«غلامرضا تختی» در تاریخ پنجم شهریورماه ۱۳۰۹ در خانوادهای متوسط در محلهی خانیآباد در تهران به دنیا آمد. پدرش «ارباب رجب» (رجبخان) غیر از وی دو پسر و دو دختر دیگر هم داشت که همهی آنها از «غلامرضا» بزرگتر بودند. «حاج قلی» پدر بزرگ «غلامرضا» نیز فروشندهی خواربار و بنشن بود. نخستین واقعهای که در کودکیِ «غلامرضا» روی داد و ضربهای بزرگ و فراموشنشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که پدرش برای تأمین معاش خانواده ناچار شد تا خانهی مسکونیِ خود را گرو بگذارد. «غلامرضا» با توجه به مشکلات خانوادگی فقط نُهسال در دبستان و دبیرستان منوچهریِ خانیآباد درس خواند. «تختی» در مصاحبهای با اشاره به فقر و مشقت زمان نوجوانیاش میگوید: «با آنکه علاقهی فراوانی به ورزش داشتم، مجبور بودم که در جستجوی کاری برآیم. زندگی، نانوآب لازم داشت. برای مدتی به خوزستان رفتم و در ازای روزی هفت یا هشتتومان کار کردم. دنیا در حال جنگ (جنگ جهانی دوم) بود، زندگی به سختی میگذشت.»
در سال ۱۳۲۹ به سبب علاقه به کشتی و ورزش باستانی به باشگاه پولاد رفت. به دلیل علاقه و استعداد وافری که نسبت به کشتی نشان داد، مورد توجه مرحوم «حسین رضیزاده» مدیر آن باشگاه قرار گرفت. «غلامرضا» ورزش را از نوجوانی آغاز کرد؛ ورزش ابتدا برای او نوعی تفنن و سرگرمی بود. در همان اوان، خیال قهرمانشدن، مدتی او را به وسوسه انداخت، اما از همان نوجوانی که تازه به فکر باشگاهرفتن افتادهبود، اعتقاد داشت که ورزش برای تندرستی و سلامت جان و تَن هر دو لازم است. «تختی» که پس از بازگشت از خوزستان (مسجدسلیمان) روانهی خدمت سربازی شدهبود، در سربازخانه با استفاده از فرصتها و توجهات فراهمشده، بهویژه تشویق و حمایت دبیر وقت فدراسیون کشتی که در دژبان ارتش فعالیت داشت، تمرینات کشتیِ خود را بار دیگر آغاز کرد. «تختی» خود در اینباره میگوید: «وقتی در سال ۱۳۲۸ در مسابقهی بزرگ ورزشی (کاپ فرانسه) شرکت کردم، در همان شروع ضربهفنی شدم، اما تمرینهای جدی و سختی که در پیش گرفتم، مرا یاری کرد تا حقیقت مبارزه را درک کنم. اگرچه شور پیروزی در سر داشتم، اما کار و کوشش را سرآغاز پیروزی میدانستم.»
به این ترتیب «غلامرضا تختی» با تمرین و پشتکار مثالزدنی، رفتهرفته خود را از میان بازندهها بیرون کشید و سرانجام در سال ۱۳۳۰ در وزن ششم (۷۹ کیلوگرم) به عضویت تیمملی درآمد. وی در نخستین دورهی مسابقههای کشتیِ آزاد قهرمانان جهان (هلسینکی، ۱۹۵۱م) با وجود آنکه هنوز ۲۱ سال داشت، نایبقهرمان جهان شد. مسابقات سال ۱۹۵۱م هلسینکی (فنلاند) برای «تختی» آغار راهی بود که طیِ ۱۵ سال آینده با کسب دَهها پیروزی و فتح سکوهای متعدد قهرمانی در بزرگترین میادین بینالمللیِ کشتی ادامه یافت. «تختی» در سال ۱۳۳۱ (۱۹۵۲م) در نخستین حضور خود در رقابتهای المپیک با کسب شش پیروزی و قبول یک شکست در برابر «دیوید تسیماکوریدزه» از شوروی، صاحب نشان نقره شد. وی در این مسابقات توانست که «حیدر ظفرِ» تُرک را که سال پیش از آن با غلبه بر «تختی» که قهرمان جهان شدهبود را شکست دهد. «تختی» در دومین دورهی مسابقات جهانی که در خردادماه ۱۳۳۳ (۱۹۵۴م) در توکیو برگزار شد، در وزن هفتم (۸۷ کیلوگرم) به رقابت پرداخت که با وجود پیروزیهای درخشان و شایستگیِ فراوانی که از خود بروز داد، با قبول یک شکست غیر منتظره در برابر «وایکینگ پالم» سوئدی از راهیابی به فینال بازماند و در نهایت عنوان چهارمیِ این وزن را بهدست آورد. «تختی» ششماه بعد در یک دیدار دوستانه در سوئد، «پالم» را با ضربهفنی شکست داد و باخت غافلگیرانهی توکیو را بهخوبی جبران کرد.
