در این مطلب میخوانید:
مقدمهای بر جنگ نفتکش ها
در مقدمهی «جنگ نفتکش ها» باید گفت که عراق قبل از آغاز جنگ با ایران، سرمایهگذاریِ چندانی بر نیروی دریاییِ خود انجام ندادهبود. در آنزمان عراق حدود پنجهزار نیروی دریایی بههمراه تعدادی ناوچه و یگانهای توپدار گشت ساحلی در اختیار داشت. در آستانهی جنگ هم برای مقابله با نیروی دریاییِ قدرتمند ایران، تعدادی ناوچهی اوسا-۱ و اوسا-۲، و همچنین بمبافکنهای P۶ از شوروی خریداری کرد. اوسا بهترین سلاح دریاییِ عراق بهحساب میآمد که قدرت مانور بالایی داشتند، اما نیروی دریاییِ ایران آنزمان قدرتمندترین در منطقه بهحساب میآمد. در آنزمان نیروی دریایی شامل سه بخش مهم میشد: یگانهای شناور که مسئول دفاع، تهاجم و اسکورت بودند، یگان هوا/دریا که شامل بالگرد و هاورکرافت میشد و اصلیترین سلاح برای عملیات هوایی بهحساب میآمد، تکاوران نیروی دریایی که طبق مدل آمریکایی، جنگ در کوهستان و صحرا را نیز آموزش میدیدند. قبل از جنگ هم تعدادی از تکاوران نیروی دریایی در کردستان با دموکرات و کومله میجنگیدند، اما با شروع جنگ همهچیز تغییر کرده و زمان زورآزماییِ دو نیرو فرا رسیدهاست.
پس از آغاز جنگ در تاریخ ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹خ، نیروی دریاییِ ایران نیز تصمیم به ضربهزدن به عراق را گرفت. قبل از انقلاب هم ایران و عراق اختلافات مرزیِ زیادی داشتند و نیروهای مسلح شاهنشاهیِ ایران، اعم از زمینی، هوایی و دریایی طرحهایی برای حملهی برقآسا در صورت دست از پا خطاکردن عراق آماده کردهبودند که با امضای «عهدنامهی ۱۹۷۵م الجزایر» این طرحها بیاستفاده ماندند. پس از انقلاب و شروع جنگ، ایران دوباره به سراغ این طرحها رفت تا طبق آنها عملیات طراحی کند و قسمتی قابل توجه از عملیاتها نیز بر طبق این طرحها، برنامهریزی و اجرا شدند. اولین عملیات نیروی دریایی، «اشکان» نام داشت و طبق طراحیها، قرار بود که سه ناوچهی ایرانی (جوشن، گردونه، پیکان) به سکوهای البکر و العَمیه حمله کنند. البکر و العَمیه، سکوهای بزرگ نفتی بودند که عراق به دلیل مساحت کم ساحل خود ساختهبود تا صادرات نفت را ادامه دهد، البته از این سکوها استفادههای دیگری مانند پهلوگیریِ کشتیها و شناسایی هم داشتند. این سکوها مثل یک شهرِ ساختهشده وسط خلیجفارس بودند و انهدام کامل آنها غیر ممکن بود، اما آسیبزدن به آنها میتوانست ضربهی مهلکی به عراق باشد.
عملیات اشکان و شهید صفری
«عملیات اشکان» قرار بود که با حضور سه ناوچهی جوشن، گردونه و پیمان آغاز شود. ساعت ۱۰:۲۵ شب ۱۰ آبانماه ۱۳۵۹خ ناوچهها به دل دریا زدند و گردونه و جوشن قرار بود که از چهار/پنج مایلی، این دو سکو را گلولهباران کنند و ناوچهی پیکان پشتیبانی را به عهده داشت و یک بالگرد هم آنها را همراهی میکرد. وضعیت آبوهوا بد شد و مأموریت به تعویق افتاد؛ گویا عراقیها بو بردهبودند که یک میگ-۲۳ به ناوچهها حمله کرد، اما ناوچهی پیکان، آن میگ-۲۳ را منهدم کرد. حدود ساعت شش، ناوچهها به سمت البکر حمله کردند و بالگرد پشتیبان هم از بالا خطای آتش گردونه و جوشن را تصحیح میکرد. عملیات خوب پیش رفت، اما بچهها معتقد بودند که اگر هوا بهتر بود، خسارات بیشتری وارد میشد. این ماجرای اولین عملیات دریاییِ دریادلان نیروی دریاییست، اما ارتش ایران به هیچوجه راضی به این مقدار نبود و کمتر از چهار روز به سراغ دومین عملیات رفتند.
