نوستراداموس؛ آیا پیش‌گویی‌های او صحت داشته‌است؟! + تصاویر

نوستراداموس با نام واقعیِ میشِل دو نُسْتْرِدام، ستاره‌شناس و پیش‌گوی اهل فرانسه بود که بسیاری از حوادث و وقایع آینده پس از وقوع، پیش‌گویی‌شان به وی منسوب شده‌است. احتمالاً پیش‌گوییِ او در مورد پایان دنیا در سال ۲۰۱۲م را به یاد دارید، اما در این پست مطالب متفاوت‌تری را می‌خوانید.
نوستراداموس

قبل از روایت زندگیِ «نوستراداموس» باید برویم به سال ۱۵۲۸م که برای دومین‌بار در قرن ۱۶م، بیماریِ طاعون در فرانسه شیوع پیدا کرده‌است. تعداد تلفات این بیماری در شهر اکس‌آن‌پروانس بیش از هر جای دیگری بود. تمام اهالیِ شهر دچار وحشت فوق‌العاده‌ای گردیده‌بودند و برای این‌که از خطر سرایت بیماری مصون بمانند، از خانه‌های خود خارج نمی‌شدند و درها را به‌روی خود بسته‌بودند. در یکی از روزهای ماه سپتامبر همان سال مردی از کوچه‌های اکس‌آن‌پروانس با خیال راحت مثل این‌که هیچ خطری وجود ندارد، حرکت می‌کرد. وی دارای قیافه‌ای موقر، پیشانیِ بلند، بینیِ کشیده و ریش مجعدی بود. تمام بار و بنه‌ی او را یک کیف چرمی که به وسیله‌ی تسمه‌ای به شانه‌ی خود آویخته‌بود تشکیل می‌داد. وی در خیابان‌های این شهر طاعون‌زده با اطمینان خاطر قدم برمی‌داشت و گویی به هیچ‌وجه به بسته‌های کاه که در مقابل خانه‌های طاعون‌زده برای مشخص‌ساختن آن‌ها گذاشته‌بودند و یا به ارابه‌های نعش‌کش که در کوچه‌ها حرکت می‌کردند، توجهی نداشت!

نوستراداموس
شیوع بیماریِ طاعون در پاریس

تازه‌وارد همین‌که به یک خانه‌ی اشرافی واقع در نزدیکیِ عمارت دادگستریِ شهر رسید، شروع به در زدن نمود. پس از چند دقیقه صدای وحشت‌زده‌ای از درون خانه پرسید: «کیست؟!» مرد مسافر جواب داد: «من برادرت «میشِل دو نُسْتْرِدام» هستم!» سپس «ژان نوستردامِ» صاحب‌خانه که دادستان دادگستریِ اکس‌آن‌پروانس بود، پس از گشودن در با سردی از برادر خود استقبال نموده و گفت: «مگر دیوانه شده‌ای که به این شهر نفرین‌شده آمده‌ای؟!» «ژان» موقعی که برادرش را به داخل خانه هدایت می‌کرد، از او پرسید: «آیا از بیماریِ طاعون نمی‌ترسی؟!» «میشل» جواب داد: «به هیچ‌وجه! حتی باید بگویم که علت آمدن من به این شهر مبارزه با این بیماری‌ست!» «میشل» در این موقع ۲۵ سال داشت، ولی هنوز موفق به اخذ درجه‌ی دکتری در پزشکی نگردیده‌بود. در مونپلیه استادانش به وی آموخته بودند که به منظور مبارزه با طاعون باید برای بیماران دارچین و محلول مصطکی تجویز نمود و نیز از خواص سنگ‌های قیمتی از قبیل زمرد و لعل استفاده کرد، ولی وی به این درمان‌ها اعتقاد زیادی نداشت و همین‌که از بروز طاعون در ایالت اکس‌آن‌پروانس اطلاع یافت، تصمیم گرفت که برای مبارزه با این بیماری به شهرهای آن ایالت مسافرت نماید. بنابراین تحصیلات خود را ناتمام گذاشته و راه سفر را در پیش گرفت.

