در این مطلب میخوانید:
مقدمهای بر دعوای حیدری نعمتی
«دعوای حیدری و نعمتی» اکنون در محاورات و مکاتبات، بهعنوان استعارهای در معنای نزاع بیپایه و بیمعنا به کار میرود؛ دعوا و منازعهای که نه ریشه و علت آن برای طرفین درگیر مشخص است و نه برای دیگرانی که خارج از گود، شاهد آن هستند. این تمثیل بسیار در خصوص منازعات سیاسی به کار میرود و به نحوی دستاویزی برای بیهودهنامیدن مجادلات و اختلافنظر گروههای سیاسی است. در واقع حیدریها و نعمتیها، پیروان دو فرقهای بودند که در بسیاری از شهرهای ایران در عصر صفوی و پس از آن با یکدیگر رقابت، دشمنی و درگیریِ مداوم و شدید داشتند که در اینجا نیز بهعنوان «دعوای حیدری نعمتی» از آن یاد میکنیم، اما مقصود از دعوای حیدری و نعمتی چیست؟ این دو جماعت چه بودند، چه کردند و چه شد که به شکل یک استعاره به تاریخ پیوستند؟ این مطلب به دنبال آن است که به شکلی مجمل، پاسخ پرسشهای مزبور را مطمح نظر قرار دهد.
حیدریها و نعمتیها
آنچه از منابع به دست میآید، منازعهی حیدری و نعمتی، عمدتاً در قرن هشتم هجری و از تبریز آغازیدن گرفت؛ جایی که میان طرفداران «شاه نعمتالله ولی» و «قطبالدین حیدر تونی» رقابت و درگیری شکل گرفت. «نعمتالله ولی» صوفیِ معروف ایرانیست که خود سنیمذهب و به اقوال شافعی یا حنفیمسلک بودهاست. در خصوص انتساب جماعت حیدری نیز اشتباهاتی در متون رخ داده و گاه «میر حیدر تونی» با «قطبالدین حیدر تونی» اشتباه گرفته شدهاست؛ چنانکه در «مرآه البُلْدَان» (یا مرآت بُلْدَانِ ناصری) و «رَیحانَهُ الاَدَب» این دو شخصیت یکسان تلقی شدهاند، اما «محمدامین حشری تبریزی» به خوبی تفاوت این دو شخص را متذکر میشود: «سلطان میرحیدر تونی که با لقب قطبالدین حیدر نیز خواندهاند، مولد او باکو و مدفنش تبریز و معاصر قارایوسف بودهاست و نسبتی با قطبالدین حیدر تُرکنژاد که مرید خواجه احمد یسوی است و در خراسان در محلی که به نسبت قبرش تربت حیدریه میگویند ندارد.»
منازعهی حیدریها و نعمتیها به شکلی تمامعیار در جریان بودهاست و از خانه تا لباس را در برمیگرفت. «انگلبرت کمپفر» در خصوص لباس و شیوهی پوشش این دو گروه ذکر کردهاست: «حیدریها عمامهای دارند پنجترک که از پارچهای کهنه ساخته شدهاست، پشت خود را با پوست دباغینشده میپوشانند و در دستی چوبدست و در دست دیگر بوقی دارند. نعمتاللهیها لباسشان کمتر عجیبوغریب است.» علاوه بر این، حیدریها و نعمتیها هر گونه روابط خانوادگی و ازدواج را میان خود ممنوع ساختهبودند. محلههای زیست این گروهها نیز جدا بودهاست. نواحیِ تحت اختیار نعمتیها به «نعمتیخانه» و نواحیِ تحت اختیار حیدریها به «حیدریخانه» معروف بودهاست. در بسیاری از شهرها، این نواحی مشخص بودهاست. برای مثال در شیراز پنج محلهی ناحیهی شرق، حیدری و پنج محلهی غرب، نعمتی بودهاند. در اصفهان نیز پنج محله به نعمتیها و چهار محله به حیدریان تعلق داشتهاست.
درگیریِ میان حیدریها و نعمتیها در روزهای عادی و دورهای وجود داشته و در روزهای خاص مذهبی مانند عاشورا و یا شهادت «حضرت علی» به اوج خود میرسید. «ژان باپتیست تاورنیه» شرح میدهد که حیدریان و نعمتیان بر سر «جنگ شیر و خرس و گاو و قوچ و خروس و سایر حیوانات» شرطبندی میکردند که در نهایت به درگیریِ فیزیکی منجر میشد. گزارشهایی وجود دارد که در روز عید قربان در اصفهان، درگیریهای خونین شکل میگرفت که هر ساله بین ۳۰ تا ۴۰ نفر زخمی و سه یا چهار نفر نیز کشته میشدند.