پس از ضربه در عملیات اشکان، قرار شد که تعدادی از تکاوران و غواصان به البکر و العَمیه بروند و در قسمتهای مهم سکوها مینگذاری کنند؛ نام این «عملیات شهید صفری» اولین شهید تکاور نیروی دریایی در خرمشهر نام گرفت. ساعت هشت صبح تکاوران سوار بر یدککش لاوان شدند و تا شب گشت میزدند. شب که فرا رسید، یدککش به سمت سکوها بهراه افتاد، اما تکانهای شدید دریا باعث از کارافتادن بخشهایی مانند قطبنما شد. ادامهی راه ممکن نبود و لاوان مجبور به پهلوگرفتن شد. ناوچهی پیکان داوطلب شد تا مواد منفجره و رزمندگان را به سکوهای عراق برساند، اما حمل مواد منفجره توسط یک ناوچه، بسیار خطرناک است؛ خطری که خدمهی ناوچهی پیکان به جان خریدند! ساعت ۱۰ شب تکاوران به سکوها رسیدند و وارد البکر و العَمیه شدند. مثل اینکه دشمن متوجه حضور ناوچهی پیکان شدهباشد، سریعاً ناوچههای عراقی به محل آمدند تا کار پیکان ایرانی را یکسره کنند. متعجب میشوید اگر بدانید که به محض رسیدن، ناوچهی پیکان یکی از اوساها را هدف قرار داد و در مدت کمی دومین اوسا عراقی نیز با شلیکهای ناوچهی پیکان غرق شد. کار بچهها در سکوها به پایان رسید و تکاوران با ناوچهی پیکان به مقر برگشتند. فقط دونفر/یکی در البکر و یکی در العَمیه ماندند تا فیوزها را بکشند و دو بالگرد هم برای بازگرداندن آن دو رزمنده پرواز کردند؛ اینگونه دومین عملیات دریایی هم با موفقیت انجام شد.
عملیات مروارید؛ افتخار ارتش
پس از عملیات شهید صفری، عراق ادعا میکرد که خسارات زیادی به سکوهایش وارد نشدهاست. فرماندهان نیروی دریایی به فکر طرحی بودند تا عراق همهی توان خود در دریا را به میدان بیاورد. نیروهای هوا/دریا مدتها مشغول به شناسایی برای انجام عملیات جدید بودند و نهایتاً در پنجم آذرماه «عملیات مروارید» شروع شد. بالگرد ارتش قرار بود که تکاوران دریایی را بر روی سکوها پیاده کند و نکتهی مهم اینجاست که خلبان ایرانی بهدور زد و از داخل مرزهای عراق به سکوها نزدیک شد تا عراقیها آن را با بالگرد خودی اشتباه بگیرند! تکاوران که روی سکوها آمدند، به دلیل شناساییهای دقیق، با برنامه جلو میرفتند، ولی عراقیها وحشتزده تیراندازی میکردند. در همان وقت دو میگ عراقی به سمت سکوها آمدند و جنگندههای ایرانی نیز خود را به محل درگیری رساندند و هر دو میگ عراقی، مهندم شدند.
نبرد تا تاریکیِ شب ادامه داشت و فرماندهی تکاوران دریایی به بوشهر بیسیم زد که «حال ما خوب است و نُه نفر اسیر گرفتهایم. یک ناوچه بفرستید که اسرا را تحویل بگیرد.» ناوچهی پیکان دوباره اعلام آمادگی کرد و ساعت یک بامداد در کنار اسکلهی البکر پهلو گرفت و تعدادی از بچهها بههمراه اسرا را به عقب برد، اما به محض خروج، دو ناوچه از عراق به سمت پیکان حمله کردند و نبرد بین ناوچهها آغاز شد. عراقیها خیلی ماهر نبودند و تیرهایشان کمتر به هدف میخورد. نیمساعت گذشت و ناوچهی پیکان اعلام کرد که یکی از آنها در حال غرقشدن و دیگری منهدم گردیدهاست. همچنین قایقهایی که سربازان عراقی به وسیلهی آنها از سکو فرار میکردند، غالباً توسط پیکان منهدم میشدند.
