در این مطلب میخوانید:
مقدمهای بر بردهداری در اسلام
قبل از اسلام، بندگی و بردگی در جهان معمول بود، ولی رفتار ملل با بردگان فرق میکرد؛ در یونان و روم رفتار با بردگان بسیار خشونتآمیز بود، اما ملت یهود با بردگان روشی مسالمتآمیز داشتند؛ دین آنها نسبت به اسرا خوشرفتاری را تأکید نموده و بندگی را هم فقط به مدت هفتسال محدود کرده که پس از انقضاء آن، آزادی را واجب دانستهاست. اسلام نیز با داشتن و گرفتن غلام و کنیز مخالفت نورزید و «مسعودی» تاریخنویس و جهانگرد عرب مسلمان، دربارهی برده داری در اسلام مینویسد:
«زبیر بن العوام هزار غلام و کنیز داشت، برده برای مالکین، حکم متاع و مال را دارد؛ به این معنی که خواجهی در بنده خود را به هر نحوی که میخواهد تصرف میکند؛ او را میفروشد و به رهن میگذارد و میبخشد، و اگر کنیز باشد با او همخوابی میکند… کنیز اگر بچهدار شود، بچه، فرزند مالک میشود. کنیز بچهدار را نمیتوانند بفروشند یا ببخشند؛ زیرا مادر فرزند است و پس از فوت مالک، بالطبع آزاد میشود. اسلام خوشرفتاری با بندگان را واجب و آزادیِ بندگان را کاری بسیار نیکو دانسته و آزادیِ بردگان را کفارهی بسیاری از گناههای بزرگ قرار دادهاست.»
بازار بردگان و قیمتگذاریها
با اینکه اعراب دعویِ انساندوستی میکردند، در دوران قدرت و کشورگشایی، نظام وحشیانهی بردگی را تحریم نکردند. طبق مقررات اسلامی، کلیهی سکنهی شهرهایی که مسخّر اعراب میشدند و همچنین کلیهی کفاری که هنگام جنگ به اسارت درمیآمدند، در عِداد موالی و بردگان بهشمار میرفتند. هر گاه اسیر کافر، مسلمان میشد، بندگی و اسارت او از میان نمیرفت. برده در حکم مال و داراییِ اشخاص محسوب میشد و صاحبان برده نیز بر مال و جان بردگان مختار بودند. هنگامی که مجاهدین اسلام بردهها را به امام وقت عرضه میکردند، او یکپنجمِ آنها را به خدمات عمومی میگماشت و بقیه را در اختیار آنان میگذاشت، و آنان این متاع را در معرض خرید و فروش و رهن و اجاره قرار میدادند.
در غالب شهرها، بازار مهمی برای خرید و فروش انواع بردهها از مرد و زن وجود داشت. صاحبان برده، غلامان را از جهت پیری، جوانی، زشتی و زیبایی مورد تفتیش قرار میدادند و بردگانی را که از آنها منفعتی عاید نمیشد، گردن میزدند و آنهایی را که جوان و مستعد بودند، تربیت میکردند و به بهای گران میفروختند، و پسران را هم در هر رشته که شایسته بودند، به کار میگماشتند. قیمت غلامان و کنیزان زیبا، خوشآواز و موسیقیدان تا صدهزار درهم میرسید. «سعید» برادر «سلیمان عبدالملک» برای خرید کنیزی، یکمیلیون درهم تسلیم کرد و «هارونالرشید» هم کنیزی را به یکصد هزار دینار خریداری نمود.