«غلامرضا تختی» همچنین در سال ۱۹۵۵م در جشنوارهی بینالمللیِ ورشو موفق به کسب نشان نقره شد، اما سومین دورهی مسابقه قهرمانیِ جهان (استانبول، ۱۹۵۷م) تجربهی تلخی برای وی بود. او که در این دوره از رقابتها برای اولین و آخرینبار در وزن فوقسنگین آنزمان (۸۷+ کیلوگرم) کشتی میگرفت، به دلیل وزن بسیار کمتر نسبت به رقیبان، با دو باخت حذف شد. پهلوان ایران با وجود حذفشدن در استانبول، آبرومندانه کشتی گرفت و نتایجی که بهدست آورد با توجه به آنکه با وزن ۹۲ کیلوگرم به مصاف کشتیگیران فوقسنگین رفتهبود، در مجموع غیر قابل قبول نبود. در بازیهای المپیک ملبورن (استرالیا) که در آذرماه ۱۳۳۵ (۱۹۵۶م) برگزار شد، «تختی» یکبار دیگر در وزن هفتم (۸۷ کیلوگرم) به مصاف رقبایی از شوروی، آمریکا، ژاپن، آفریقایجنوبی، کانادا و استرالیا رفت و با شکست تمامیِ حریفان، اولین نشان طلای خود را به گردن آویخت. این برای نخستینبار بود که دو قهرمان از آمریکا و شوروی در یک سکوی معتبر جهانی، پایینتر از حریف ایرانی قرار میگرفتند. جهانپهلوان «تختی» در اسفندماه همانسال با غلبه بر مرحوم «حسین نوری» به مقام پهلوانیِ ایران دست یافت و صاحب بازوبند شد و در سالهای ۱۳۳۶ و ۱۳۳۷ نیز این عنوان را تکرار کرد.
جهانپهلوان «غلامرضا تختی» در سال ۱۹۵۸م در بازیهای آسیاییِ توکیو و مسابقات قهرمانیِ جهان در صوفیه، به ترتیب نشانهای طلا و نقرهی این رقابتها را به گردن آویخت و در مهرماه سال ۱۳۳۸ (۱۹۵۹م) در چهارمین دوره از مسابقات کشتیِ آزاد قهرمانیِ جهان که در تهران برگزار شد، سومین عنوان قهرمانیِ جهان خود را هم کسب کرد. «بوریس کولایف» از شوروی تنها کشتیگیری بود که با امتیاز به «تختی» باخت و در پنج کشتیِ دیگر نیز رقبای مجارستانی، لهستانی، فرانسوی، بلغار و تُرک با ضربهفنی مغلوب پهلوان ایران شدند. تیمملی کشتیِ آزاد ایران که در رقابتهای تهران با اکتفا به دو مدال طلای «غلامرضا تختی» و «امامعلی حبیبی» با وجود برخورداری از امتیاز میزبانی در حفظ عنوان سومیِ سالهای قبل نیز ناموفق بود، در هفدمین دوره از بازیهای المپیک در ایتالیا (۱۹۶۰م) تا مکان پنجم ردهبندی سقوط کرد. «تختی» کاپیتان تیمملی و پُرتجربهترین کشتیگیر ایران در این رقابتها در وزن هفتم به میدان رفتهبود که پس از پیروزی در پنج دیدار، در مسابقهی نهایی با قبول شکست در برابر «عصمت آتلی» از ترکیه، به گردنآویز نقره دست یافت.