ساعت هفت صبح میگهای عراقی به سمت پیکان حمله کردند و همزمان اوساهای دشمن هم رسیدند. شرایط برای پیکان سخت شد و دفاع ضد هواییِ این ناوچه، میگها را فراری میدهد، اما مهماتش برای مقابله با ناوچهها کافی نیست. اکنون زمان هنرنماییِ نیروی هوایی رسیدهاست؛ دو هواپیمای شکاریِ ایران به فرماندهیِ شهید سرهنگ «حسین خلعتبری» بالای سر عراقیها بودند و تا میتوانستند دریا را به آتش کشیدند و خلیج را به گورستان عراقیها تبدیل نمودند. از بین دو فانتوم ایرانی که آمدند، یکی مجهز به موشکهای هوابههوا و دیگری مجهز به هوابهسطح بود. با چهار موشک که زیر هواپیما بود، سه ناوچهی عراقیِ اوسا منهدم شدند. برنامه طبق آنچه میخواستند پیش رفت، حتی دو کشتیِ نیروبَر عراقی به سکوها آمدند و آنها نیز طعم موشکهای فانتومها را چشیدند. همزمان میگهای عراقی هم به صحنه میآمدند، اما هیچ شانسی برای زندهماندن ندارند.
در یک حرکت هماهنگ و مشترک بین نیروی هوایی و دریایی، عملیاتی تاریخی و غرورآفرین شکل میگیرد که در آن نیروی دریاییِ عراق بهطور کلی فلج میشود. در یک کلام: هر جنبندهی متخاصمی که به سمت ایرانیها میآمد، توسط ناوچهی پیکان و فانتومهای ایرانی نابود میشد. قهرمان این عملیات، شهید سرهنگ «حسین خلعتبری» در خاطرات خود چنین میگوید:
«دادپی (مهدی) من را از خواب بیدار کرد و گفت که عراق همهی نیروی دریاییِ خود را به آب ریخته. وقتی بالای سر اسکلهها رسیدیم، فرماندهی ناوچهی پیکان با صدایی روحیهبخش گفت که ای هابیلیان، چهار فروند ناوچه در ۲۱۲ درجه مشاهده میشود، نابودشان کنید. سه ناوچه را نابود کردند و دیگری را هم گذاشتم برای هواپیمای بعدی. او هم آمد و سه ناوچهی دیگر را در دهانهی امالقصر نابود کرد.»
تکاوران هم هدفهایشان را علامتگذاری کردند و بخشهای مهمی از سکوها نابود شد و با ناوچهی پیکان عازم وطن شدند، اما قسمت تلخ ماجرای عملیات مروارید این بود که در راه بازگشت، یک ناوچهی عراقی که جلو نیامدهبود، دو موشک به سمت پیکان شلیک کرد؛ یکی در آب افتاد، اما دومی در نزدیکیِ ناوچه منفجر شد. انفجار شدید باعث شد که توپ ضد هواییِ ناوچه و قایقهای نجات بهطور کلی از بین بروند، حتی جلیقههای پلاستیکیِ خدمه هم در کمتر از یکثانیه آب شد و بعضیها دست یا گردنشان قطع شد… از پایگاه دستور دادند که ناو را تخلیه کنید، اما خدمهی باقیمانده در تلاش بودند تا ناوچه را دوباره راه بیندازند و مولد برق تعمیر شد. سر و صورتها زخمی بود و به دلیل موج انفجار پردهی گوشها پاره شده و از گوش خدمه خون میآمد.
پزشک ناوچه با کمترین امکانات در حال مداوای خدمه بود که موشک بعدی نیز به سمت پیکان شلیک شد. بچهها با تمام توان به سمت آن شلیک میکردند و صدای انفجار موشکهایی که کنار پیکان افتادهبودند، مدام به گوش میرسید. پیکان بهقدری خوب عمل کردهبود که هیچکس باور نمیکرد پیکان را زدهاند! ناوچه غرق شد و چندمتریِ آن به دلیل خون شهدا قرمز شدهبود. چندنفری که میتوانستند شنا کنند، به عقب برگشتند و برخی هم به قایقهای نجات نیمهسوخته آویزان بودند. پس از چندساعت بالگردهای هوا/دریا رسیدند و آنها را نجات دادند، اما طبق گفتهی یکی از شاهدان عینی، آن ناوچهی عراقی که پیکان را هدف قرار داد، پشت سکو پنهان شده و به چشم خود دیده بود که فانتومهای ایرانی از خجالتش درآمدند و آن را نیز زدند؛ اینگونه انتقام پیکان را گرفتند.