نوستراداموس
زادگاه نوستراداموس، سنت‌رمی دو پروانس، تصویر سال ۱۹۹۷م

دانشجوی جوان که گویی در مقابل بیماریِ طاعون مصونیت داشت، از شهری به شهر دیگر می‌رفت و در هر یک از آن‌ها به مداوای مبتلایان به طاعون می‌پرداخت و نتایج حیرت‌انگیزی کسب می‌کرد! «میشل» قبل از آن‌که به‌عنوان بزرگ‌ترین منجم و غیب‌گوی اروپا شناخته شود، درخشان‌ترین پزشک عمر خود محسوب می‌شد. وی به‌جای این‌که به فراگرفتن دروس نظری که استادانش در دانشگاه مونپلیه تدریس می‌کردند اکتفا کند، تمام تألیفات بزرگ‌ترین دانشمندان ایرانی/اسلامی را که در آن‌زمان تنها محققانی بودند که به پیشرفت علمیِ پزشکی کمک می‌کردند، خوانده‌بود. دو ماه پس از ورود «میشل» به اکس‌آن‌پروانس، بیماریِ طاعون در این شهر ریشه‌کن گردید! بنابراین «میشل نستردام» تصمیم گرفت که برای ادامه‌ی تحصیلات پزشکیِ خود به مونپلیه مراجعت کند. دو سال بعد «میشل» موفق به اخذ دانشنامه‌ی پزشکی از دانشگاه مونپلیه گردید و رئیس دانشکده‌ی پزشکی هنگام اعطای دانشنامه، طبق سنت معمول آن‌زمان به وی گفت: «حال می‌توانی بروی برادرت قابیل را بُکشی!» ولی وی هیچ‌کدام از این دو راه را انتخاب نکرد، بلکه تصمیم گرفت مونپلیه را تَرک گفته، مانند یک آواره به جهان‌گردی بپردازد.

نوستراداموس
نوستراداموس؛ پرتره‌ی اصلی، اثر پسرش سزار

درباره‌ی این دوره از زندگیِ او اطلاعات صحیحی در دست نیست. به‌طوری که از کتب نویسندگان زندگی‌نامه‌های او برمی‌آید، وی به شهرهای بردو، تولوز، لیون و لاروشل مسافرت نموده و در هر یک از این شهرها با درمان‌های معجزه‌آسای خود بیماران را معالجه می‌نموده و در اوقات فراغت نیز به مطالعه‌ی کتاب‌های اسرارآمیزی می‌پرداخته‌است. «میشل نستردام» مدت‌ها به این زندگیِ خانه‌به‌دوشی ادامه داد و بالاخره در سال ۱۵۳۸م اروپا را تَرک گفت و عازم سفر دور و درازی گردید و پس از هشت‌سال از این سفر طولانی، با دانش‌های جدیدی که او را به بزرگ‌ترین منجم و غیب‌گوی جهان مبدل ساخته‌بود، به فرانسه مراجعت کرد. حال دیگر او را «نوستراداموس» می‌خواندند! «نوستراداموس» در کتاب‌های خود به اقامت‌های خویش در شهرهای وین، میلان، ژن و ونیز اشاره کرده‌است، ولی مهم‌ترین مسافرت خود؛ یعنی سفر به مصر و آسیای صغیر موطن کلدانی‌ها را که پیشگامان علم نجوم می‌باشند، مسکوت گذاشته‌است. او در ایران و مصر با مطالعه‌ی کتاب‌های مربوط به کیمیاگری و سحر، منجمله کتاب‌های «جابر بن حیان» و «جدول زمرد» که در آن به زبان عربی کلیه‌ی اسرار زمین و آسمان تشریح شده‌است، به رموز اخترشناسی و غیب‌گویی دست یافت.