مسابقات قهرمانیِ جهان در یوکوهامای ژاپن، میدانی فراموشنشدنی برای کشتیِ ایران بود؛ تیمملی کشتیِ آزاد کشورمان پس از حضور در هشت دوره از مسابقات المپیک و جامجهانی در رقابتهای جهانیِ ۱۹۵۹م در ژاپن، پُرافتخارترین حضور خود در تاریخ کشتی را رقم زد و با دریافت پنج نشان طلا، یک نشان نقره، یک نشان برنز و یک عنوان پنجمی، به مقام قهرمانیِ کشتیِ آزاد جهان دست یافت. جهانپهلوان «غلامرضا تختی» که در این مسابقات در وزن ۸۷ کیلوگرم به مصاف حریفان رفتهبود، با حضوری مقتدرانه، آخرین مدال طلای خود را به گردن آویخت. قهرمان ارزشمند ایران در شرایطی در این دیدارها شرکت کرد که از بیماریِ خطرناکی رنج میبرد. با این حال عشق به ملت ایران او را به مصاف با بزرگترین قهرمانان جهان کشاند. شدت بیماریِ «تختی» به حدی بود که پس از دیدار فینال سریعاً به نیویورک منتقل و روز بعد در بیمارستان بزرگ نیویورک تحت عمل جراحی قرار گرفت.
در فاصلهی سالهای ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۶م، جهانپهلوان «غلامرضا تختی» با وجود سن بالا همچنان عضو تیمملیِ ایران بود، اما تنها در بازیهای المپیک ۱۹۶۴م در توکیو شرکت کرد که در این دیدار با بداقبالی، از کسب چهارمین نشان المپیک خود بازماند و به عنوان چهارمیِ جهان اکتفا کرد. البته جانشینان «تختی» در مسابقات جهانیِ صوفیه (۱۹۶۳م) و منچستر (۱۹۶۵م) از دریافت حتی یک امتیاز در وزن هفتم ناموفق بودند؛ این امر در کنار عشق وافری که ملت ایران به جهانپهلوان داشتند، موجی از درخواستهای مردمی و مطبوعاتی برای حضور مجدد «تختی» در رقابتهای جهانی را برانگیخته بود. پهلوان ۳۶ سالهی ایران با وجود عدم آمادگیِ کافی و گذشتن از مرز بازنشستگی، شرکت در مسابقات جهانیِ ۱۹۶۶م (تیرماه ۱۳۴۵) تولیدو را پذیرفت. «تختی» در مسابقات انتخابیِ مسابقات جهانیِ ۱۹۶۶م، از نظر نتایج فنی و پیروزی با ضربهفنی، بهترین چهره شناخته شده و بهعنوان بهترین کشتیگیر وزن هفتم ایران راهیِ آمریکا شدهبود؛ با این حال کارشکنی و برخوردهای سویی که از طرف برخی افراد و مقامات نسبت به او روا میشد، روحیهاش را تضعیف کردهبود.
جهانپهلوان «غلامرضا تختی» به هنگام عزیمت به آخرین سفر خود، در میان خیل عظیم مردمی که برای بدرقهی او و همراهانش آمدهبودند، در گفتوگو با خبرنگار «کیهان ورزشی» گفت:
«هیچچیز نمیتواند مرا خوشحال کند؛ پول، مدال طلا، عشق و حتی عشق… نسبت به این مردمی که به فرودگاه آمدهاند، احساس شرمندگی میکنم. راستی چقدر محبت بدهکارم؟ من چرا باید کشتی بگیرم؟ چرا باید همراه تیم مسافرت کنم تا سبب اینهمه مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به این پرسش را میدانستم، من هم میتوانستم ادعا کنم چون دیگران هستم… وقتی کسی نداند که چه عاملی سبب خوشحالیاش خواهد شد، یقیناً نخواهد توانست بگوید چرا کشتی میگیرد و چرا همراه تیم مسافرت میکند.»