حمایتهای جهانی از عراق در جنگ با ایران
متأسفانه به دلیل ضعف در دستگاه دیپلماسیِ ایرانی، مقامات نتوانستند که از دستاوردهای عملیات مروارید به اندازهی کافی استفاده کنند؛ به همین دلیل جنگ اصلی، بر روی زمین ادامه پیدا کرد. «عملیات نصر» با وجود پیروزی در مراحل اولیه، به شکستی تلخ برای ایرانیان تبدیل شد. پس از شکست در عملیات نصر، فضایی ناامیدکننده و مبهم بر جبههها غالب شد. «سیدابوالحسن بنیصدر» فرماندهی کل قوا، نامهای به «آیتالله خمینی» نوشت و از مشکلات ادامهی جنگ گلایه کرد؛ عمر جنگی که حتی ایرانیها پیشبینیِ طولانیشدن آن را نمیکردند، به یکسال نزدیک میشد. رئیسجمهور وقت نیز بهجای حل مسائل جنگ، به دنبال بازیهای سیاسی در تهران بود. عزل «بنیصدر» از فرماندهیِ کل قوا، نقطهی عطفی در تاریخ جنگ است؛ پس از «بنیصدر» شاهد هماهنگیِ نیروهای مسلح و همچنین حضور منسجم نیروهای مردمی هستیم. پس از ترور «محمدعلی رجایی»، با رویکارآمدن دولت «سیدعلی خامنهای» ثبات نیز به حلقهی مدیران ارشد بازمیگردد. از این پس مقامات کشور میتوانند که بر روی جنگ تمرکز کنند و این شروع قرارگرفتن ایران بر مدار پیروزیست. «صدام حسین» تصور میکرد که هفتروزه ایران را اشغال میکند، حال مجبور است که با وجود فشارهای بینالمللی در مقابل ایران بایستد!
این شرایط ادامه داشت تا یک اتفاق غیر منتظره در جبهههای زمینیِ جنگ رخ داد و جهان برای حمایت از عراق یکپارچه شد!چراغ اول را شوروی روشن کرد و در اواسط سال ۱۹۸۱م مقدار قابل توجهی سلاح شامل تانک تی-۷۲ و موشک سام-۶ به عراق فرستاد. حتی مسکو پیشنهاد کمک اقتصادی به بغداد را مطرح کرد و در قبال آن «صدام حسین» دربارهی همهی کمونیستها عفو عمومی اعلام کرد. در سال ۱۹۸۳م شوروی و عراق قراداد دو میلیارد دلاریِ فروش تسلیحات را بستند که طبق آن تعداد زیادی موشک اسکاد-بی، تانک، جنگندهی میگ-۲۳ و ۲۵ وارد عراق شد. در نهایت هم شوروی ارادت خود را با تحویل میگ-۲۹ که سلاحی فوقمدرن به حساب میآمد، ثابت کرد! آمریکا از سال ۱۹۶۷م پس از «جنگ ششروزه» روابط خود را با عراق قطع کردهبود، اما در سال ۱۹۸۲م، عراق را از لیست کشورهای حامیِ تروریست خارج کرد که روی خوش خود را برای رابطه با عراق نشان دهد. سفارت آمریکا دوباره در عراق راهاندازی شد و این شروع جریانی جدید در ارائهی اطلاعات نظامی به عراق و تغییر شرایط جنگ بهحساب میآمد. ایران میخواست که با یک عملیات بزرگ دیگر پیروزیِ خود را قطعی کند و در مذاکرات آتشبس، خود تصمیمگیرنده باشد، اما متأسفانه «عملیات رمضان» به اهداف خود نرسید و نیروهای نظامیِ ایران با شکست، عقبنشینی کردند.