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  تعزیه و عزاداری؛ به‌قلم آخوندزاده در زمان قاجار!
نوستراداموس
یک نقاشی از جابر بن حیان

بدین‌ترتیب موقعی که «نوستراداموس» در سال ۱۵۴۷م به فرانسه مراجعت کرده و در شهر سالون (واقع در ایالت اکس‌آن‌پروانس) مستقر گردید، کاملاً از لحاظ جسمی و روحی تغییر پیدا کرده و گویی به شخص دیگری تبدیل شده‌بود و اگرچه هنوز بیش از ۴۴ سال از سنش نگذشته‌بود، به علت ریش سفید و قیافه‌ی شکسته‌اش، مرد سالخورده‌ای به نظر می‌رسید. همچنین وی در همان سال با بیوه‌ی یکی از بازرگانان ازدواج کرد و بعدها از این زن که «آن پونسارد» نامیده می‌شد، دارای هشت فرزند گردید. «نوستراداموس» برای امرار معاش همچنان به حرفه‌ی پزشکی اشتغال می‌ورزید، ولی همین‌که شب فرا می‌رسید، به اطاق اسرارآمیزی که در روی پشت‌بام خانه‌ی خود ساخته‌بود پناه می‌برد و در آن‌جا به نظاره‌ی ستارگان و ماه و یا به مطالعه‌ی کتاب‌هایی که از ایران آورده‌بود می‌پرداخت. در همین خلوتگاه که در عین حال یک آزمایشگاه کیمیاگری و رصدخانه به‌شمار می‌رفت بود و در این موقع تواناییِ مکاشفه و غیب‌گویی را پیدا می‌کرد. به‌طوری که خودش می‌گوید، وی در این لحظات به حالت خلسه درمی‌آمد و وقایع آینده را به‌طور روشنی می‌دید و علاقه به سرودن شعر وجودش را تسخیر می‌کرد، و به ناچار به گفتن رباعیاتی که بعدها به‌صورت کتابی تحت عنوان «سِنتوری» (Centuries؛ به معنای قرن‌ها) منتشر گردید می‌پرداخت.

نوستراداموس
جلد اول کتاب سِنتوری

مفسرین معتقدند که «نوستراداموس» در این رباعیاتِ پُر از استعارات، با جملات مقطع و اصطلاحات قدیمیِ خاص قرن ۱۶م، بسیاری از وقایع مهم تاریخیِ آینده را پیش‌بینی کرده‌است. مثلاً در یکی از معروف‌ترین رباعیات «نوستراداموس» که به عقیده‌ی مفسرین بروز انقلاب کبیر فرانسه در آن پیش‌بینی گردیده بوده‌است، به این مضمون می‌باشد: «سولوز از ماری جدا خواهد شد و کلاهی به‌سر خواهد نهاد، در مراجعت زد و خوردی در توئیل رخ خواهد داد، ۵۰۰ نفر شرکت خواهند جست، ناربن خیانت خواهد کرد.» به عقیده‌ی مفسرین در این رباعی منظور از «سولوز» همان «لویی شانزدهم» و منظور از «ماری»، همان «آنتوانت» ملکه‌ی فرانسه می‌باشد که در نتیجه‌ی بروز انقلاب، او را از شوهرش دور ساختند. عبارت «کلاهی به‌سر خواهد نهاد»، اشاره به کلاهی به رنگ مخصوص انقلابیون می‌باشد که شورشیان پس از بازداشت «لویی شانزدهم» به‌سر او نهادند. همچنین منظور از «زد و خورد در توئیل» همان قیامی‌ست که در باغ یا کاخ تویلری در نتیجه‌ی حمله‌ی ۵۰۰ نفر از شورشیان اهل مارسی به وقوع پیوست و در رباعیِ فوق، به شرکت‌کردن این ۵۰۰ نفر اشاره شده‌است. «خیانت ناربن» که در رباعیِ فوق پیش‌بینی شده نیز با واقعیت تاریخی تطبیق می‌نماید؛ زیرا وزیر جنگِ «لویی شانزدهم»، «کنت ناربن لارا» نامیده می‌شد و «لویی» به علت عدم رضایت از او، وی را از کار برکنار می‌کرد.

نوستراداموس
فتح باستیل در تاریخ ۱۴ جولای ۱۷۸۹م، اثر ژان پیر اوئل

در سال ۱۵۵۵م «نوستراداموس» مجموعه‌ رباعیات خود را تحت عنوان «سِنتوری» به چاپ رسانید. استقبال مردم از این کتاب به اندازه‌ای بود که نُسخ چاپ اول آن در ظرف چند هفته نایاب گردید! از همان بدو امر، رباعیات «نوستراداموس» به علت دقتی که در پیش‌گوییِ وقایع آینده‌ی نزدیک از قبیل «بروز جنگ‌های مذهبی»، «قتل دوکِ گیز» و «به‌سلطنت‌رسیدن هانری چهارم» در آن‌ها مشاهده می‌شد، نظر معاصرین را به خود جلب نمودند، ولی این معاصرین قطعاً بیش از پیش دچار شگفتی می‌گردیدند اگر می‌دانستند که سایر پیش‌گویی‌های «نوستراداموس» که شامل وقایع چندین قرن بعد از عمر خودش می‌گردید نیز با همان دقت با واقعیات تاریخی تطبیق خواهد نمود!

