رهبر محبوب خلق» میخواندند. مرا رهبر محبوب می خوانند. نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی به سر من سوگند میخورند. نیکلای چائوشسکو این چنین گزافه میگفت!
آیا دیکتاتور در پایان سال ۱۹۸۹ میلادی درس عبرتی از فروپاشی دیوار برلین، سقوط رژیمهای کمونیستی در لهستان و چکسلواکی و سایر کشورهای اروپای شرقی آموخته بود؟ خیر! ملتش او را دوست داشتند و ملت یعنی شخص «نیکلای چائوشسکو» و چند درصد از حقوق بگیرانی که با اتوبوس به مراسم حکومتی فراخوانده میشدند. جرقه ی پایان او و ناآرامیهای ضد استبداد در آغاز بسیار ناچیز بود. اما همانند هر انقلاب دیگری جرقه آتش انقلاب در رومانی در جایی زده شد که هیچ کس به خواب هم نمیدید.در یک شهر کوچک مرزی، در شهر «تیمی شوآرا». در این شهر لاسلو توکس، کشیش وابسته به کلیسای مجارستان روز دهم دسامبر سال ۱۹۸۹، زیر فشار مسئولان حکومت کمونیستی اعلام کرد که ناگزیر از مهاجرت است. لاسلو توکس ماموران امنیتی کمونیست را به نفوذ در کلیسا و به مداخله دین جهانی در امور دینی و معنوی متهم کرده بود.
اعتراضات آغاز شده بود. روز بعد یعنی یازدهم دسامبر مسئولان حکومتی از جمله شهردار «تیمی شوآرا» به کلیسای کشیش توکس آمدند و از اجتماع کنندگان خواستند که پراکنده شوند. معترضان، آنان را هو کردند و تمامی راههای مجاور کلیسا را بستند. آنها فریاد میزدند: «آزادی! آزادی!» به گفته لاسلو توکس مردم سرنگونی نظام را میخواستند. مردم «تیمی شوآرا» به اعتراضات خود ادامه میدادند و این درحالی بود که نیکولای چائوشسکو در بازدید رسمی از ایران در تهران بسر میبرد و بعنوان اولین رئیسجمهور یک کشور خارجی بر روی مقبره آیتالله خمینی تاج گل مینهاد. «النا چائوشسکو» همسر دیکتاتور و البته معاون نخست وزیر, در حالیکه چائوشسکو در ایران مشغول یک دیدار رسمی بود دستور کشتار و سرکوب معترضین آزادیخواه شهر ««تیمی شوآرا»» را صادر نمود. به گفتهای بیش از هزارتن از تظاهرکنندگان در این سرکوب جان باختند.
چائوشسکو پس از بازگشت از مسافرت رسمی از ایران , ضمن حمایت از کشتار تظاهرکنندگان شهر «تیمی شوآرا» مانند همه ی دیکتاتورهای حقیر دیگر آنان را «خرابکاران خارجی»، «نفوذی» و «دشمن» خواند که «قادر به دیدن پیشرفتهای مردم رومانی نیستند.» صبح روز ۲۱ دسامبر سال ۱۹۸۹ زوج دیکتاتور رومانی، نیکولای چائوشسکو رئیسجمهور و دبیرکل حزب کمونیست و همسرش النا که از جمله سمت معاون نخستوزیر را عهدهدار بود، در حالی که بیش از ۱۱۰ هزار نفر از مردم با در دست داشتن عکسهای خود آنها و نشان های حزب کمونیست رومانی در مرکز شهر بخارست ایستاده بودند بمانند همیشه خطاب به مردم از پیشرفتهای سوسیالیستی سخن میراندند. درحالیکه مردم در آغاز عکسالعملی نسبت به این سخنان از خود نشان ندادند، اما ناگهان جو تغییر کرد و نیکولای و النا با هو کردنهای مردم و شعار «مرگ بر دیکتاتور» روبرو شدند. دیکتاتور که بهت زده شده بود، بدون هیچ برنامهٔ از پیش تعیین شدهای نخست اعلام کرد که ۱۰۰ لئو بر حقوق کارگران خواهد افزود.اما این حرف ها دیگر اثری نداشت!
بخشی از آخرین سخنرانی چائوشسکو و همسرش با زیرنویس انگلیسی؛ از اواسط آن چالشها برای دیکتاتور شروع میشود!