نگاهی کوتاه و تاریخی
اکنون با نگاهی به تاریخ میتوان ریشهی این منازعه را در رقابت مذهبی میان شیعه و سنی یافت. هر چند که در گفتارهای «قاضی نورالله شوشتری» آمده که هر دُوی بزرگان این دستهها شیعیمسلک هستند، اما او در جایی مطرح میکند که مریدان وی سنیمذهباند: «اما جمعی از اهل تبریز که خود را مرید «سیدنعمتالله» میدانند، به گمان آنکه «سیدنعمتالله» مذهب شافعی داشته، سنیِ شافعی بودهاند.» به واقع، شخص «نعمتالله» ولی سنیمذهب بوده، اما اعقاب وی در دورهی صفویه تغییر مسلک داده و با جعل پارهای از ابیات و انتساب آن به «نعمتالله»، سعی در شیعهنشاندادن آن کردند؛ در نتیجه، در دورهی حکمرانیِ صفویه بر ایران، هر دُوی این جماعات شیعه بودهاند، اما این نزاع با دخالت دولت و دستگاه صفوی، پُررنگ و شالودهی آن مستحکم شد.
«پیترو دلا واله» سیاح ونیزی در این خصوص ذکر کردهاست: «شاهعباس گاه به قصد تفریح در برخورد دو دسته مداخله میکند و بعد از آنکه به مِیل خویش آن دو را به جان خود انداخت، به چابکی از میدان بیرون میرود و در کنار پنجرهی خانهای به تماشای زدوخورد دو دسته و نتیجهی شوم آن مینشیند.» این تفریح شاهانه بعدتر و بهویژه در دورهی قاجار، بدل به یک سیاست مناسب جهت حفظ توازن قوا در مناطق مختلف و تضعیف مخالفین بدل میشود. بهویژه آنکه دولتهای سنتی در ایران قوای لازم جهت اعمال قدرت در مناطق دوردست را نداشتهاند، سیاست تحریک حسادتها و تضادهای مذهبی و قومی و شوراندن یک گروه بر گروه مخالف مَد نظر، میتوانست به حفظ قدرت پادشاه کمک کند.
چرا تمام شدند؟
منازعات دامنهدار حیدریها و نعمتیها تا پایان سدهی ۱۳ شمسی، به گواه تاریخ همچنان تداوم داشته و از قضا در برحههای مهم نظیر انقلاب مشروطه، نقش بازی کردهاست، اما در دههی ۲۰خ و پس از پایان سلطنت «رضاشاه» و فروریختن پایههای استبداد نظامی، با وجود بازگشت منازعههای قدیمیِ دینی و قومی، اما «یرواند آبراهامیان» گزارش میدهد که خبری از منازعهی قدیمیِ حیدری و نعمتی نیست. هر چند گزارشهایی از بروز این درگیریها در سالیان بعد در اصفهان و یا شیراز صورت گرفته، اما دامنه و شدت آن به مقدار قبل نبودهاست. «آبراهامیان» دلیلی برای این مسئله نمیآورد؛ اما به راستی به چه دلایلی، این منازعه، بیخود و بیجهت پایان یافت؟ سعی میکنیم احتمالات ممکن را بهطور مختصر بیان کنیم.
تغییر فرماسیون محلات و نُوسازیِ اجتماعی
فرماسیون اجتماعیِ جامعهی ایرانیِ دورهی قاجار، بیش از آنکه شکلی طبقاتی و عرضی داشتهباشد، بهصورت سلسلهمراتبی و عمودی بودهاست؛ به این معنا که علیرغم وجود طبقهی اقتصادی، اما طبقهی سیاسی و اجتماعی وجود نداشته و بهجای هویت طبقاتی، هویتهای قومی و مذهبی جایگزین آن بودهاست؛ یعنی افراد بهجای قرارگیری در دستههای عرضی درآمدی با هویت و آگاهی طبقاتی یکسان، در دستههای عمودیِ مذهبی و قومی قرار میگرفت. در این دستههای عمودی، ترکیبی از طبقههای درآمدیِ مختلفی قرار داشتند که از تاجر و کدخدا تا در کنار عمله و لوتی، ذیل یک مفهوم قومی یا مذهبی همبسته بودند. نمود بیرونیِ این مسئله، محلات بودند که در هر محله، گروههای درآمدی و مشاغل متفاوت در کنار یکدیگر زندگی میکردند. علاوه بر این، با وجود مسجد، حمام، زورخانه و قهوهخانه در هر محله و حضور لوطیان بهعنوان محافظ محله، هر محله علاوه بر وجه هویتی در وجوه دیگر نیز دارای بُعد استقلال و خودمختاری بودهاست.