نوستراداموس
نوستراداموس

برای مثال به عقیده‌ی مفسرین، رباعیِ شماره‌ی ۶۰ جلد اول «سِنتوری» که در آن گفته شده‌است: «یک امپراطور در ایتالیا (اشاره به اصالت خانوادگیِ ناپلئون) تولد خواهد یافت»، ظهور «ناپلئون اول» امپراطور فرانسه را پیش‌بینی کرده‌است! همچنین رباعیِ دیگری که می‌گوید: «در ژرفی فرقه‌های مختلفی که به بُت‌پرستان دوران باستان شباهت دارند، به وجود خواهند آمد»، اشاره‌ای به پیدایش رژیم نازی در آلمان می‌باشد! رباعیِ شماره‌ی ۴۲ در جلد اول که می‌گوید: «در کنار دریاچه‌ی لمان مجالس وعظ پُرهیاهویی به‌پا خواهد شد»، ناظر به جامعه‌ی ملل (سازمان) می‌باشد که پس از جنگ جهانی اول تأسیس گردید! همچنین بمباران برلن (آلمان) در جنگ دوم جهانی در رباعیِ شماره‌ی ۳۴ در جلد ششم به این شرح پیش‌بینی شده‌است: «آتشی که از ماشین زبانه می‌کشد، آسایش سردار بزرگی را که در محاصره قرار گرفته، به‌هم خواهد زد.»

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  سرود ملی ایران؛ از ناصرالدین‌شاه قاجار تا عموسبزی‌فروش! + موزیک‌ها
نوستراداموس
بالا: پرچم نیمه‌رسمیِ جامعه‌ی ملل از ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۱م – پایین از راست: ناپلئون بناپارت – آدولف هیتلر

در رباعیِ شماره‌ی ۴۱ در جلد دوم عبارت «یک ستاره‌ی بزرگ هفت‌روز خواهد سوخت»، انفجار بمب اتمی پیش‌بینی شده‌است! و همچنین اختراع ماهواره‌ها و سفینه‌های فضایی در رباعیِ شماره‌ی ۶۷ در جلد چهارم که می‌گوید: «ماشین‌هایی که دارای بُرد طولانی خواهند بود، به سیارات خواهند رسید» نیز پیش‌بینی شده‌است! همچنین در رباعیِ شماره‌ی ۲۱ در جلد ششم عبارت «هنگامی‌که مردم قطب شمال باهم متحد می‌شوند»، اشاره به تسخیر قطب‌ها می‌باشد! به عقیده‌ی مفسرین، «نوستراداموس» بسیاری دیگر از وقایع تاریخیِ عصر حاضر، منجمله «شکست فرانسه در جنگ جهانی دوم» و نجات آن کشور و حتی بهبودی را که در وضع اقتصادی مملکت مذکور پس از بحران ناشی از جنگ جهانی دوم حاصل شده‌بود، پیش‌بینی کرده بوده‌است!

نوستراداموس
بالا: انفجار بمب اتمی – پایین از راست: کاسینی‌هویگنس در حال ورود به مدار کیوان – ماهواره‌ی مخابراتیِ میل‌استار

یک‌روز «نوستراداموس» در یکی از کوچه‌های سالون، با راهبی موسوم به «پرتی» برخورد نمود و به محض دیدن او به زانو درآمده و با کمال فروتنی نسبت به وی ادای احترام کرد. عده‌ای که ناظر این جریان بودند، از «نوستراداموس» پرسیدند: «چرا تا این‌حد به یک راهب سادہ احترام گذاشته‌است؟!» وی در پاسخ گفت: «در مقابل پاپ اعظم باید به همین‌گونه ادای احترام نمود!» مستمعین تصور کردند که «نوستراداموس» با گفتن این عبارت قصد شوخی داشته‌است، ولی در سال ۱۵۹۵م «پرتیِ» راهب که قبلاً به‌نام «کاردینالی» رسیده‌بود، به سِمَت «پاپ اعظم» با لقب «سیسکت کنت» انتخاب گردید!