پخش زنده و مستقیم رادیو – تلویزیونی رهبری با بیش از دو دهه سابقه فرمانروایی مطلق و اقتدار بی چون و چرا، به ناگزیر، قطع شد و به جای آن سرودهای میهنی پخش کردند. سه دقیقه بعد، پخش زنده سخنرانی مرد معروف به دراکولا یا خون آشام رومانی از سر گرفته شد. چائوشسکو که آشکارا تکان خورده بود کوشید به سخنرانیش ادامه دهد.بار دیگر فریادهای خشم صدای او را خاموش کرد. «مرگ بر قدرت مطلقه!»… «تیمی شوارا»…«آزادی! آزادی!» آتش اعتراض دامان دیکتاتور را گرفته بود. اگر میماند قطعا در همان جا خاکستر میشد. نیکلای چائوشسکو ناگزیر و ناگهان جایگاه سخنرانی را ترک گفت. بعد از ظهر همان روز، مرکز بخارست، پایتخت رومانی، انباشته از مردمی بود که یک صدا سرنگونی حکومت نیکلای چائوشسکو را میخواستند.
سراسر بخارست به عرصه درگیری ماموران رسمی و غیر رسمی حکومت با مردم بدل شد. درگیریهایی که تا بامداد روز بعد ادامه یافت. در سپیدهدم پس از همین درگیریها، رادیوی دولتی رومانی از برقراری حکومت نظامی و حالت فوقالعاده در سراسر آن کشور خبر داد. اندکی بعد، همین رادیو گزارش داد که «واسیله میله آ» وزیر دفاع، بر اثر افشای خائن بودنش خودکشی کرده است. تا امروز هنوز روشن نیست که «واسیله میله آ» را کشتند یا به خودکشی واداشتند اما به نظر میرسد که این دست راست نیکلای چائوشسکو فرمان او را برای تیراندازی بیمحابا و مرگبار به مردم نادیده گرفته بود. با اعلام این خبر ارتش نیز به مردم پیوست.
روز بعد یعنی ۲۲ دسامبر مردم با نیروهای امنیتی درگیر شدند و سرانجام وارد ساختمان کاخ ریاست جمهوری شدند و آن را به تصرف خود در آوردند. چائشوسکو و النا با وحشت و از پشت بام قصر با هلیکوپتر از دست مردم جان بدر بردند و به سمت کاخ تابستانی خود رفتند. ساعت ۱۳ رادیو و تلویزیون به دست مردم افتاد و «میرسا دنیسکو» شاعر دگراندیشی که در حبس خانگی بسر میبرد در یک سخنرانی خبر فرار دیکتاتور را اعلام کرد. یک ساعت بعد ایون ایلیسکو خبر تشکیل «جبهه نجات ملی» را اعلام کرد. مردم تشنه آزادی تار و پود کمونیسم را همراه زنجیرهایی که بر پای آنان بسته بود گسستند. بر ناقوسهای مرگ کمونیسم در سراسر رومانی کوفته و سرانجام دیکتاتور توسط ارتش دستگیر شد. در روز ۲۴ دسامبر «جبههی نجات» تصمیم به محاکمه چائوشسکو گرفت. فردای آن روز، ۲۵ دسامبر، دادگاه نظامی تشکیل و زوج دیکتاتور در آن به جرم «سوء استفاده از قدرت, خیانت بهملت رومانی و سرکوب و کشتار شهروندانی که تنها خواستهشان آزادی بود!» به اعدام محکوم شدند. ساعت ۳ بعد ازظهر همانروز حکم از طریق تیرباران به اجرا درآمد و دو روز بعد فیلم اجرای حکم از تلویزیون های سراسر جهان پخش شد!
کلیپ کمتر دیده شده از التماسهای نیکلای چائوشسکو و النا چائوشسکو در دادگاه ملی
دادستان در خلال دادگاه به چائوشسکو گفته بود: «تو بهتر بود در همان ایران می ماندی, جای تو در همان جا بود!» گویی باید این ماجرا در خون خاتمه مییافت. سه روز پس از فرار چائوشسکو و النا، مردم نیروهای مجروح امنیتی «سکوریتاته» که خلع سلاح شده بودند را تحویل بیمارستان ها می دادند، اما برای جلوگیری از فرارشان دست هایشان را به تخت های بیمارستان قفل می کردند.بد نیست بدانید مردم پس از جست و جو در کاخ دیکتاتور یک پیرزن ۱۰۳ ساله را در اتاقی پیدا کردند. این زن، مادر «النا چائوشسکو» بود. «النا چائوشسکو» چنان از خشم یکباره مردم غافلگیر شده بود که حتی فرصت نکرد مادر ۱۰۳ ساله اش را بههنگام فرار همراه خود ببرد. مادر ۱۰۳ ساله «النا چائوشسکو» سه روز پس از فرزندش در ۲۸ دسامبر در بیمارستان مُرد.
نگارش و گردآوری: قجرتایم