در این مطلب میخوانید:
مقدمهای بر پوشاک زنان قاجار
پنداشته میشود که سرآغاز تلاش برای تغییر البسهی بانوان ایرانی و یا رخدادن این مهم، در دورهی پهلوی بوده و این دگرگونی، تمام و کمال، زائیدهی پروژههای مدرنیزاسیون «رضاشاه» بودهاست. بهدرستی، چهزمانی در پوشاک زنان قاجار، تغییر بهوجود آمد؟ چهزمانی، چادر، چاقچور و شلیته، دستخوش تغییر شدند و پای کت، مینیژوپ و بلوز به جامعهی ایرانی باز شدهاست؟ این نوشتار نیز به دنبال ارائهی پاسخی مجمل به این پرسش است. لباس زن ایرانی در دورهی قاجار مشتق بر دو قسم بود: لباس اندرونی و لباس بیرونی. این تقسیم آنگونه که از شریعت اسلام برمیآید، ناظر بر مسئلهی تحدید تماس زن با نامحرمان است. اندرون، محل ارتباط زن با محرمان خویش و بیرون، محل ارتباط با نامحرمان بوده و در نتیجه، پوشش زن در این دو مکان، متفاوت بودهاست. «یاکوب ادوارد پولاک» در اینباره میگوید: «لباسهایی که زنان در حرمسرا میپوشند، با آنچه در کوچه و خیابان به تَن دارند، سخت متفاوت است؛ زیرا لباس کوچه و بازار را از این جهت تهیه میکنند تا همهی قسمتهای بدن را از چشم عابران بپوشانند.»
لباس اندرونیِ زنان قاجاری، تا پیش از مسافرتهای «ناصرالدینشاه قاجار»، مشتمل بر پیراهن، اَرخالُق، شلیته و چارقد بودهاست. «مستوفی» البسهی اندرونی را چنین شرح دادهاست: «لباسهای زنهای ایرانی تا قبل از مسافرتهای «ناصرالدینشاه» به فرنگ عبارت بود از پیراهنی کوتاه و اَرخالُقی از آن کوتاهتر که برای پوشاندن بالاتنه به کار میرفت و زیرجامهای که تا پشت قدمها را میپوشاند. در زمستان کلجهای هم برای حفظ سرما بر آن اضافه میشد. سرپوش زنها هم چارقدی بود که سر و موهای بافتهی بلند آنها را میپوشاند.» لباس بیرونیِ بانوان نیز شامل چادر، روبنده و چاقچور بودهاست. روبندهی پارچهای از جنس کتان که در مقابل چشم، مشبک بوده و چاچقور نیز شلواریست که روی شلیته پوشیده میشدهاست. «مادام کارلا سرنا» در خصوص پوشاک بیرونیِ بانوان گفتهاست: «…آنان دارای هر وضع اجتماعی که باشند، همهشان بدون استثناء خود را در چادرهایی به رنگ سرمهایِ تند میپوشانند. شلوارهای گشاد از چلوار سبز، بنفش، خاکستری یا قرمزرنگ که مانند جوراب، پاها را نیز میپوشاند.»
طلیعهی تغییر در پوشش زنان قاجار
این ترکیب از پوشاک، تقریباً تا پیش از سفر «ناصرالدینشاه قاجار» به روسیه، پوشش اکثریت زنان بود، اما با انجام این سفر و تماشای مظاهر فرنگ توسط ظلالله، این ترکیب دستخوش تغییر شد. مسئلهی تغییر لباس در ایران، دیرینگیِ بیشتری داشته و به دوران پس از جنگهای ایران و روسیه بازمیگردد؛ جاییکه به دستور «عباس میرزا»، البسهی نظامیان ایران دگرگون شد. پس از آنهم با گسیل افراد به اروپا جهت تحصیل علوم و فنون، پوشیدن پوشاک غربی در میان آنان صورت پذیرفت. تأخیر در تغییر پوشش بانوان به دلیل موانعی بود که بر سر راه این کار قرار داشت؛ نخست آنکه تغییر پوشش زنان بر خلاف مردان، دارای مخالفتهای فقهیِ بیشتری بود و علاوه بر «حرمت به لباس کفار درآمدن»، مسئلهی وجوب پوشش اعضای بدن نیز مطرح بود. مسئلهی دیگر نیز عدم حضور بانوان در سفرهای فرنگ بودهاست، چنانکه «دوروتی دو وارزی» شرح میدهد: «مرد ایرانی در هر موقعیت اجتماعی اجازه ندارد که همسر خود را به خارج ببرد. این را شاه ممنوع کردهاست… زن اگر مملکت خارجی را ببیند، افکاری به مغزش راه پیدا میکند که برایش بد است!» بدین صورت عدم سفر بانوان و تبعاً عدم مشاهدهی پوشش فرنگی، جرقهی دگرگونی را کمی به تأخیر انداخت.