نوستراداموس
نوستراداموس

«کاترین دومدیسی» (یا مدیچی) ملکه‌ی فرانسه یک نسخه از کتاب «سِنتوری» را در کاخ لوور پاریس از دست فرماندار ایالت پروانس دریافت داشت. ملکه که به علم نجوم و کیمیاگری بسیار علاقه‌مند بود، تعدادی منجم، منجمله «روگیئری»، «رنیه»، و «لوک گوریک» را در سلک درباریان خود درآورده‌بود و منجم اخیرالذکر که بیش از سایرین مورد اعتماد ملکه بود، به «هانری دوم» پادشاه فرانسه توصیه کرده‌بود که از هر گونه مبارزه‌ی تَن‌به‌تَن اجتناب جوید، وگرنه جراحتی به سرش وارد خواهد آمد، ولی ملکه هنگامی‌که کتاب «سِنتوری» را مطاله می‌کرد، به یکی از رباعیات «نوستراداموس» که همین موضوع را به‌طور دقیق‌تری پیش‌گویی کرده‌بود، برخورد! در رباعیِ مذکور چنین گفته شده‌بود: «در میدان مبارزه طیِ یک دوئل عجیب، شیر جوان بر شیر پیر غلبه خواهد کرد، چشمان مغلوب در قفس طلایی خواهد ترکید، و او پس از تحمل دردهای وحشتناکی جان خواهد سپرد!» ملکه چنان از خواندن این رباعی متوحش گردید که بلافاصله به فرماندار ایالت اکس‌آن‌پروانس دستور داد که شخصاً نزد «نوستراداموس» رفته و او را از طرف ملکه به دربار دعوت کند.

نوستراداموس
از راست: کاترین دومدیسی که پس از سال ۱۵۵۹م، کلاه و روبند سیاه (به دلیل بیوه‌بودن) را بر سر می‌گذاشت. – پرتره‌ی هانری دوم، اثر فرانسوا کلوئه

«نوستراداموس» که در آن‌وقت ۵۳ سال داشت، به پاریس آمد و با تشریفات کامل مورد پذیراییِ دربار قرار گرفت. ملکه که گویی قصد داشت این غیب‌گوی معروف را بیازماید، بلافاصله او را به حضور پذیرفت و گفت: «می‌خواهم بدانم سرنوشت پسرانم چه خواهد بود…» و «نوستراداموس» پاسخ داد: «برای این‌که بتوانم درباره‌ی آینده‌ی آن‌ها چیزی بگویم، باید قبلش آن‌ها را ببینم.» بنابراین «کاترین» پسران خود را احضار کرد. در آن موقع بزرگ‌ترین پسرش «فرانسوای دوم» ۱۲ سال و پسر دومش «شارل نهم» پنج سال و سومین پسرش «هانری سوم» چهار سال داشت و کوچک‌ترین آن‌ها (فرانسیس) که بعداً «دوکِ آنژو» لقب یافت، کودک شیرخواره‌ای بود. «نوستراداموس» پس از دیدن آن‌ها گفت: «هر چهار نفرشان به سلطنت خواهند رسید!» این پیش‌گویی برای «کاترین دومدیسی» وحشت‌انگیز بود؛ زیرا به‌سلطنت‌رسیدن هر چهار پسرش مستلزم آن بود که همه‌ی آن‌ها در سنین جوانی بدرود حیات گویند! بنابراین ملکه از «نوستراداموس» راجع به این پیش‌گویی توضیحات بیشتری خواست، ولی وی از دادن اطلاعات بیشتر امتناع ورزید و گفت: «غالب اوقات اطلاع‌یافتن از جزئیات امر، خطراتی به وجود می‌آورد.»

