در این مطلب میخوانید:
مقدمهای بر نشان بند جوراب
مسافرت پادشاهان قاجار به ممالک فرنگ و بازدید آنان از کشورهای متجدد غربی، به انضمام مخارج بالای آن که عمدتاً از طریق استقراض از همان کشورها تأمین میشد، نتایجی مادی و معنوی نیز در بر داشتهاست که مهمترین آن، افتادن فکر اصلاح و تجدد به سر پادشاهان قجر بود، اما در گوشهوکنار چمدان سوغاتیهای سلاطین ممالک محروسه، یک نشان سلطنتی نیز به چشم میخورد که گاه، این سلاطین را جهت اخذ آن از دربار پادشاهیِ متحدهی بریتانیا، به زحمت انداختهاست؛ نشان سلطنتیِ «بند جوراب» که سه شاه ایران؛ یعنی «ناصرالدینشاه»، «مظفرالدینشاه» و «سلطان احمدشاه» در پیِ دریافت آن بودند و البته آخری، مثل سایر رویدادهای پادشاهیاش، ناکام ماند. این نوشتار، نگاهی مجمل به این حوادث میاندازد.
بند جوراب؟
بالاترین نشان کنونیِ سلطنتیِ پادشاهیِ متحدهی بریتانیا و ایرلند شمالی، علاوه بر نام عجیباش، تاریخچهی عجیبی نیز دارد. این نشان در سال ۱۳۴۸م بهوجود آمد و وجه تسمیهی آن نیز ریشه در ماجرای رقص «ادوارد سوم» پادشاه وقت و «کنتس سالزبری» دارد که در میانهی رقص، بند جوراب «کنتس» به پایین میافتد و این اتفاق سبب بهخندهآمدن درباریان میشود. پادشاه از واکنش درباریان به خشم آمد و چنین گفت: «شرم بر کسی باد که چنین کاری را بد پندارد!» پس از این، شاه انجمن بند جوراب (گارتر) را با حضور ۲۶ تَن و ریاست خویش تأسیس نمود که نشان بند جوراب، اعطاییِ آن است و به دست خودِ شاه به دیگران اهدا میگردد. این نشان موروثی نیست و پس از مرگ فرد، اجباراً به دولت بریتانیا بازمیگردد. ظاهر این نشان از یک صلیب جرج که در یک بند جوراب قرار گرفته، تشکیل شدهاست و همین قرارگیریِ صلیب در میانهی آن، همواره دلیلی بوده تا پادشاهان بریتانیا از اهدای آن به غیر مسیحیان خودداری کنند، اما مناسبات سیاسی، تا حدودی این قاعده را نقض کردهاست.
«ناصرالدینشاه»
ایران عصر قاجاری، عرصهی کشکمش دو قدرت همسایه؛ یعنی روسیه و بریتانیا بودهاست که عموماً با وجود نفوذ بریتانیا در جنوب ایران و خلیجفارس، روسیه دستِبالا را داشتهاست. بدین سبب بریتانیا همواره تلاش داشتهاست که به نحوی با حرکت میان روسیه و دولت ایران، از منافع خود در ایران حفاظت کند. میتوان علت اهدای این نشان به «ناصرالدینشاه» در سفر اول خویش به انگلستان را نیز ریشهدار در چنین مسئلهای دانست. البته «ناصرالدینشاه» اولین پادشاه غیر مسیحی نبود که نشان بند جوراب از سوی دربار بریتانیا به وی اهدا میشد، بلکه پیش از وی «سلطان عبدالعزیزِ» عثمانی (عبدالعزیز یکم) نیز به دریافت این نشان نائل آمدهبود.