اما با سفر «ناصرالدینشاه» به اروپا و مشاهدهی بالرینهای روسیه، سلطان را به صرافت تغییر پوشش بانوان انداخت. مطابق شرع، دست زنان در پوشش اندرونی بازتر بود و شاه نیز این مسئله را مطمح نظر قرار داد. بعد از آن، زنان حرمسرا مینیژوپ و جورابهایی تا ساق میپوشیدند و از برای حفظ حدود حجاب نیز برخی از آنان از نیمتنه و چادرنماز هم استفاده میکردند. شیوهی جدید پوشش بانوان حرمسرا به دیگر بانوان تهران نیز سرایت کرد. «دوستمحمد معیرالممالک» در خصوص انتقال مُد میگوید: «در آنوقت مُد از اندرون به بیرون میآمد و زنهای شهر پیوسته چشم بدانجا داشتند تا از میان چه تراوش کند و آنها پیروی نمایند.» سیاحان ذکر کردهاند که این مُد از لباسپوشیدن در سایر منازل ایرانی نیز دیده شدهاست. «مادام کارلا سرنا» در این خصوص چنین ذکر کردهاست: «در اندرون، پوشش زن عموماً عبارت از شلیتهی کوتاهیست که به زیر کمر، بند میشود؛ از همان لباسهایی که رقاصههای ما میپوشند. هرچه دامنها کوتاهتر، به همان میزان، وضع لباسپوشیدن مقبولتر است.» «هنری موزر» نیز این مسئله را بیان میکند و با تعجب میگوید که لباس زنانِ متشخصه، لباس رقاصان است.
تأثیر حضور اروپاییان در پوشش زنان قاجار
اما با شدتیافتن حضور اروپاییان، پای خیاطهای خارجی نیز به ایران باز شد. حضور آنان، در نتیجه، لباسهای فرنگیِ بیشتری را در معرض دید بانوان ایرانی قرار داد. در ابتدای همهگیری، نوعی نابلدی در استفاده از این البسه بههمراه ذوقوشوق وجود داشتهاست. «رایس» در مورد اشتیاق زنان ایرانی بیان میکند: «بسیاری از زنان ایرانی به لباسهای زنانهی اروپایی علاقهی شدیدی دارند و در خانه از آنها استفاده میکنند. گاه وضع خندهآوری پیش میآید: زنی میانهسال، روجامهای یا پیراهنی میپوشد که برای بچهای ۱۲ ساله دوخته شدهاست… این لباس را با احساس بزرگی و شکوه و فیس و افاده به تَن میکند و گمان میکند که مانند یک فرنگی لباس به تَن کردهاست.» او سپس روایتی مضحک از زنی انگلیسی ذکر میکند: «در لالهزار، زنی ایرانی را دیده که روی لباس معمولیِ خود سینهبند بسته بود!»
«دوروتی دو وارزی» نیز در این مورد میگوید: «من دختران جوان ۱۷ سالهای دیدهام که اگرچه هنوز ازدواج نکردهاند، طوری لباس میپوشند که انگار به ضیافت مجللی دعوت شدهاند… در نتیجه، سر و وضع عجیبی پیدا میکنند!» این روند سبب شد که اندرونی تا پایان دورهی مظفری، آکنده از لباسهای اروپایی و فرنگی شود. «دوروتی دو وارزی» از حضور خود در یک عروسی چنین گزارش میدهد: «دختری فراک شب با پیشسینه و یقهی مردانه پوشیدهاست، یکیدیگر روبندهی تور پولکدوزیشده انداخته و کتودامن آبیِ تیره… اکثریت لباس اروپایی به تَن داشتند.» این انباشت برای راهیافتن به حوزهی عمومی، نیازمند راهگشاییست و انقلاب مشروطه که این نقش را ایفا میکند.
حرکت بهسوی رفع حجاب
با وقوع انقلاب مشروطیت، بسترهایی برای حضور زنان متجدد فراهم شد. نخستین مسئله در این خصوص، تلاش روشنفکران جهت ترغیب زنان به حضور در عرصهی اجتماعی بود. روزنامهها و جراید انتشاریافته در آنزمان، زنان را به رفع حجاب و حضور گستردهتر در اجتماع دعوت میکردند. مِنجمله این روزنامهها، «یغما» بود که مطالب گستردهای در حمایت از برداشتن چادر و استفاده از پوشاک خارجی منتشر کرد. برای نمونه، یغما در مقالهای با عنوان «ای زنان بکوشید، چادر حقارت نپوشید»، زنان را به نپوشیدن چادر و و گرایش به البسهی خارجی دعوت کرده و از توطئهی جمعیِ «متعصب» که پارچهی چادری وارد کرده، سخن میگوید، که موج تحریم فروش کالا به زنان بیچادر بهراه انداختهاند. همچنین به نقد استدلالهایی نظیر «تحریک قوای عصبیه توسط بیحجابی» میپردازد. با این وجود، شاعرانی چون «میرزاده عشقی»، «ایرج میرزا» و «ملکالشعرای بهار» اشعاری در مذمت حجاب سروده بودند.
مورد دیگر، گسترش امواج تأسیس مدارس بودهاست. در این بین، بهخصوص با تأسیس مدارس دخترانه، برای اولینبار دختران ایرانی، تواناییِ تحصیل را کسب کردند و موجبات آگاهیِ آنان فراهم شد. در این مدارس بهجای البسهی سنتی، از البسهی جدید استفاده میشد که همین مسئله باعث خشم طبقات مذهبیِ جامعه میشد. در این بین، بایستی بر گسترش رواج خیاطی و کالاهای غربی نیز تأکید کرد. «بدرالملوک بامداد» در خصوص تغییرات ناشی از این عوامل مینویسد: «به این طریق، پیراهن و شلیته و شلوار و چادرکمری جای خود را به پیراهنهای بلند و تکه، که بلندیِ دامن آن بر حسب مُد روز تغییر میکرد، دادند و جای اَرخالُق و یل و نیمتنه، کت و ژیلت و بلوز به طرز دوخت اروپایی معمول گردید و پارچههای ترمهدوزی و مخمل و تور و حریر، به کرپساتین و کرپدوشین و وال و ژرژت و ساتین و غیره تغییر یافت.»
پوشاک زنان از مدل سنتی به غربی
بنابراین در اواخر دورهی قاجاریه، چنانکه از تصاویر و توصیفات برمیآید، پوشیدن البسهی فرنگی، از جمله کتودامن و شلوار غربی، در عرصهی عمومی نیز رواج پیدا کرد. هر چند این مسئله محل اختلاف است؛ «لیلا سودآور دیبا» از پوشیدن توأمان چادر و البسهی فرنگی خبر میدهد و «شریعتپناهی» میگوید که گروه قلیلی غربزده، اقدام به رفع حجاب کردهاند و «مهرآسا غیبی» نیز نظری مشابه «شریعتپناهی» دارد. در هر حال نمیتوان رواج البسهی فرنگی در عرصهی عمومی و همچنین رفع حجاب توسط بانوان را نادیده انگاشت، اما در تعداد آنان تردید وجود دارد. در این بین، بیشتر جوانان پیرو پوشش غربی بوده و میانسالان از پوشش سنتی استفاده میکردند، اما از قاعدهی تغییر مستثنی نبودند؛ چنانکه از طول و عرض چادر آنان کاسته شد، چاقچور حذف و بهجای روبنده، پیچه مورد استفاده قرار گرفت. جان کلام آنکه در دورهی قاجاریه، شاهد گذار پوشاک بانوان از حالت سنتی به غربی هستیم که در بُعد اندرونی، این تغییرات از ظهور و بروز بیشتری برخوردار بودند و در بُعد بیرونی، به سبب بستوبندهای فقهی، تغییرات چندان عمیق نبودهاست، اما در دوران پهلویِ اول، با استفاده از بالهای زور و ایدئولوژیِ دولت مدرن، این مسئله شتاب بیشتری پیدا کرد. در ادامه، تصاویری متنوع از پوشش زنان و دختران دورهی قاجار را مشاهده میکنید.
تصحیح و تکمیل؛ قجرتایم
نگارش و گردآوری؛ روزنامهی سازندگی، علیرضا میردیده