حیات منازعهی حیدری و نعمتی، بر تداوم حضور این محلات در عرصهی اجتماع وابسته بود. دیدیم که در شهرهای مختلف، محلات به دو دستهی حیدری و نعمتی تقسیم میشدند که این مسئله، هم مشکل بسیج اجتماعی را مرتفع میساخت و هم گردآمدن ذیل یک محله، موجبات بازتقویت هویت حیدری یا نعمتی را فراهم میکرد، اما با آغاز نُوسازیِ اجتماعی، هم مناطق مسکونیِ جدیدی ساختهشد که مسئلهی شهر محلهمحور مستقل را تبدیل به بخشهای مرتبط ساخت و هم آنکه مفهوم طبقهی سیاسی نیز اندکاندک شکل گرفت. با ساختهشدن محلات جدید، نوعی غربالگریِ درآمدی صورت گرفت؛ به این شکل که ثروتمندان به محلات بهتر و کمبرخورداران به محلات بالاتر رفتند. از طرفی دیگر، با تأسیس کارخانهها و پدیدآمدن طبقهی کارگر و مهاجرت به شهرهای صنعتی، مناطق مسکونیِ کارگرنشین نیز ایجاد شدند. در نتیجه، در فرماسیون جدید بهجای گروههای عمودی و سلسلهمراتبی، طبقات عرضی و اقتصادی/سیاسی به وجود آمدند که در اثر این اتفاق، منازعهی حیدری و نعمتی بهعنوان یکی از عوامل همبستگیِ سنتی و عمودی، اندکاندک گویی ناپدید شدهاست.
اتحاد نیروهای مذهبی
در جریان انقلاب مشروطه و پس از به توپبستهشدن مجلس، شهرهای تبریز و اردبیل، با وجود اشتغال به درگیریهای حیدری و نعمتی، اما با دخالت نیروهای مشروطهخواه شاهد ائتلاف آنان در برابر شکاف مستبد/مشروطهخواه بودیم. به واقع این مسئله نشان میدهد که نیروهای فوق، در برابر شکافهای مدرن امکان ائتلاف داشتهاند. این مسئله از آن جهت حائز اهمیت است که با آغاز سلسلهی پهلوی، طبقهی سنتی زیر ضرب شدید قرار گرفتهاند و پس از فروپاشیِ استبداد نظامی نیز جامعهی ایرانی با طبقات جدیدی روبهرو شد که طبقات سنتی برای زیست، نیازمند یک ائتلاف گسترده بود. از طرفی دیگر، در دوران پهلوی اقلیتهای دینی امکان احیاء و زیست عیانتری پیدا کردند. این دو مسئله سبب فرسایش شکافهای سنتی مانند منازعهی حیدری و نعمتی به نفع شکاف جدید مدرن/سنتی شد. در نتیجه، برای بازیابیِ قدرت گذشته و عقبراندن نیروهای مترقی، نیاز به رفع اختلافهای درونی بود که میتواند این مسئله سبب بهمحاقرفتن منازعهی حیدری و نعمتی شود.
تحول در فرم دولت
بیان کردیم که یکی از سیاستهای دولتهای سنتیِ ایران، تحریک حسادتهای مذهبی و قومی بود و از قضا، این تحریکها شاید به ایجاد یک صلح موقت در منطقه منجر میشد، اما باعث تجدید حیات این قبیل منازعات در آن منطقه میشدهاست. در حقیقت، زخم مزبور پیش از آنکه مداوا شود، عامدانه دوباره سر باز میکردهاست. این سیاست البته در دورهی پهلوی به بعد، کمتر مورد استفاده قرار میگرفته و عمدتاً با تکوین نهاد دولت مدرن که متکی به نیروهای نظامی و انتظامیِ مدرن و همچنین بوروکراسی در اقصینقاط کشور و بهویژه در شهرها، نیاز به تحریک حسادتها جهت ایجاد توازن و سرکوب مخالفین نداشتهاست. هر چند این مسئله در خصوص قبایل و قومیتها در مواردی اجرا میشد، اما در نواحیِ شهری که عمدهکانون منازعات حیدری و نعمتی بودند، نیازی به این سیاست قدیمی نبود.
تصحیح و تکمیل؛ قجرتایم
نگارش و گردآوری؛ روزنامهی سازندگی، علیرضا میردیده