«ناصرالدینشاه» در روزنامهی سفر خویش در مورد دریافت این نشان نوشتهاست: «لرد شامبرلاند که وزیر دربار پادشاهیست، نشان ژارتیر مکلل به الماس را که به زانوبند [ترجمهی دیگری از بند جوراب] معروف و از نشانهای معتبر انگلیس است، برای ما آورد، پادشاه [ملکه ویکتوریا] برخاسته، به دست خود نشان را به ما زدند و حمایلش را انداختند. جوراببند بلند را هم دادند.» شاه در باب اهمیت این نشان نگاشتهاست: «…این شد که آن را نشان اول دولت قرار داد و سوای پادشاه انگلیس که رئیس ادارهی این نشان است، به شاهزادگان انگلیس و سلاطین خارجه به احدی این نشان داده نمیشود و عدهی حاملین این نشان هم از داخله و خارجه زیاده از ۲۶ نفر نباید باشد.» معالوصف، شاه به دریافت این نشان نائل آمد، اما از آنجا که این نشان موروثی نیست، دیگر نوادگان شاه نیز به صرافت دریافت آن افتادند.
«مظفرالدینشاه»
سنت سفرهای خارجه که توسط «ناصرالدینشاه» در میان خاندان سلطنتی بنیان گذاشت، توسط فرزند وی «مظفرالدینشاه» نیز تداوم پیدا کرد. وی سه مرتبه قصد فرنگ کرد که مرتبهی دوم آن از دربار پادشاه «ادوارد هفتم» دیدار کرد و در طیِ ماجراهایی توانست همانند پدر، به نشان بند جوراب نائل آید؛ ماجراهایی که در سطح یک بحران بینالمللی مابین دولتین ایران و انگلستان رخ نمود. پیش از آغاز سفر دوم، «مظفراالدینشاه» جهت تأمین هزینههای سفر، درخواست وامی از بریتانیا کرد که این درخواست شاه، با مخالفت روبهرو شد. بدین سبب دولت ایران این وام را از روسیه تقاضا نمود که با موافقت این دولت همراه شد و این مسئله در دل وزیرمختار وقت بریتانیا در تهران ترس بینداخت و به شاه، بدون اطلاع دربار بریتانیا، پیشنهاد بازدید از انگلستان و متعاقباً دریافت نشان بند جوراب را ارائه نمود. این مسئله با موافقت شاه همراه شد: «حضرت خودمان به بلاد انگلیس سفر میکنیم و نشان بند جوراب را مثل حضرت پدرمان از پادشاه انگلستان دریافت میکنیم.»
اما عدم اطلاع دربار پادشاهیِ متحده از اقدام دولت، به مانعی جدی برای اهدای این نشان تبدیل شد. «ادوارد هفتم» پس از شنیدن این مطلب که قول اهدای این نشان به شاه ایران داده شدهاست، با آن مخالفت نموده و حکم کرد: «از این به بعد، نشان بند جوراب، که صلیب سنت جرج را در وسط طرحش دارد، به هیچوجه به هیچ فرد کافری [غیر مسیحی] اعطا نخواهد شد.» شاه بریتانیا تصمیم داشت که نشانی پایینتر به «مظفرالدینشاه» اهدا کند که این مسئله با ناراحتیِ سلطان ایران همراه شد. این ناراحتی میتوانست نفوذ و حفظ منافع انگلستان در ایران را سخت به خطر بیفکند؛ بنابراین دولتمردان بریتانیایی و ایرانی به تکاپو افتادند که به نحوی ماجرا را فیصله دهند و برای شاه، نشانی مانند بند جوراب، بدون صلیب سنت جرج طراحی کردند. این اقدام ظاهراً با تأیید شاه انگلستان صورت گرفتهبود، اما این اجتهاد شخصیِ وزیران کابینه بود و نشان جدید به دست شاه بریتانیا به دریا افکندهشد. شاه ایران که از عدم دریافت نشان ناراحت شدهبود، لندن را به حالت قهر تَرک کرد و به تهران آمد.
ماجرای اهدای نشان به مدت دو ماه به درازا کشیدهشد و در نهایت با کشیدهشدن کار به پذیرش استعفای کابینه یا اهدای نشان به پادشاه ایران، «ادوارد هفتم» انجام عمل را میپذیرد: «جهت جلوگیری از مشکل با روسیه و با انگیزهی وطنپرستانه و با حس مسئولیت فوقالعاده و البته با نهایت اکراه، موافقت خود را با اعطای نشان بند جوراب به «مظفرالدینشاه قاجار» پادشاه ایران، اعلام میکنیم. لکن این مسئله را روشن میکنیم که از این به بعد این نشان به هیچ پادشاه غیر مسیحی اعطا نخواهد شد.» البته این قید شاه نیز اندکی بعد شکسته شد؛ چنانکه امپراتور ژاپن پس از اعطای نشان به «مظفرالدینشاه»، وی نیز خواهان دریافت این نشان شد و پادشاه بریتانیا مجدداً مجبور به اعطای آن به یک سلطان غیر مسیحیِ دیگر شد! در این بین لازم به ذکر است که «محمدعلیخان علاءالسلطنه» بهعنوان وزیرمختار ایران در لندن، مساعیِ بسیار داشت تا این نشان به شاه ایران اعطا شود و از اینرو، شاه به وی لقب شاهزادگی داد.
«سلطان احمدشاه قاجار»
مسئلهی اعطای نشان بند جوراب به «احمدشاهِ» جوان، در همان سفر اول وی به بریتانیا توسط «میرزا مهدی مشیرالملک» (بعدها مهدیخان علاءالسلطنه) و هم «فیروز میرزا نصرتالدولهی سوم» مطرح گردید. اندکی پیش از شروع عزیمت سلطان از تهران، قرارداد ۱۹۱۹م مابین دولتین ایران و بریتانیا منعقد شدهبود و روابط دو کشور در وضع حسنهای قرار داشت. این قرارداد و آغاز دوران برتریِ بریتانیا در ایران، دستاویزی شد تا اولیای امور خارجهی ایران، خواهان اعطای این نشان به سلطان شوند. فرزند «محمدعلیخان» که نشان فوق را برای جد «احمدشاه» به ارمغان آوردهبود، تلاش اولیه را آغاز کرد و در مذاکرات تمهید مقدمات سفر شاه به بریتانیا، این درخواست را بهطور رسمی به وزرات خارجهی بریتانیا ارائه کرد. پس از این، در مذاکرات بین «فیروز میرزا نصرتالدولهی سوم» و «لرد جرج کرزن» (وزرای خارجهی دولتین)، این خواسته مجدداً از سوی «فیروز میرزا» مطرح شد که با ادلهی «لرد کرزن»، دولت ایران دیگر این پیشنهاد را ارائه نکرد.
«لرد کرزن» بیان کرد که اعطای مجدد این نشان، به سبب عذر شرعیِ آن، ممکن نیست و علاوه بر آن، شاه ایران بسیار جوان است و استعداد و تواناییِ خاصی از خویش به نمایش نگذاشته که وی را شایستهی دریافت این نشان سازد. علاوه بر این، شاه در حال حاضر بهطور ماهیانه ۱۵ هزار تومان (به وجه آنزمان) مقرری از وزرات امور خارجه دریافت میکند که روابط مابین را تحکیم میکند؛ بنابراین، اکنون مطرحکردن این پیشنهاد، به صلاح نیست و شاه در سفر بعدیِ خویش، این خواسته را تکرار نماید. معالوصف، «احمدشاه» از دستیافتن به این نشان باز ماند. آنگونه که «مری کرزن» همسر «لرد کرزن» گزارش میکند، «احمدشاه» از عدم دریافت این نشان بسیار ناراحت بود: «…اما بهزودی از گوشهوکنار شنیدم که مهمان عالیقدر [احمدشاه] از اینکه نتوانستهاست به دریافت نشان زانوبند (که قبلاً به پدربزرگش داده شدهبود) نایل گردد، بینهایت ملول و افسرده است.»
تصحیح و تکمیل؛ قجرتایم
نگارش و گردآوری؛ روزنامهی سازندگی، علیرضا میردیده