بردهداری پس از حجاب در اسلام
پس از آنکه حجاب در خاورمیانه سایه افکند، صاحبان برده و تجار، غلامان را اخته کردند. یکی از دلایل خواجهکردن بردگان بیگناه، فقط برای این بود که آمد و رفت آنها در حرمسرا بلامانع باشد. «امین» پسر «هارونالرشید» به غلامان علاقهای فراوان داشت؛ به همین مناسبت دستور داد تا عدهای مشّاطه و آرایشگر، آنها را مانند زنان زینت کنند؛ یعنی به غلامان لباس زنانه پوشانیدند و کنیزان را به شکل مردان درآوردند! تنها در قصر «الحاکم باللّه» (خلیفهی فاطمیون مصر) ۱۰ هزار کنیز و غلام زندگی میکردند! طبق احکام اسلامی، هر کس میتوانست با رعایت عدالت، چهار زن عقدی و هر قدر بخواهد، صیغه یا کنیز برای تمتع شهوانیِ خود اختیار کند. به همین مناسبت، از صدر اسلام، همواره در داخل خانوادهها، بین بانوان و کنیزان، اختلاف و نزاع داخلی وجود داشت و همیشه با نوزادگان به فرزندانی که از کنیز به دنیا آمدهبودند، به دیدهی تحقیر و پَستی مینگریستند.
«جرجی زیدان» در اینباره مینویسد که در اثنای فتوحات اسلامی، اسیر بهقدری فزونی یافت که هزارهزار شمارش میشد، و دَهدَه به فروش میرفت؛ بهخصوص در ایام بنیامیه (امویان) که فتوحات اسلامی توسعه یافت. برای مثال «موسی بن نصیر» در سال ۹۱ه.ق، ۳۰۰ هزار تَن را در افریقیه اسیر کرد و پنجیکِ آنها را (۶۰۰ هزار تَن) برای خلیفه «ولید بن عبدالملک» به دمشق فرستاد، و البته از تُرکستان و سایر نقاطی که در زمان «بنیامیه» فتح میشد، به همین میزان اسیر میآوردند. «ابراهیم» فرمانروای غزنین در سال ۴۷۲ه.ق، از یک قلعه در هند، صدهزار اسیر آورد و در جنگ دیگری که در سال ۴۴۰ه.ق به سرداریِ «ابراهیم ینال» که در روم واقع شد، مسلمانان غیر از چهارپایان، صدهزار تَن اسیر گرفتند. علاوه بر اسرای جنگی، همهساله فرمانروایان اسلامی از ممالک تُرکستان و بربر و غیره، گروه بسیاری غلام سفید (زن و مرد) بهجای مالیات به دارالخلافه میفرستادند.
بدینترتیب در میان مسلمانان، غلام و اسیر و زرخرید بسیار بود، تا آنجا که یک مسلمان گاهی از ۱۰ تا ۱۰۰ یا هزار بنده داشتهاست! در زمان ایوبیان یک لشکر سوار دَهها بنده و گماشته و خدمتگزار داشت. در روزگار بنیامیه که دورهی تجمل و شکوه بود، بندهداری بیشتر رواج داشت. در هنگامی که امیری سوار میشد، ۱۰۰ یا ۵۰۰ و یا هزار غلام در رکاب وی بودند. همینکه غلامان فراوان میشدند، شخصی را بهنام «استاد» برای تربیت و ادارهی امور آنان تعیین میکردند، و امیران و بزرگان، غالباً این بندگان را تیراندازی و فنون جنگی میآموختند، و بهجای سپاهی، برای حفظ و حمایت خویش به کار میبردند.
از غلامان سفید و سیاه تا اختهکردن
«اِخشید» والیِ مصر، ۸۰۰ هزار بندهی مسلح داشت که هر شب دوهزار تَن آنان در کاخ او کشیک میدادند. غالباً این سپاهیان (غلامان) را خرید و فروش میکردند. دستهی دیگر از غلامان سفید، از قبیل تُرک، رومی، ایرانی، بربری، زنگی و صقلبی (اسلاو) از زن و مرد، خانهزاد و زرخرید و جز آن، مخصوص انجامدادن امور خانگی بودند و به کارهای آشپزی، دربانی، فراشی، انبارداری، قایقرانی، رکابداری و امثالهم میپرداختند. گاهی عدهی غلامان بهقدری بسیار بود که از تعداد لازم برای انجامدادن امور سپاهیگری و خدمات خانگی و پاسبانی نیز بیشتر میشد. در آنموقع غلامداران متمول و ثروتمند به گروه بسیاری از آنان لباسهای فاخر میپوشانیدند و آنان را جزء تجملات و تفریحات قرار میدادند؛ نخستینبار «امین» پسر «هارونالرشید» بود که به این کار اقدام کرد. چنانکه گفتیم وی غلامان بسیاری (بهخصوص خواجگان) خرید و آنان را لباس زنانه پوشانید و در کاخهای خویش جا داد.