شاید این پست هم برای شما جالب باشد:  فیلمی تأمل‌برانگیز از تشییع‌جنازه‌ی قصاب پراگ «راینهارت هایدریش»! + تصاویر
نوستراداموس
بالا از راست: پرتره‌ی فرانسوای دوم، اثر فرانسوا کلوئه – پرتره‌ی شارل نهم، اثر فرانسوا کلوئه – پایین از راست: پرتره‌ی هانری سوم، اثر اتین دومونستیه – پرتره‌ی فرانسیس، دوکِ آنژو

طولی نکشید که پیش‌گویی «نوستراداموس» به تحقق پیوست! سه‌سال بعداز آن تاریخ، «فرانسوای دوم» در سن ۱۵ سالگی به سلطنت رسید، ولی پس از یک‌سال درگذشت. «شارل نهم» که جانشین او گردید نیز در سن ۲۴ سالگی فوت کرد. موقعی‌که وی هنوز به سن بلوغ نرسیده‌بود و مادرش «کاترین دومدیسی» به‌عنوان نایب‌السلطنه تمام امور را در دست داشت، کشتار معروف «سن‌بارتلِمی» به وقوع پیوست. «فرانسیس، دوکِ آنژو» آخرین پسر «کاترین دومدیسی» که به سلطنت فلاندر رسیده‌بود نیز در سن ۲۹ سالگی مسموم گردیده و بدرود حیات گفت! در دومین ملاقاتی که بین «کاترین دومدیسی» و «نوستراداموس» صورت گرفت، ملکه از او تقاضا کرد که معنیِ رباعی‌ای را که در آن کشته‌شدن «هانری دوم» در یک دوئل خطرناکی را پیش‌بینی کرده‌بود، روشن سازد. «نوستراداموس» پاسخ داد: «من نمی‌توانم راجع به این موضوع مطالب تازه‌ای بگویم، جز این‌که مسبب این قتل به نوبه‌ی خود به طرز فجیعی کشته خواهد شد!»

نوستراداموس
صبحی در مقابل دروازه‌ی لوور، اثر ادوار دبا پونسان در قرن ۱۹م، که کاترین لباس سیاه بر تَن دارد.

یک‌سال بعد، پس از آن‌که «نوستراداموس» با مستمریِ ۳۰ سکه‌ی طلا در ماه که ملکه برای او مقرر داشته‌بود، به شهر سالون در ولایت اکس‌آن‌پروانس مراجعت کرده و در آن‌جا مستقر شده‌بود، خبر رسید که «هانری دوم» کشته شده‌است! پس از این واقعه، درباریان ساکن لووریک، رباعیِ دیگر «نوستراداموس» را که در آن اوضاع فرانسه پس از فوت «هانری دوم» پیش‌بینی شده‌بود، به خاطر آوردند. در این رباعی چنین گفته شده‌بود: «دربار با وضع آشفته‌ای روبه‌رو خواهد گردید، مرد بزرگِ بلوا، به دست دوستش به قتل خواهد رسید، بدین‌ترتیب سلطنت با مشکلات بیشتری مواجه خواهد شد!» این پیش‌گویی نیز به تحقق پیوست! «هانری سوم» پادشاه فرانسه که نمایندگان طبقات عمومیِ کشور را برای شور درباره‌ی اوضاع مملکت به شهر «بلوا» دعوت نموده‌بود، در آن‌جا دستور قتل «دوکِ گیز» را صادر کرد و بدین‌ترتیب «دوکِ گیز» که در رباعی از او به‌عنوان مرد بزرگِ بلوا یاد شده‌بود و ناجوانمردانه به قتل رسید و در نتیجه‌ی این پیش‌آمد، جنگ داخلی که تا زمان به‌سلطنت‌رسیدن «هانری چهارم» ادامه پیدا کرد، آغاز گردید و عمر «نوستراداموس» کفاف نداد که شاهد جنگ داخلیِ فرانسه که خود آن را پیش‌بینی کرده‌بود، باشد…

