در این مطلب میخوانید:
ترورِ اعتدال
پس از برچیدهشدن استبداد صغیر به دست مجاهدین مشروطهخواه و اتحاد شمال و جنوب ایران جهت برقراریِ مجدد مشروطه، تصور بر آن میرفت که اکنون، با سرِ جای خود نشاندن سلطنت و طرفداران وی، راه، جهت بهبلوغرسانیدن مشروطه هموار خواهد شد و دیگر، ممانعتی بر سر ترقی و رشد ایران وجود نخواهد داشت، اما مجلس دوم از ابتدای کار خود تا پایان اجباریِ آن به سبب اولتیماتوم دولت روسیهی تزاری، مملو از تضادها، درگیریها و ناسازگاری میان دو طیف مهم انقلاب بود. یکی از مهمترین وقایعی که نشان از حادبودن اختلاف درونیِ مشروطهخواهان داشت و از پدیدارشدن بحرانی سخت حکایت میکرد، ترور «سید بهبهانی» بود. این نوشته به دنبال آن است که به شکلی مختصر، این واقعه را مورد بررسی قرار دهد.
نمایانشدن اختلاف
انقلاب مشروطه در واقع حاصل ائتلاف دو گروه مهم با یکدیگر بود؛ طبقهی متوسط قدیم شامل روحانیون، تجار و اصناف بازاری و طبقهی متوسط جدید یا روشنفکران. این دو گروه، هر چند که در ذات خویش دارای تضاد و درگیری بودند، اما در حوادثی چون جنبش تحریم تنباکو بهخوبی نشان دادند که تواناییِ ائتلاف و همکاری در جهت پیشبرد اهداف مشترک را دارند. در جریان مشروطهی اول، پس از طغیان سلطنتطلبان بههمراه «محمدعلیشاه قاجار» و «شیخ فضلالله نوری»، این دو طبقه باری دیگر به حکم طبیعت و اصل بقا، در کنار یکدیگر قرار گرفتند، هر چند که در جریان مجلس اول، شکنندگیِ ائتلاف بر آنان هویدا شدهبود.
پس از استقرار مشروطهی دوم، این شکنندگی و اختلافات پنهان، به منصهی ظهور رسید و این دو طیف در مقابل یکدیگر صفآرایی کردند. جناح «دموکرات» بهعنوان نمایندهی طبقهی روشنفکر و بخش اقلیت مجلس دوم و جناح «اعتدالیون» نیز بهعنوان نمایندهی طبقهی متوسط سنتی و بخش اکثریت، در مجلس شورای ملی مقابل یکدیگر قرار گرفتهبودند. جناح دموکرات برنامههای خود را بر اساس بیانههای حزب سوسیالدموکرات قفقاز مدون ساختهبود و در آن بر جداییسازیِ سیاست از مذهب، آموزش همگانی بهویژه آموزش زنان، سربازگیریِ اجباری و اعطای حق رأی به همهی مردان، پافشاری داشتند. در مقابل، جناح اعتدالیون، بر اجرای شریعت، حمایت از خانواده و مالکیت خصوصی، کمک به طبقهی متوسط، ایجاد روحیهی همکاری در بین تودهها از طریق آموزش دینی و دفاع از جامعه در برابر تروریسم آنارشیستها، الحاد دموکراتها و ماتریالیسم مارکسیستها، اصرار میورزیدند.
شعلهی اختلافات پس از مجلس دوم
پس از شروع کار مجلس دوم، اولین و مهمترین اختلاف دو جناح، از تلگراف آیات عظام نجف به مجلس آغاز شد. در این تلگراف، دو خواستهی مهم مطرح شد؛ نخست آنکه مجلس موقتاً بر اساس متمم قانوناساسی، پنج مجتهد را جهت بررسیِ قوانین بهعنوان ناظر برگزیند تا بعدتر، آیات، طبق روال قبل، ۲۰ نفر را جهت عضویت در این کمیته به مجلس معرفی کنند. خواستهی دوم نیز تکمیل مجلس شواری ملی با تأسیس مجلس سنا بود. هر دو این خواسته، با مخالفت جناح دموکرات روبهرو شد. در باب هیئت مجتهدین ناظر بر قوانین، در ابتدا «سیدحسین اردبیلی» بیان نمود: «معلوم است ما در غیر مسائل ضروریه مقلد آنها هستیم، لکن در امور سیاسیه ملکیه تقلید نمیکنیم.» در خصوص تأسیس مجلس سنا نیز با اینکه نمایندگان فرقهی اعتدال، آن را نص صریح قانوناساسی که بایستی بر آن گردن نهاد میدانستند، اما دموکراتها آن را در زمانی که امور مهمتری در دست اقدام است، پرداختن به آن را چندان ضروری نمیدانستند. بهواقع، با تأسیس سنا، نیروهای سلطنتطلب امکان ساماندهیِ بیشتری پیدا میکردند و این مسئله برای دموکراتها به معنای ازدیاد موانع بود.
مخالفت دموکراتها با خواستههای علما، فشار را بر این فرقه افزایش داد. مخالفت جناح اقلیت در این دو خواسته، هر چند پابرجا ماند، اما دچار تغییر شد. «سیدحسین اردبیلی» اینبار در نامهای خطاب به علما، چندین اشکال قانونی به متمم قانوناساسی وارد ساخت و تصویب آن را تحت تأثیر فضای متشنج «شیخ فضلالله نوری» و یاراناش دانست که نیازمند بازبینیست؛ هر چند در نامه ذکر کرد که تابع فرمان علماست و نامه را با امضاء «تراب اقدامالعلما» به پایان برد. «سیدحسن تقیزاده» نیز با انتقاد به عریضهنویسانی که از علما تأسیس فوریِ مجس سنا را خواستار میشدند، آنان را استبدادخواهانی نامید که زمان فتوای حرمت همکاری با «محمدعلیشاه» چنین عرایضی نمینوشتند و زمانی که مشروطهخواهان در برابر قوای شاه ایستادگی میکردند، در خانه نشستهبودند و اکنون به دنبال پاسداری از قانوناساسی هستند. این اقدامات سبب شد که علما در تلگرافی «تقیزاده» را مرتد بخوانند و خواستار اخراج وی از مجلس شوند؛ مسئلهای که گویی جرقهی ترور «سید بهبهانی» را زد.
چهکسی ترور کرد؟
«آیتالله بهبهانی» در تاریخ ۲۴ تیرماه ۱۲۸۹خ به قتل رسید. (هر چند که تاریخ درگذشت وی، ۲۵ تیرماه نیز ثبت شدهاست.) «ژانت آفاری» نقل میکند که شایع بود که «سید بهبهانی» میخواست حکم علما دربارهی «سیدحسن تقیزاده» را در مجلس قرائت کند و بدین ترتیب علناً او را تحقیر کند و راه بازگشت او به مجلس را برای همیشه ببندد. پس از این حادثه، تهران به آشوب فرو رفت و اصناف طرفدار اعتدالیون در بازار اعتصاب کردند و خواهان دستگیریِ عاملان و آمران ترور «سید بهبهانی» شدند. اعتدالیون گناه این ترور را بر گُردهی دموکراتها میدیدند و بسیاری «حیدرخان عمواوغلی» از جمله سوسیالدموکراتهای قفقازیِ حاضر در انقلاب مشروطه را بهعنوان عامل اصلیِ این ترور معرفی میکردند. وی که سابقهی سوءقصد به «محمدعلیشاه» و «علیاصغرخان» (اتابک اعظم) را داشته، بههمراه «محمدامین رسولزاده» بهعنوان مهمترین پشتیبانان دموکراتهای مجلس مطرح بودند.
شائبهی ترور «سید بهبهانی» به دست دموکراتها، در اولین جلسهی مجلس پس از واقعهی ترور تقویت شد؛ چنانکه اعتدالیون به دنبال بحث در مورد ترور «آیتالله بهبهانی» و همچنین تعقیب قاتل وی بهعنوان خواستهی بازاریان در اعتصاب بودند، اما با مقاومت دموکراتها روبهرو شدند. آنان خواستار بحث در مورد دستور اصلیِ جلسه (واگذاریِ امتیاز صابونسازی) بودند. علاوه بر این، بحث در خصوص تعقیب قاتلین «سید بهبهانی» را جزء وظایف دولت میدانستند و در نتیجه، دخالت مجلس در این امر، خلاف ارکان مشروطیت بود. پس از این، اعتدالیون «میرزا علیمحمدخان تربیت» و «سیدعبدالرزاق صاحبدارالصنایع» را در روز روشن و در خیابان لالهزار بهعنوان انتقام از دموکراتها به قتل رساندند! بهواقع، نظرات مختلفی در مورد قاتل «آیتالله بهبهانی» وجود دارد؛ در این بین مرحوم «احمد کسروی» معتقد است که عامل ترور، از افراد تحت امر «حیدرخان عمواوغلی» و دستور قتل نیز از سوی «سیدحسن تقیزاده» صادر شدهاست و به همین سبب وی را بسیار مورد ملامت قرار داد.
در طرف دیگر، «اسماعیل امیرخیزی» در کتاب «قیام آذربایجان و ستارخان»، این ادعای «احمد کسروی» را دارای محلی از اِعراب نمیداند و بیان میکند که متناسب با آشناییِ نزدیک با «تقیزاده»، میداند که چنین امری از وی سر نخواهد زد. خودِ «تقیزاده» نیز در کتاب خاطراتش انتساب ترور «آیتالله بهبهانی» به دموکراتها را کار دشمنان خود میداند. البته «امیرخیزی» بحث در مورد «حیدرخان عمواوغلی» را مسکوت میگذارد و بهواقع، وی را آمر ترور میداند، اما در خصوص دخالت و قصور «حیدرخان» نیز برخی تشکیک داشتهاند. «اسماعیل رائین» بیان میکند که پس از نگارش مطلبی از سوی «محمد قزوینی» در نشریهی «یادگار» در خصوص ترور «آیتالله بهبهانی»، این نشریه که ارتباطات نزدیکی با «تقیزاده» داشتهاست، در مطلبی دیگر بیان میکند که بر اساس اطلاعات دریافتی از برخی «رجال»، قاتل «سید بهبهانی»، «حیدرخان» نیست، بلکه «سید بهبهانی» به دست دو مجاهد قفقازی به قتل رسیده و «حیدرخان» هیچگونه دخالتی در این زمینه نداشتهاست.
سوسیالیسم و تروریسم
پس از صورتگرفتن رشتهترورهای سیاسی در ارگان فرقهی دموکرات، روزنامهی «ایران نُو» رشتهمقالاتی به قلم «تیگران ترهاکوبیان» در خصوص ترور سیاسی به چاپ رسید. در این مقالات، در مذمت ترور سیاسی بهعنوان روش مبارزهی سیاسیِ دائمی سخن رفت. «ژانت آفاری» بیان میکند که این سلسلهمقالات، بهواقع انتقاداتی غیر مستقیم به «حیدرخان عمواوغلی» و مجاهدینِ تحت امر وی بودهاست. در این رشتهمقالات، «ترهاکوبیان» در ابتدا استدلالات موافقین ترور سیاسی را بیان میکند؛ کاهش اختناق سیاسی در اثر ترس مقامات از جان خود، افزایش آگاهیِ تودهها نسبت به اقدامات تروریستها و افزایش قدرت تودهها و در نتیجه تسهیلشدن روند انقلاب. اما «ترهاکوبیان» با رَد این موارد بیان میکند که تروریسم سیاسی، هیچگاه نمیتواند بهعنوان روش دائمیِ مبارزهی سیاسی مورد اتخاذ قرار گیرد؛ چرا که اگر تروریسم میتوانست در امر انقلاب، مفید فایده باشد، حکومتها بایستی بسیار ناپایدار باشند و در نتیجه شاهد تغییر و فروپاشیِ مداوم نظامهای سیاسی باشیم.
«تیگران ترهاکوبیان» استدلال میکند که همانگونه که «کارل مارکس» بیان کرده، روابط اقتصادی بهعنوان زیربنا، شکلدهندهی روبنای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیکیست و هر گونه تحول از رهگذر تغییر در شیوهی تولید ممکن خواهد بود. بنابراین تا مادامی که شیوهی تولید در ایران، در حالت ماقبل سرمایهداری قرار دارد، نبایستی انتظار تغییرات سیاسی و اجتماعی را داشت. علاوه بر این، ترور سیاسی راهگشا نخواهد بود؛ چرا که پشتوانهی سیاسیِ نظامها، پایگاه طبقاتی و اجتماعیِ آنان است و در نتیجه ترور یک فرد، به این پشتوانه آسیبی نخواهد رسید. به واقع، حامیان ترور سیاسی، حکومتهای استبدادی را همچون یک ماشین میپندارند که با ترور یک فرد و برداشتهشدن یک قطعه، این ماشین دچار فروریزش خواهد شد. در نتیجه، ترور سیاسی نخواهد توانست در مسئلهی انقلاب، راهگشا باشد. همچنین وی ترور سیاسی را عامل یکیپنداشتن تروریسم و انقلاب میداند. «ترهاکوبیان» بیان میکند که انقلاب، در حقیقت، عمل کل جامعهای است که واجد نیروهای لازم مادی، فکری و روحی برای خلق جامعهای جدید است، اما تروریسم، عمل عقیم و منفردی میباشد و از این وهم ناشی میشود که میتوان به یکباره و به اختیار افراد، جامعه را دگرگون ساخت.
ویدئویی کوتاه از محل زندگی و ترور «آیتالله بهبهانی»
تصحیح و تکمیل؛ قجرتایم
نگارش و گردآوری؛ روزنامهی سازندگی، علیرضا میردیده