آغاز نبردهای دریایی؛ جنگ نفتکش ها
عراق در آستانهی «عملیات والفجر مقدماتی»، تأسیسات نفتیِ نوروز را به آتش کشید؛ در این حمله لولهی اصلیِ چاهِ شمارهی سه شکست و نفت به کف دریا نشت کرد. حملهی عراق به سکوی نوروز شروع جنگهای دریاییست که عراق از این حملهی خود با افتخار یاد کرد و خبر آن را به همهی دنیا مخابره نمود. عراق پس از والفجر مقدماتی، دوباره به تأسیسات نفتیِ نوروز حمله کرد و اینبار چاهِ شمارهی چهار را زدند که نشت نفت به دریا باعث بهخطرافتادن جدیِ اکوسیستم خلیجفارس شد. عراق دست از بمبباران چاههای نفت ایران نکشید و تولیدات نفت کاهش پیدا کرد و کشورهای حاشیهی خلیجفارس نیز در تهیهی آب شیرین با چالشی جدی مواجه شدند. جنگ در خلیجفارس میرفت که به یک بحران جهانی تبدیل شود. ایران در کنوانسیون حفاظت از اکوسیستم خلیجفارس، از عراق به دلیل آلودهکردن آب شکایت کرد؛ زیرا طبق قوانین این کنوانسیون، حمله به منابع نفتی ممنوع بودهاست، اما کنوانسیون موضوع را سیاسی کرد و گفت که این مسائل مربوط به جنگ است و ما دخالتی در حل آن نداریم! در آخر هم به ایران اعلام کردند که شما جنگ را تمام کنید! در جبههی زمینی هم اوضاع ایران تعریفی نداشت؛ عملیاتهای «والفجر مقدماتی» و «والفجر ۱» نیز به سرنوشت «علمیات رمضان» دچار شدند؛ یعنی ایرانیها با شکست منطقه را تَرک کردند و قبل از آنکه کار از کار بگذرد، ایران باید کاری کند…
کارشناسان خارجی برای مهار نشت نفت به آب، راهحلی نداشتند و بهناچار خودِ ایرانیها دستبهکار شدند. مهندسان شرکت نفت طرحهایی را برای مهار نفت آماده کردند و نهایتاً در تاریخ ۲۷ شهریورماه ۱۳۶۲خ، همزمان با عید قربان، تعمیر لولههای شکسته را جشن گرفتند. عراق حملات خود را به مرکز اصلیِ صادرات نفت ایران؛ یعنی جزیرهی خارک بهشدت افزایش داد و مرتب این جزیره را بمباران میکردند. بهار ۱۳۶۳خ در جریان جنگ نفتکش ها، عراق ۵۸ کشتی و نفتکش ایران را منهدم ساخت؛ ایران هم که میدید عراق هیچچیز برای زدن بهجز دو سکوی سوختهی البکر و العَمیه ندارد، ناچاراً دو کشتیِ کویتی و عربستانی را زد! در جهان غوغا شد و ایران را بهشدت محکوم کردند. ایران هم تهدید کرد که تنگهی هرمز را میبندد، اما دنیا میدانست که دروغی بیش نیست؛ زیرا صادرات خود ایران هم قطع میشد! اوضاع به ضرر کشورمان در جریان بود. عربستان تولید نفت را افزایش داد و قیمت آن را پایین آورد. نفت دیگر قیمتی نداشت، تازه اگر نفتکش ایران سالم به مقصد میرسید! ایرانیها به دنبال مقابلهبهمثل بودند، از طرفی تجهیزات نیروی دریاییِ ارتش گران بود و در آن شرایط نمیشد که آنها را در صورت از کار افتادن، تهیه کرد.
روند جنگ زمینی، فرسایشی و ناامیدکننده دنبال میشد و در نهایت «عملیات والفجر ۸» روند جدیدی در جنگ هشتساله بهوجود آورد و معادلات را بهطور کلی تغییر داد. والفجر ۸، یک پیروزیِ بزرگ بهحساب میآمد، اما ضعف دستگاه دیپلماسیِ ایرانی باعث شد که از این پیروزی در جامعهی جهانی استفادهی کافی نشود. پس از «عملیات فاو»، عراق سعی کرد که با چند عملیات، برتریِ ایران را کمرنگ کند و اوج این عملیاتها اشغال مهران بود، اما ایران نیز مهران و قلاویزان را پس گرفت و شرایط جبههها نسبتاً آرام شد. سکوهای البکر و العَمیه در ابتدای جنگ آسیبهای زیادی دیده بودند، منتها سال ۱۳۶۳خ عراق با هدف افزایش توان دریایی، سکوها را دوباره مجهز کرد و ایرانیها نیز دوباره دو سکوی سخت را در مقابل خود میدیدند. غواصان لشکر ۱۴ امامحسین برای اجرای عملیات انتخاب شدند و تمرینهای سخت و گستردهای را میگذارندند؛ بهطوریکه روزی ۲۵ مرتبه عرض کارون را با حمل تجهیزات شنا میکردند! اکنون همهچیز آمادهی اجرای عملیات کربلای سه بود.
هدف اصلی، تصرف سکوها بود. یک تیم نیز از هوانیروز ارتش آماده شد تا در صورت حجوم شناورهای دشمن، آنها را بکوبد. ۱۰ شهریورماه ۱۳۶۵خ غواصها به دل دریا زدند. ستونی از دلفینها کنار بچهها شیرجه میزدند و صحنهی زیبایی بهوجود آمدهبود، اما طوفان شد و داخل بیسیمها آب رفت. حدود ساعت سهونیم بامداد، یکساعت بیشتر به روشنیِ هوا نمانده و خبری از غواصان نیست و فرماندهان نیز بسیار مضطرب هستند. حال نیمساعت بیشتر به روشنیِ هوا نمانده که صدای چند شلیک از سکوها به گوش میرسد. دیگر جای ریسک نیست و فرماندهها دستور حرکت دادند. درگیری در سطح سکو آغاز شد و ساعت هشت صبح سکوها به دست ایرانیها افتاد. طبق پیشبینی، دشمن حملهی هوایی کرد، اما رزمندگان یک میگ عراقی را هم زدند و سپس نوبت به آتشکشیدن البکر رسید. بچهها حدود ۳۰۰ بشکهی نفت روی البکر پمپ کردند و با گلولهی خودی آن را به آتش کشیدند. فردای آن، حملهی موشکی عراق به العَمیه شروع شد و ارتباط رزمندگان با مرکز فرماندهی قطع شدهبود، ولی آنها نمیخواستند عقبنشینی کنند و در نهایت عملیات کربلای ۳، با ۱۰۰ اسیر و ۶۳ کشته به پایان رسید.
نبردهای سرنوشتساز
در تیرماه ۱۳۶۶خ، قطعنامهی ۵۹۸ شورای امنیت به دو کشور ارسال شد تا نظرات خود را اعلام کنند؛ عراق به سرعت استقبال کرد، ولی ایران ایرادهایی از این قطعنامه گرفت. مشاور امنیت ملیِ آمریکا نیز به عراقیها گفتهبود: «ایرانیها تا نفت صادر میکنند و پول دارند، میجنگند. صادرات نفت را متوقف کنید!» خلیجفارس قرار است که از همیشه ناامنتر باشد؛ همین موضوع باعث شد که «جنگ نفتکش ها» به یک چالش جهانی تبدیل گردد. بخش مهم انرژیِ دنیا از خلیجفارس تأمین میشد و از تنگهی هرمز میگذشت. شوروی در افغانستان حسابی گیر افتادهبود و در آمریکا هم مشکلات دولت با کنگره بالا گرفتهبود، اما خلیجفارس آنقدر مهم بود که اولویت اول سیاست خارجیِ هر دو کشور شود. با افشای سفر محرمانهی «رابرت مکفارلین» به ایران، عربهای حاشیهی خلیج حسابی به آمریکا بدبین شدهبودند؛ شوروی هم از این فرصت استفاده کرد تا حضور و نفوذ بیشتری در خاورمیانه داشتهباشد. چراغ اول را کویت روشن کرد و از شوروی خواست که نفتکش کویتی را اسکورت کند. اوضاع برای ایرانیها سخت و پیچیده میشد. مسئولان نظام، حضور شوروی در خلیجفارس را مدام محکوم میکردند، اما مقابلهی نظامی با شوروی واقعاً غیر ممکن بهنظر میرسد؛ در این شرایط بود که یک اتفاق غیر منتظره همهی معادلات را تغییر داد!