سپس سایر خلفا نیز از این امر پیروی کردند و غلامبچههای سفید و سیاه گرد آوردند و تعداد غلامبچههای سفید و سیاه «المقتدر باللّه» از ۱۱ هزار میگذشت! غلامبچههای سفید معمولاً دیلمی، تُرک و طبری بودند و غلامبچههای سیاه بومی و غیره را هم از مکه، مصر و افریقیه میآوردند. خلفا غالباً از زنگیان، گاردی مخصوص جهت حمایت خویش تشکیل میدادند. گروهی از غلامان هم خواجه نامیده میشدند؛ اختهکردن مردان یک عادت شرقیِ باستانی است و این امر ابتدا در میان آشوریان، بابلیان و مصریان معمول بودهاست، و یونانیان از آنان، و رومیان از یونانیان، و فرنگیان از رومیان این شیوهی سبعانه و غیر انسانی را اقتباس کردند. قبلاً تصور میرفت که خواجگان فاقد قوای دلیری و مردانگی میشوند، ولی عدهای از همین خواجگان، جزء اشخاص مهم تاریخی شدهاند و در امور کشوری و لشکری، مقامی مهم یافتهاند. پسران را به جهات بسیاری اخته میکردند؛ از جمله برایی اینکه آزادانه در حرمسرا بمانند و رابط میان زنان و مردان باشند.
ارتقای غلامان و بردگان در تاریخ اسلام
یکی از دورههایی که غلامان و خواجگان نفوذ بسیاری در امور دولتی داشتهاند، در عهد عباسیان است. در میان غلامان متنفذ عباسیان، بیش از همه، نام «مسرور» خادم «هارونالرشید» را میشنویم، ولی او چندان قدرتی نداشتهاست. نخستین خلیفهای که غلامان بسیاری گرد آورد و آنان را معرب ساخت «امین» بود. او چون به خلافت رسید، خواجههای بسیاری خریده، آنها را انیس شبانهروزی و سرپرست خوراک و امر و نهی خویش قرار داد، و دستهای از آنان را جرادیه و دستهی دیگری از خواجگان سیاه را غرابیه نامید. «امین» از نظر مصالح سیاسی و خود، این خدمتگزاران را جمع نکرد، بلکه منظوری جز خوشگذرانی و عیاشی نداشت، تا آنجا که شاعران دربارهی آن وضع، شعرها گفتند و اَمرَدبازیِ امیر را با ذکر اسامیِ گروهی از آن اَمرَدان به شعر درآوردند.
همینکه تعداد خدمتگزاران و غلامان در دستگاه خلفا فزونی یافت، آنان را به چند دستهی رومی یا تُرک، حبشی، سغدی، بربری، سیسیلی و جز آن تقسیم کردند و تقریباً تشکیلاتی مانند تشکیلات نظامی برای آنان ترتیب دادند و مقرری و مستمری برایشان تعیین کردند. اساساً استخدام غلامان و ممالیک و غیره در سرای خلفا و امرا به منظور انجامدادن کارهای خانوادگی بود؛ سپس از وجود آنان برای حفظ و حمایت خود و منزلهای خویش استفاده کردند و طبعاً بهای چنین غلامان و خدمتگزارانی روزافزون میگشت و از صد تا هزار دینار بیشتر یا کمتر از آن میبود؛ و چهبسا که امیران بیش از ۵۰۰ و بلکه هزار غلام داشتند، و از آنجمله «بفالشرانی» یکی از سرداران تُرک ۵۰۰ غلام داشت. غلامان دربار خلفا دستهدسته بودند و هر دستهای نامی داشت؛ مانند غلامان کوچک، سنگی، پیادگان و غیره.