«غلامرضا تختی» که بیامید به مصاف تازهنفسیها و جوانان جویای نام رفتهبود، متأسفانه با بدترین قرعهی ممکن نیز مواجه شد؛ بهطوریکه پس از پیروزیِ پنج بر صفر در مقابل حریفی از مجارستان، به مصاف «الکساندر مدوید» و «احمت آییک» (نفرات اول و دوم این دوره از رقابتها) رفت و با قبول شکست در برابر آنها، برای همیشه با صحنهی کشتی خداحافظی کرد. «تختی» در دوران زندگیِ ورزشیاش رکورددار شرکت در المپیکها و کسب بیشترین مدال از این آوردگاه بود. در چهار دورهی المپیک حضور داشت و حاصل آن یک طلا، دو نقره و یک عنوان چهارم بود که در کشتیِ ایران، این امر اتفاق نادریست! جهانپهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقیِ پسندیده و جوانمردی و نوعدوستی، شهرهی خاص و عام بودهاست؛ او زندگیِ خود را وقف مردم کردهبود. شادروان «تختی» در ورزش باستانی و کشتیِ پهلوانی نیز دارای تبحر و مهارت بود؛ چنانکه سهبار پهلوان ایران شد و هر بار کشتیگیران نامداری را مغلوب کرد.
وی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر خود (تولیدو، ۱۹۶۶م)، در آبانماه ۱۳۴۵ زندگیِ مشترک خود را با همسرش آغاز کرد که حاصل آن تولد «بابک» در سال ۱۳۴۶ بود. پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش، خبر درگذشت وی در تاریخ ۱۷ دیماه ۱۳۴۶ تحت عنوان خودکشی اعلام شد و همه را در اندوهی عظیم و بُهتی شگفتانگیز فرو برد. آنچه از «تختی» برجای مانده، تنها این مدالهای رنگارنگ نیست، کمااینکه قبل، بعد و همدورهی او کشتیگیرانی با مدالهای بیشتر حضور داشتند؛ اما «تختی» برای ایرانیان «جهانپهلوان» است! زیرا درد وطن داشت. «تختی» اولینکسی بود که سنت گلریزان را به صورت اجتماعی در تمام ایران پیاده کرد. او پس زلزلهی بوئینزهرا با روزنامهی ورزشیِ کیهان در تاریخ ۱۳ شهریورماه ۱۳۴۱خ مصاحبه کرد و گفت:
«اینجانب غلامرضا تختی به نمایندگی از طرف کلیهی ورزشکاران و قهرمانان ایران به منظور کمک به هموطنان آسیبدیده در سانحهی اخیر زلزله، در حد توانایی، آمادگیِ خود را اعلام میدارم و مثل هر مرد ایرانیِ وطنپرست، حاضر به انجام این وظیفهی ملی هستم. هر روزی که مؤسسهی کیهان تعیین کند، اینجانب آمادهام که با تمام طبقات مردم تهران و ایران تماس بگیرم و از آنها استمداد بجویم، تا به خواهران و برادران آسیبدیدهی خود به هر نحوی که امکانپذیر است، مساعدت نمایند.»
«لطفالله میثمی» درباره جمعآوریِ کمکهای مردمی برای مردم بوئینزهرا توسط «تختی» میگوید:
«تختی در این حادثه بهصورت خودجوش توانست سیل عظیمی از کمکهای مردمی را به حادثهدیدگان زلزله برساند که این نیز از محبوبیت او ناشی میشد. خاطرم هست وقتی او کشکول به دست میگرفت و پول جمع میکرد، مدتی نمیگذشت که کشکول پُر میشد؛ چرا که مردم برای کمک سر از پا نمیشناختند. در خیابان شاهپور [وحدت اسلامی] این صحنهها مکرر خلق میشد. وقتی تختی کشکول را میچرخاند، جمعیتی عظیم حول او میآمدند تا در کمکرسانی به حادثهدیدگان زلزله سهیم باشند. یکبار خانمی که خود به لحاظ مالی، استطاعتی نداشت، چادر خود را تقدیم کرد که این صحنه همه را منقلب کرد…»
در ادامه تصاویری بهیادماندنی از جهانپهلوانِ ایران را مشاهده میکنید. یادش گرامی و راهش پُررهرو باد…
نگارش و گردآوری؛ قجرتایم