بعد از سخنرانیِ «آیتالله خامنهای» رئیسجمهور وقت ایران، عدهای از رزمندگان افراطیِ سپاه پاسداران بدون داشتن دستور، به یک شناور شوروی حمله کردند! شوروی نیز یادداشتی اعتراضی به ایران تحویل داد و قسمت جالب ماجرا آنجاست که مسئولان ایرانی چون اطلاع نداشتند، زیر بار نمیرفتند، اما در نهایت مشخص شد که ایرانیها زدند. اکنون فضای سنگینی حاکم شدهاست؛ اگر شوروی بخواهد با قدرت تلافی کند چه…؟! نظامیهای خاطی به تهران فراخوانده شدند برای تنبیه، اما جالب است بدانید که در رسانههای دنیا غوغا شد و شرایط رسانهای بسیار به نفع ایران پیش رفت و با میانجیگری، رزمندگان خاطی بخشیده شدند. حضور اول شوروی نامیدکننده بود، اما ۲۶ اردیبهشتماه، نفتکش شوروی که در اجارهی کویتیها بود، به مین ایرانی برخورد کرد و رسانهها این موضوع را هم حسابی با آبوتاب گزارش نمودند. شوروی در افغانستان به بنبست خورده و همچنین در داخل هم با مشکلات زیادی روبهرو بودند. در نهایت تصمیم گرفتند که دیگر به قوت سابق در خلیجفارس حضور نداشتهباشند. البته اتفاق خوب دیگری هم برای ایرانیها در راه است…!
فردای روز برخورد نفتکش شوروی با مین، یک جنگندهی عراقی، «ناو یواساس استارکِ» آمریکا را با یک «موشک اگزوسه» هدف قرار داد و ۳۷ آمریکایی کشته شدند! عراق قبول کرد که غرامت بدهد و رسماً عذرخواهی کرد. ایرانیها از شادی در پوست خود نمیگنجیدند و برخی معتقدند که اشتباه خلبان بوده و برخی میگویند که انتقام عراق از آمریکا به دلیل سفر مخفیانهی «رابرت مکفارلین» بودهاست؛ هرچه که بود، همهچیز به نفع ایران تمام شد. یکماه خلیجفارس آرام بود، تا اینکه بالاخره «رونالد ریگان» رئیسجمهور وقت آمریکا، کنگره را راضی کرد تا طرح اسکورت نفتکشها را تصویب کنند. سپس ایرانیها حسابی نگران شدند؛ چون آمریکا دیگر شوروی نیست که با یک ضربه عقبنشینی کند! اگر هم اسکورت آنها موفق میشد، نتیجهی هفتسال جنگ عملاً به هدر میرفت. از طرف حزبالله لبنان هم تماس گرفتند و گفتند اگر کاری نکنید، اینها پیشرَوی خواهند کرد و ما را قتلعام میکنند! ایران در آزمون سختی قرار گرفت و باید ارادهی خود را نشان میداد. در نهایت اولین نفتکش کویتی، پرچم آمریکا را نصب کرد و بهراه افتاد. عراقیها حسابی نگران حملهی موشکی از جانب تنگهی هرمز بودند، ولی وقتی از آنجا عبور کردند، نفس راحتی کشیدند؛ غافل از آنکه سحر سوم مردادماه، ایرانیها در دریا مینریزی کردهاند! از کاروان اسکورت دقیقاً نفتکش «اساس بریجتون» به مین برخورد کرد! بهتر از این نمیشد؛ ایرانیها در مقابل چشم دو ابرقدرت، جشن پیروزی گرفتند.
آمریکا بهشدت در مقابل مینهای ایرانی آسیبپذیر بود و اعلام کرد که هر کشتیِ ایرانی را در حال مینریزی ببیند، غرق میکند. مهرماه ۱۳۶۶خ ایران تصمیم گرفت که به چاههای الخفاجی در عربستان حمله کند، اما عملیات زودتر لو رفت و نیروهای سپاه برگشتند! شب ۱۶ مهرماه، شبی تلخ در تاریخ جنگ نفتکش ها است؛ آمریکاییها به گشتیهای ایران حمله کردند که نتیجهاش هشت شهید و چهار اسیر بود و چهار شناور ایرانی هم نابود شدند. ایران جواب این حمله را خیلیزود داد و با موشک کرم ابریشم، یک نفتکش آمریکایی را در بندر الاحمدیِ کویت مورد هدف قرار داد، اما آمریکا در جواب با چهار ناو خود به سکوی نفتیِ رشادت ایران حمله کرد و این سکوی غیر نظامی را به آتش کشید. در این حمله ۵۰۰ میلیوندلار به ایران ضرر وارد شد. در مقابل هم ایران چندین موشک به منابع نفتیِ کویت شلیک کرد، ولی آمریکا پاسخی نداد. آمریکا طرح تحریم ایران را برای واردآوردن فشار بیشتر تصویب نمود و شرایط به ضرر ایران در حال گردش بود و قدرتهای جهانی ایران را در منگنه قرار دادند. در ایران هم دیگر کمتر کسی علاقه به ادامهی جنگ داشت، مخصوصاً اینکه تحرکات بعدیِ آمریکا دیگر قابل پیشبینی نبود.
با شروع سال ۱۳۶۷خ اوضاع اقتصادیِ ایران بسیار بد شدهبود. تنها راه درآمد؛ یعنی نفت به دلیل بمبباران پالایشگاهها و جنگ در خلیجفارس به سختی صادر میشد. رزمندگان نیروی دریاییِ سپاه، ناوچهی پیشرفتهی «ساموئل بی. رابرتز» را در میدان مین گیر انداختند و سپس آمریکا از مینیابهای اروپایی کمک میگرفت. در مقابل این اتحاد جهانی، ایران تنها میجنگید. برای انتقام، آمریکا به سکوهای نفتیِ سلمان و نصر حمله کرد که در جریان این نبرد، ناوچههای سهند و جوشن غرق شدند و ناوچهی سبلان هم آسیب جدی دید. کام ایرانیها از همیشه تلختر شد، اما بدترین اتفاقی که ممکن بود اتفاق بیفتد، اتفاق افتاد؛ فاو، برگ برندهی ایران در جنگ، سقوط کرد! عراقیها با کمک آمریکاییها توانستند که فاو را پس بگیرند و ایران نیز نتوانست نیروی کمکی اعزام کند. فاو که در سختترین شرایط مقاومت کردهبود، اکنون از دست ایران خارج شدهاست و ایران سختترین روزهای جنگ را به چشم خود میبیند. این شرایط باعث شد که حتی عراقی که در جنگ نفتکش ها حرفی برای گفتن نداشت، جسارت پیدا کند.
در ۲۴ اردیبهشتماه، تأسیسات نفتی و چهار نفتکش مورد حمله قرار گرفتند و بزرگترین نفتکش ایران معروف به غول دریا در آتش سوخت، اما شرایط در جبهههای زمینی هم بهتر از دریا نبود و عراق در هشتم خردادماه شلمچه و چهارم تیرماه نیز جزایر مجنون را اشغال کرد.تقریباً همه به دنبال آتشبس هستند، اما «آیتالله خمینی» همچنان نظر بر ادامهی جنگ دارد… در تاریخ ۱۲ تیرماه یکی از تلخترین فجایع تاریخ معاصر رقم خورد؛ هواپیمای مسافربریِ ایرباس ایرانی در آسمان، هدف موشک ناو آمریکایی قرار گرفت و تمام ۲۹۰ مسافر و خدمه کشته شدند. اینبار بر خلاف همیشه «هاشمی رفسنجانی» فرماندهی جنگ تهدیدی نکرد و گفت: «آیا شما واقعاً برای امنیت به خلیجفارس آمدهاید؟!» درماندگی از چهرهی مسئولان میبارید، اما نظر رهبر ایران باز هم ادامهی جنگ است… ۲۱ تیرماه، عراق با ۱۱ لشکر به غرب ایران حمله کرد و در قلب خط دفاعی، منطقهی بزرگی را اشغال نمود. گفتیم که ایران ناچاراً به جبههی غرب روی آورده و این اتفاق بیشتر به یک فاجعه شبیه بود تا یک شکست نظامی! راهی جز پایان جنگ نمانده و در نهایت در تاریخ ۲۷ تیرماه، قطعنامهی ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل به پذیرش طرفین درگیر رسید و اینگونه یکی از طولانیترین جنگهای قرون اخیر به پایان رسید.
تصحیح و تکمیل؛ قجرتایم
نگارش و گردآوری؛ تلگرام اسرار تاریخی