تفاوت دستههای سپاهیِ تُرک با دستههای غلامان مملوک، آن بود که سپاهیان تُرک برای دولت کار میکردند و از دولت حقوق و مقرری میگرفتند، و بعضی از آنان اجیر و بعضی دیگر نیز مملوک بودند، ولی دسته غلامان، برعکس، خدمتگزاران شخصیِ خلیفه یا امیر بودند و از شخص خلیفه یا امیر حقوق میگرفتند و از خانه و شخص او حمایت میکردند. گاهی هم این خدمتگزاران شخصی، جزو سپاهیان دولت درمیآمدند و گاهی نیز بنا به مقتضیات، با سپاهیان همکاری میکردند. بعضی از خلفا بندگانی را میخریدند که با دشمنان آنان مبارزه کنند و چهبسا که دستهای از این خدمتگزاران بر خلیفه چیره میشدند، وی را اذیت میکردند و آنان هم از دستههای دیگر غلامان استمداد کرده، دستهی مخالف را نابود میساختند.
گروهی انبوه از خواجگان و غلامان در دستگاههای دولتیِ مسلمانان به مقامات مهم سرداریِ سپاه و امارت و خزانهداریِ کل و غیره رسیدند؛ برای مثال «المعتضد باللّه» خلیفهی عباسی، غلامی داشت بهنام «بدر» که در دورهی خلافت او به مقام فرماندهیِ کل سپاه رسید و نام خود را بر سپرها و بیرقها نگاشت و نسبت به مولای خود، همهنوع اخلاص میورزید و سرانجام در راه یاریِ «المعتضد» کُشتهشد. «جوهر» سردار فاطمیان، غلامی رومی بیش نبود که در اواسط قرن چهارم ه.ق، مصر را برای فاطمیان گشود و شهر قاهره را ساخت… همچنین در اندلس (خلفای اموی) و در دولت سلجوقیان، آلبویه و جز آنان، خواجگان و غلامان به مقامات مهمی ارتقا یافتند.
استاد «سعید نفیسی» در کتاب «تاریخ خاندان طاهری» در پیرامون بردگان چنین مینویسد:
«در تمدن این دوره، چیزی که بسیار جالب است، بردگی و زرخریدی است؛ زیرا که تازیان در کشورهای خود، هر جا که رفتهبودند، عدهی کثیری از مردم آن سرزمین را اسیر کرده و این اسیران را بردهی خود میدانستند. ملاکان و حتی خُردهمالکان، در کارهای کشاورزی، همیشه این بردگان را به کار میگماشتند و حتی جوانانشان را اخته میکردند و جامهی زنانه میپوشانیدند و در حرمسرای خود به کار میبردند. بردگانی را که در کِشتزارها بیگار میکردند، «قن» مینامیدند و این بردگان وابسته به همان زمین بودند؛ چنانکه اگر آن زمین به مالک دیگر میرسید، یا به اقطاع داده میشد و یا در کشورستانی به دست دیگری میافتاد، این بردگان با همان زمین به ملکیت مالک جدید داخل میشدند. این بردگان که از جان سیر بودند و از این زندگی به ستوه آمدهبودند، کراراً برخاسته و سر به شورش برافراشتند، و مهمترین قیامی که کردند، در سال ۲۵۵ بودهاست. در آن سال جمع کثیری از بردگان سیاهپوست برخاستند و مردی را که «علی» پسر «محمد علوی برقعی» نام داشت و او را «الناجم» یعنی ستارهشناس میگفتند، به فرماندهیِ خود برگزیدند و به همین جهت او را «صاحبالزنج» یعنی سرکردهی زنگیان نامیدند؛ و این فتنه و قیام تا مدتی دوام داشت.»
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم
منابع؛
تاریخ تمدن اسلام، ج۵، جرجی زیدان
تاریخ اجتماعیِ ایران، ج۳، مرتضی راوندی
پرتو اسلام، ترجمهی عباس خلیلی عراقی