نوستراداموس
کشتار سن‌بارتلِمی، اثر فرانسوا دوبوآ

در ماه مِی سال ۱۵۶۶م «کاترین دومدیسی» در حین مسافرت به ایالت اکس‌آن‌پروانس او را به دربار که در آن موقع در شهر ارل مستقر گردیده‌بود، احضار کرد. برای «نوستراداموس» که از بیماریِ نقرس رنج می‌برد و قوایش به تحلیل رفته‌بودند، مسافرت بسیار دشوار بود، اما وی دعوت «کاترین دومدیسی» را پذیرفت. همین‌که به حضور ملکه رسید، «کاترین دومدیسی» به او گفت: «شما را احضار کردم تا به سِمَت پزشک و مشاور مخصوص شاه منصوب نمایم.» «نوستراداموس» پاسخ داد: «علیاحضرت، این انتصاب آخرین افتخاری‌ست که نصیب من می‌گردد. مدت زیادی زنده نخواهم ماند؛ زیرا این ابراز لطف ملوکانه، نزدیک‌شدن پایان عمرم را اعلام می‌دارد.» ۱۰ سال قبل از آن تاریخ، وی در یکی از رباعیاتش درباره‌ی خودش چنین پیش‌گویی کرده‌بود؛ «پس از مراجعت از مأموریتی که از طرف شاه به او داده می‌شود، به‌سوی پروردگار خواهد شتافت و برادران و بستگان نزدیک و دوستانش جسد او را بین تختخواب و نیمکت خواهند یافت…»

نوستراداموس
رباعیِ یکم، ۱۵۵۵م، لیون‌بونهوم

«نوستراداموس» پس از آن‌که به شهر سالون مراجعت کرد و وارد خانه‌ی کوچکش گردید، در دفتر یادداشت‌های خود با دستی لرزان نوشت: «مرگ من نزدیک است.» آن‌گاه یکی از صاحبان محاضر رسمی را احضار نموده و وصیت‌نامه‌ی خود را به او تقریر کرد. صبح روز بعد که اول جولای (یا دوم جولای) ۱۵۶۶م بود، جسد او را در کنار میز کارش، همان‌طوری که خودش پیش‌بینی کرده‌بود، بین تختخواب و نیمکت میز تحریرش یافتند. بدین‌ترتیب یکی از مشهورترین غیب‌گویان جهان به‌طوری که خودش پیش‌گویی کرده‌بود، بدرود حیات گفت…! در ادامه تصاویر دیگری مربوط به «نوستراداموس» را مشاهده می‌کنید.

نوستراداموس
مقبره‌ی کنونیِ نوستراداموس در کالژیال سن‌لوران، در جنوب فرانسه که بقایای پراکنده‌ی او پس از سال ۱۷۸۹م به آن‌جا منتقل شد.
نوستراداموس
پلاک شهرداری بر روی زادگاه ادعاییِ نوستراداموس در سنت‌رمی (فرانسه) که او را به‌عنوان یک اخترشناس توصیف می‌کند و تاریخ تولد او را ۱۴ دسامبر ۱۵۰۳م (تقویم ژولیان) ذکر کرده‌است.
نوستراداموس
خانه‌ی نوستراداموس در اکس‌آن‌پروانس که پس از زلزله در سال ۱۹۰۹م بازسازی شد.
نوستراداموس
مجسمه‌ی نوستراداموس در اکس‌آن‌پروانس
نوستراداموس
کپی از ترجمه‌ی انگلیسیِ گارنسیر در سال ۱۶۷۲م از پیش‌گویی‌ها که در کتابخانه‌ی تاریخ پزشکیِ نیکسون، مرکز علوم بهداشت دانشگاه تگزاس در سن‌آنتونیو است.
نوستراداموس
تئوفیلوس دو گارنسیر؛ اولین مترجم انگلیسیِ پیش‌گویی‌های نوستراداموس

نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
برگرفته از مجله‌ی کنستلاسیون، چاپ پاریس، به‌قلم Sylvain Pleyel، ترجمه‌ی دکتر هادی خراسانی

اگر به «تاریخ» علاقه‌مند هستید؛ پیشنهاد می‌کنیم حتما در اینستاگرام خود به خانواده‌ی بزرگ ۳۴۰,۰۰۰ نفری «قجرتایم» بپیوندید! صفحه‌ی اینستاگرام ما به صورت «روزمره»، بروزرسانی می‌شود؛ پس همین حالا افتخار بدهید و در اینستاگرام خود شناسه‌ی «QajarTime» را جستجو و فالو کنید.

4.1/5 - (10 امتیاز)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *